- در صورت استفاده از اینترنت، بیشتر چه استفادههایی از آن مینمایید؟………………………. 77
- اگر مخیر بودیدکه در صورت تمایل در خارج از کشور زندگی کنید و به شما این آزادی را میدادند که یک کشور را به دلخواه انتخاب میکردید, شما کدام کشور را بر میگزیدید؟ ……………………… 78
- مسائل خیلی خصوصی را در مرتبه اول با چه کسی مطرح میکنید؟ 79
- صمیمیترین دوستانتان بیشتردرکدام طیف ازگروهای زیرمیباشند؟ 80
|
فصل اول
کلّیــات
كلیات
- مقدمه
ارزشهای اجتماعی بُعد مهمی از نظام فرهنگی هر جامعه محسوب میشود, چرا که شناخت نظام فرهنگی جز در سایه شناخت آنان ممکن نمیگردد. در عین حال اهمیت ارزشهای اجتماعی از آن روست که ترجیحات و سوگیریهای ارزشی یکی از مهمترین تعیینکنندههای جهتهای رفتاری اعضای یک جامعه به شمار میروند. ارزشها ریشه در باورها و عقاید یک جامعه دارند و براساس این باورهاست که اعضای جامعه چیزی را خوب یا بد, زشت یا زیبا, اخلاقی یا غیراخلاقی میدانند. بنابراین میتوان گفت تغییرات اجتماعی ریشه در تغییر باورها و ارزشهای یک جامعه دارند و تا زمانی که باورها و ارزشهای اجتماعی در یک جامعه تغییر ننماید, در آن جامعه تغییری بوجود نخواهدآمد. از این رو سنجش نظام ارزشی جوامع از مهم ترین دغدغههای اندیشمندان علوم اجتماعی به شمار میرود.
ارزشهای اجتماعی, دیرپا و ماندگارند و یک شبه تغییر نمینمایند. همانگونه که استقرار ارزشها دیر زمانی به طول میانجامد, تغییر آنها و جایگزینی ارزشهای نوین نیز اینگونه میباشد. نهایتاً باید گفت تغییر ارزشها به تغییر نظام اجتماعی منجر خواهد شد و پربیراه نیست که موضوع تغییر ارزشهای اجتماعی مورد توجه صاحبنظران, اندیشمندان و مسئولان کشور قرار دارد.
بیگمان بخش مهمی از چالشهای فرهنگی موجود در جامعه ما ناشی از تعارض ارزشها و یا مقاومتهایی است که در مقابل دگرگونی ارزشها صورت میگیرد. چالش سنت و تجدد یکی از این چالشهای دیرینهای است که بسیاری از کشورهای جهان به ویژه کشورهای مسلمان را در خود غوطهور ساخته است. مظاهر این چالش را میتوان در ابعاد و زوایای گوناگون زندگی اجتماعی دید. به عنوان مثال چالش میان دین که سرچشمه اصلی فرهنگ سنتی ماست و فرهنگ مدرن هر روز جدی و شدیدتر میشود. اخذ و جذب تکنولوژیکه میوه فرهنگ مدرن است, امروزه گریزناپذیر است و تندادن به لوازم نهفته در آن که همانا عناصر فرهنگی غرب میباشد, گریز ناپذیرتر. امروزه توسعه اقتصادی که در بطن خود آرزوی آوردن صنعت و تکنولوژی غرب را میپروراند, به یکی از کارزارهای اصلی رقابت میان سنت و تجدد درآمده, که امید خلاصی از آن خود آرزویی است بزرگتر. از دیگر سو باید توجه داشت که ابعاد فرهنگی نوسازی اقتصادی نیز مسئله قابل ملاحظهای است که نباید از آن مغفول ماند. برخی مطالعات جامعه شناختی حاکی از آن است که آنچه در دهه دوم انقلاب اسلامی تحت عنوان نوسازی اقتصادی صورت گرفته, نقش مهمی در دگرگونیهای ارزشی بعد از انقلاب ایفاء نموده است.(رفیع پور,1377,ص537 و کوثری78,ص3)
علاوه بر صنعتی شدن و توسعه اقتصادی, رشد و نمو تکنولوژی فرهنگی که جهان را چون دهکدهای کوچک درآورده نیز کارزاری جدید به این رقابت میان سنت و تجدد افزوده است و این پرسش را پیش روی ما نهاده که آیا چالشهای این عرصه سر آمدنی است و یا همچنان باید ادامه آن را انتظار کشید؟ در کنار رشد تکنولوژی و تسهیل رفت و آمد میان کشورهای مختلف, رسانهها از عوامل این دگرگونیهای فرهنگی در جهان جدید به شمار میروند. اگر روزی مارکوپلو میبایست از ونیز پا به سفر طول و دراز چین بگذارد و طی این سفر پرمخاطره، در سفرنامه خود، مردمان اروپا را با فرهنگهای شرقی آشنا کند، امروزه این جعبهء جادویی بی هیچ مخاطره و دردسری این وظیفه را انجام میدهد.گسترش ماهوارهها، به تعبیر «مک لوهان» جهان را بسان یک دهکده کوچکی کرده است که مردم جنوبیترین نقاط استرالیا میتوانند لحظه به لحظه شاهد یک گروگانگیری مسلحانه در مسکو باشند و یا یک رویداد جام جهانی فوتبال را نیمی از مردم کرهء زمین به طور مستقیم مشاهده کنند. اگر روزی پیدا کردن یک دوست از یک فرهنگ بیگانه، متضمن سفر حداقل از یک کشور به کشور دیگر بود، امروزه با ورود اینترنت به صحنه زندگی مردم و
استفاده از چتهای اینترنتی به هرکسی این امکان را میدهد که دهها دوست از فرهنگهای دیگر داشته باشد و گفتگو با آدمهای متفاوت از فرهنگهای مختلف بهترین راهگشا برای درک جدیدی از جهان شود و تغییر در آراء و افکار و عقاید طرفهای درگیر در این تعاملات را به ارمغان آورد.
اگر در گذشته مردمان محکوم بودند که در فرهنگی که به دنیا آمدهاند، تا آخرعمر با همان عقاید زندگیکنند و تن به ملزومات همان فرهنگ بسپرند و در مواجهه با مسائل، فقط یک هنجار یا راهحل فرهنگی مقابل خود ببینند، امروزه مردمان همیشه در حال محکزدن هنجارهای سنتی خود هستند و چه بسا افراد راه حلها و هنجارهای سنتی فرهنگهای دیگر را به عاریت بگیرند. چیزی که پذیرش آن برای نسلهای جوان آسانتراست.
اگر در گذشته در هند و در یکی از هفتاد ودو ملت ساکن در این شبه قاره، زنی که شوهرش میمرد مجبور بود که زنده زنده با جنازهء شوهرش بسوزد و چه بسا این مسئله براحتی نیز برای وی و قبیله اش پذیرفته شده بود، امروزه مراودهء فرهنگی و امکان وجود راههای دیگر برای زنان هندی پس از مرگ شوهر، دیگر نمیتوان به چنین رأیی تن داد، نه برای خود زن و نه برای اقوام و نزدیکان وی. چه بسا امروزه یک ازدواج رمانتیک جایگزین تقدیر مرگ دیروز شود و یا حکمی مثل سنگسار که از احکام صریح دین اسلام میباشد، در زمان حاضر و در مواجهه فرهنگی که مواجهه عقلانیتی هم در آن ملحوظ است، باعث شده این حکم برای بسیاری از مسلمین نیز غیرقابل پذیرش باشد!
تکثر فرهنگی به عنوان دیگر کارزاری است که در دنیای امروز توانسته چالشی بزرگ پیشاروی سنتگرایان قرار دهد. تفکیک اجتماعی گروههای متعدد اجتماعی که هرکدام خرده فرهنگ خاص خود را حمل میکنند, پیامد اجتنابناپذیر این تکثر فرهنگی و چالشهای فرهنگی ناشی از آن به شمار میرود. در جامعه امروز ما دو رویکرد آرمان گرا و واقعگرا در مورد این مسئله وجود دارد. نگاه آرمانگرا با دلبستگی ذاتی خود به سنت, سعی در حذف هرگونه چالش و تعارض پیش آمده به نفع سنت میکند, حال آنکه نگاه واقعبینانه, تکثر و گوناگونی فرهنگی را به عنوان امری لازم و واقعی در نظر میگیرد و اجازه نمیدهد سنگینی ارزشهای سنتی راه را بر ارزشهای مدرن ببندد.
امروزه جامعهشناسان, مردم شناسان و روانشناسان اجتماعی بیشترین سعی خود را بر روی بررسی نظام ارزشی و مسائلی نظیر شکاف ارزشی در سطوح ملی و نسلی (درون نسلی و بین نسلی) گذاردهاند که حاکی از اهمیت موضوع مورد نظر دارد. آنان در پی یافتن پاسخهایی برای سئوالاتی از این قبیل میباشند: آیا اصلا چنین تحولات ارزشی آنگونه که توصیف میشود, روی داده است؟ تغییر ارزشها در جامعه در طی نسلهای مختلف چه نگرانیهایی را میتواند ببار بنشاند؟ آیا در چنین دنیایی که نسلهای مختلف با ارزشهای مختلفی زندگی مینمایند, امکان همزیستی ممکن است؟ و کلاً دوام و پایداری جامعه مورد نظر چگونه حاصل میشود؟ و عامل یا عوامل اصلی این تغییر و دگرگونیها را در کجا باید جستجو نمود؟و…
- طرح مسئله و ضرورت بحث
تجربه چند دهه اخیر جامعه ایران نشان از تحولات اجتماعی عظیمی است که جامعه را در دورههای مختلف دستخوش تغییرات بنیادین قرار داده است. با توجه به آنچه پیشتر گفته شد, چالشهای ما بین ارزشهای سنتی و مدرن, و همچنین ورود تکنولوژی و فرهنگ نهفته در بطن آن, بعلاوه تحولاّت عمیق و گسترده سیاسی و اقتصادی و پیدایش یک طبقه متوسط پرشمار شهری- روستایی و افزایش بی سابقه مصرف کالاهای جدید، تحولات ساختاری در ترکیب جمعیتی و بالا رفتن نسبت جمعیت جوان کشور،تحولات اساسی در مرجعیت فرهنگی جامعه از طریق گسترش شبکه گستردهای از مدارس و دانشگاهها، اشاعه وسایل و امکانات جدید ارتباطی با افزون شدن فعالیت شبکههای ویدئویی وتلوزیونی ماهوارهای، گسترش اینترنت در سالهای اخیر و ورود به زندگی عادّی شهروندان همگی بصورت عاملی درآمدهاند که باعث گشتهاند تغییرات ارزشی در جامعه ایران با شدت و حدّت بیشتری نمایان شود و جامعه ما در وضعیت درحال گذاری قرار داده, که لاجرم دگرگونیهای اجتماعی و تحولات فرهنگی را با نوسانهای بیشتری نسبت به کشورهای دیگر به ثبت برسانند.
ارزشهای جامعه ایران درسه قرن اخیر تغییرات بسیاری کرده است. تحولات گسترده جامعه ایران در دهه پنجاه که منتهی به انقلاب اسلامی شد ودر دهه شصت که با جنگ هشتساله با عراق ادامه یافت و دوران پس از جنگ در دهه هفتاد این دگرگونیهای ارزشی را بخوبی نشان میدهند.
بعنوان مثال برای درک تغییرات ارزشی در جامعه ایران میتوان دست به بررسی تغییر ذائقه سینمایی در دوره بیست ساله بعد از انقلاب زد. مثلاً فیلمهای “برزخیها” و “بایکوت ” که حاوی مضامینی انقلابی و ظلم ستیزی و مبارزه برای رسیدن به آرمانهای متعالی میباشند، به ترتیب در سالهای 60 و 65 به عنوان پرفروش ترین فیلمهای سال انتخاب شدند. با گذشت یک دهه، در سال هفتاد فیلم “عروس” توانست به این جایگاه برسد در حالیکه نه به خاطر مضمون انقلابیگری یا آرمانخواهی، بلکه به خاطر وجود هنرپیشه نقش اول زن توانست پرفروشترین فیلم سال شود. این تغییری بود که در دیگر فیلمهای دهه هفتاد نیز روی داد، یعنی وجود جذابیتهای ظاهری هنرپیشههای فیلم از عوامل مهم تاثیرگذار در موفقیت فروش گیشه به شمار آمدند. درست چیزی که در دهه 60 سهم چندانی در جذب
این مطلب را هم بخوانید :
دانلود پایان نامه با موضوع حاکمیت شرکتی، رگرسیون، تحلیل داده، تئوری نمایندگی
تماشاچی نداشت. اینها همه نشان از یک چیز میباشد و آن تغییر ذائقه سینماروها که اغلب نسل جوان را در خود جای میدهد، میباشد. طبعاً بررسی و تجزیه و تحلیل سینمای کشور در دو دهه اخیر میتواند تغییرات و تحولات ارزشی رخ داده شده درایران را به روشنی به تصویر بکشد. که البته پژوهشی جداگانه و مفصّلی را میطلبد.
شناخت تغییرات ارزشی برای مسئولین و مدیران یک جامعه بسیار حائز اهمیت است. همان طورکه یک پزشک باید همیشه مقدار فشار و تعداد ضربان قلب مریض خود را تحت نظر داشته باشد تا در صورت تغییری در علائم هشدار دهنده، به مداوای بیمار خود بپردازد، مسئولین و کارگزاران یک جامعه نیز باید با در نظر داشتن تغییرات فرهنگی یک جامعه، نوسانهای آنرا به دقت در نظر بگیرند. البته شاید به زعم عدهای تعبیر و تمثیل طبیب و بیمار برای کارگزاران فرهنگی یک جامعه، برگرفته از قرائتی اقتدارگرایانه از جامعه و فرهنگ باشد، که شاید پُر بیراه هم نباشد، اما حداقل میتوان با آنان به این توافق رسید که مسئولین و مدیران یک جامعه با دریافت و شناخت تغییرات فرهنگی جامعه بهتر میتوانند به وظایف خود که همانا برنامهریزی صحیح درباره آینده و ارائه خدمات بهتر به اعضای جامعه میباشد، بپردازند.
با توجه به مباحثی که تاکنون مطرح کردیم و ذکراهمیت بحث، تحقیق حاضر نیز در این راستا ارزیابی میشود. دغدغه اصلی محقّق، شناخت و درک تغییرات فرهنگی در میان نسل سوم انقلاب میباشد. یعنی نسلی که تا چند سال آینده به تدریج زمام امور کشور و هدایت جامعه ایران را بدست میگیرد. در حقیقت شناخت و درک تغییرات ارزشی و فرهنگی این نسل یعنی تعیین مسیر فردای جامعه ایران و این خود به وضوح اهمیت و