4-3-2-1) بررسی وضعیت ابعاد اخلاقکار………………………. 103
4-3-2-2) بررسی وضعیت ابعاد هوش سازمانی………………………… 104
4-3-2-3) بررسی وضعیت ابعاد رفتار شهروندی سازمانی………………………… 105
4-3-3) بررسی نحوه ارتباط متغیرهای پژوهش………………………….. 105
4-3-4) بررسی ارتباط میان ابعاد متغیرهای پژوهش………………………….. 106
4-3-4-1) بررسی ارتباط میان ابعاد اخلاقکار………………………. 107
4-3-4-2) بررسی ارتباط میان ابعاد هوش سازمانی………………………… 108
4-3-4-3) بررسی ارتباط میان ابعاد رفتار شهروندی سازمانی………………………… 109
4-3-4-4) بررسی ارتباط میان ابعاد اخلاقکار و رفتار شهروندی سازمانی…………… 110
4-3-4-5) بررسی ارتباط میان ابعاد رفتار شهروندی سازمانی و هوش سازمانی…………. 110
4-3-4-6) بررسی ارتباط میان ابعاد اخلاقکار و هوش سازمانی………………………… 112
4-3-5)ترسیم مدل اصلی تحقیق و نیکویی برازش مدل………………………… 114
4-3-6) بررسی میزان تأثیر ویژگیهای جمعیت شناختی………………………… 121
4-3-6-1) تأثیر ویژگی جنسیت بر متغیرهای مورد مطالعه……………………….. 121
4-3-6-2) تأثیر ویژگی سن بر متغیرهای مورد مطالعه……………………….. 122
4-3-6-3) تأثیر ویژگی تحصیلات بر متغیرهای مورد مطالعه……………………….. 122
4-4) یافته های جانبی………………………… 124
4-4-1) بررسی میزان تأثیر ابعاد متغیرها………………………. 124
4-4-1-1) بررسی میزان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ابعاد چهارگانه متغیر اخلاقکار ………..124
4-4-1-2) بررسی میزان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ابعاد هفتگانه متغیر هوش سازمانی………. 128
4-4-1-3) بررسی میزان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ابعاد پنجگانه متغیر رفتار شهروندی سازمانی……. 131
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات
مقدمه……………………….. 1365-1)خلاصه تحقیق………………………… 137
5-2) نتیجه گیری………………………… 138
5-2-1) وضعیت اخلاقکار، هوش سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی در کارکنان اداری دانشگاه شیراز……. 139
5-2-2) نحوه ارتباط اخلاقکار و هوش سازمانی………………………… 140
5-2-3) نحوه ارتباط ابعاد اخلاقکار، هوش سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی………. 141
5-2-4) تفسیر مدل اصلی تحقیق………………………… 142
5-2-5) تأثیر ویژگیهای جمعیتشناختی بر اخلاقکار، هوش سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی…………… 142
5-3) محدودیتهای تحقیق………………………… 143
5-4) پیشنهادهای تحقیق………………………… 144
5-4-1) پیشنهادهای عمومی تحقیق………………………… 144
5-4-2) پیشنهادهایی به محقّقین و پژوهشگران آینده……….. 147
منابع و مآخذ……………………….. 149
الف) منابع فارسی………………………… 149
ب) منابع غیرفارسی………………………… 157
پیوستها………………………. 165
پیوست شماره 1: پرسشنامه پژوهش……………………….. 165
پیوست شماره 2: ضرایب آلفای کرونباخ……………………….. 169
پیوست شماره 3: ضرایب تی تک نمونه ای برای سنجش وضعیت متغیرها………. 171
پیوست شماره 4: ماتریس همبستگی متغیرها……………………….. 172
پیوست شماره 5: آمارههای نیکویی برازش مدل لیزرل……………………….. 173
پیوست شماره 6: بررسی وضعیت عوامل جمعیت شناختی……………………….. 174
پیوست شماره 6-1: بررسی وضعیت عامل جنسیت……………………….. 174
پیوست شماره 6-2: بررسی وضعیت عامل سن……………………….. 175
پیوست شماره 6-3: بررسی وضعیت عامل تحصیلات……………………….. 176
پیوست شماره 7: ضرایب تحلیل مسیر……………………….. 178
پیوست شماره 7-1: ضرایب تحلیل مسیر اخلاقکار……………………….. 178
پیوست شماره 7-2: ضرایب تحلیل مسیر هوش سازمانی……………………….. 179پیوست شماره 7-3: ضرایب تحلیل مسیر رفتار شهروندی سازمانی……………. 180
چکیده:
دنیای امروز، دنیای سازمانهایی است که متولیان آن انسانها هستند. نیروی انسانی با قابلیت و توانمندی بالقوه خود چنانچه به خوبی مورد توجه قرار گیرد می تواند نقش مهم و حساسی را در راستای نیل به توسعه و رشد اقتصادی ایفا نماید. لازمه رسیدن به این مهم، توجه به کارایی و اثربخشی سازمانها با اهمیت دادن به خصوصیات و ویژگیهای متغیرهای رفتار سازمانی از جمله اخلاقکار و هوش سازمانی در افراد و کارکنان است. هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی نحوه ارتباط میان اخلاقکار و هوش سازمانی با در نظر گرفتن متغیر میانجی رفتار شهروندی سازمانی است.
جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان رسمی اداری دانشگاه شیراز (540 نفر) میباشند. نمونه گیری بر اساس روش تصادفی ساده و با بهره گرفتن از فرمول کوکران انجام گرفت. جهت سنجش متغیرهای تحقیق از ابزار پرسشنامه استفاده شد که شامل 30 سؤال اخلاقکار، 25 سؤال هوش سازمانی و 10 سؤال رفتار شهروندی سازمانی بود. داده های حاصل از پژوهش پس از جمعآوری جهت تعیین ارتباط میان متغیرها توسط نرمافزار آماری لیزرل مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند.
نتایج حاصل از تحقیق حاکی از آن است که، متغیر رفتار شهروندی سازمانی دارای رابطه معنیدار با متغیرهای اخلاقکار و هوش سازمانی است. بدین معنی که با افزایش رفتار شهروندی سازمانی در کارکنان اخلاقکاری و همچنین هوش سازمانی آنها نیز افزایش خواهد یافت. با در نظر گرفتن متغیر رفتار شهروندی سازمانی به عنوان متغیر میانجی میان متغیرهای اخلاقکار و هوش سازمانی ارتباط غیرمستقیم این متغیرها نیز تأیید میگردد. امّا، بر اساس همین نتایج متغیرهای اخلاقکار و هوش سازمانی دارای رابطه معنیدار نبوده و ارتباط میان آنها تأیید نمیشود. بنابراین رابطه مستقیمی نیز میان آنها قابل تصور نیست.
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه:
در یک نگاه کلی تحقیق حاضر بر آن است تا ضمن بررسی وضعیت رفتارهای مناسب در محیط کار که سبب بالارفتن کارایی و اثربخشی سازمانی میگردد؛ از قبیل درجه مناسب اخلاقکار، هوش سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی؛ ارتباط میان این رفتارها را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. بدیهی است شناخت اینگونه عوامل، که مدیریت را در کنترل و اداره نیروی انسانی سازمان یاری میرساند، به تحقق اهداف سازمانی و متعاقباً رشد و توسعه اجتماعی تسریع خواهد بخشید و نه تنها برای سازمان نافع بوده بلکه برای عمومیت جامعه نیز مفید واقع خواهد شد.
به طور کلی در این فصل بـه تحریر کلّیات تحقیق در قالب موضوعات مختلف پرداخته میشود؛ ترتیب ارائه موضوعات بدین صورت است که در ابتدا مسأله تحقیق و اهمیت و ضرورت آن بیان میشود؛ سپس اهداف، روش، محدودیتها، قلمرو و فرضیه های تحقیق بیان میگردد. در انتها نیز تعاریف عملیاتی واژه های تحقیق ارائه میشوند.
1-1- مسئله تحقیق
انسان، به عنوان اشرف مخلوقات الهی صاحب اخلاقها و منشهای متفاوتی است، آنگونه که نه تنها در محیط و شرایط مختلف خُلقیات گوناگونی دارد، بلکه در یک محیط نیز ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود ابراز نماید. خُلق و خوی انسان برگرفته از روح اوست. آن آفریدهای که حضرت حق در وصفش فرمود:
وَ یَسئَلوُنَکَ عَنِ الرُّوحُ قُلِ الرّوُحُ مِن اَمرِ رَبّی وَ ما اوُتیتُم مِنَ العِلمِ اِلاّ قَلیلا [1]
(سوره مبارکه بنی اسرائیل، آیهی 85)
روح انسان تحت تأثیر شرایط مختلف و پیچیده ای قرار دارد که بسیاری از آنها مطابق فرموده خداوند ناشناخته مانده است. امّا امروزه مبرهن است که از جمله عوامل
این مطلب را هم بخوانید :
پنج عادت کوچک که شما را به فردی سحرخیز تبدیل می کند
مؤثر بر روح انسان ویژگی ها و شرایط محیطی است که با تغییر و تحول آن، روحیات و متعاقباً شرایط روحی و رفتار انسان نیز تحولاتی میپذیرد و پس خلق و خو، یا به عبارتی رفتار او در هر شرایطی، به نحوی خاص شکل می گیرد. مدیریت ضمن باور و اعتقاد به انسان به عنوان یکی از منابع پر قدر و ارزش، به دنبال راهی برای اداره و پرورش این منبع، به منظور بهرهگیری بهینه از توانمندیهای خدادادی اوست؛ بنابراین مدیریت بر انسان، مستلزم مدیریت رفتار اوست.
فرهنگ اسلام نیز همواره مملو از مکارم اخلاقی، برگرفته از آموخته های عملی و سیرهی نبوی و علوی است. در روایات وارده از نبی گرامی اسلام و ائمه علیهمالسلام در مورد کار و کمیت و کیفیت آن و همچنین امور اخلاقی و رفتاری در روابط همه جانبه کارکنان با یکدیگر، با زیردست و مافوق حقوقی مشخص شده است که با التزام به آن دستورات زمینه های توفیق دنیوی و اخروی فراهم خواهد گشت. از جمله امیرالمؤمنین علی (ع) در نامه 53 به مالک اشتر ضمن بیان توصیه های مدیریتی به عمّال خویش در بلاد اسلامی همواره به ایشان در توجه و رسیدگی به امور نیروی کار و زیردستان توصیه داشته و آنها را همانند یگانه عامل موفقیت در امور اداره مملکت معرفی نمودهاند همانطور که امروزه نیز از کارکنان خبره به عنوان یگانه عامل مزیت رقابتی یاد شده است. حضرت زین العابدین امام سجاد (ع) نیز در رسالهی حقوق خویش؛ صحیفه سجادیه به کیفیت روابط بین همکاران و مدیران با کارکنان خود بطور کامل توجه داشتهاند.
اینگونه مسائل که امروزه با نام، مدیریت رفتار انسانی و توجه به منابع انسانی شناخته میشوند، در طی دهه های اخیر تجربیات گوناگون و گستردهای را پشت سر نهاده و بسیاری از اصول و ضوابط قدیمی را به بایگانی تاریخ سپردهاند. اكنون ضوابط كلاسیک گذشته، جای خود را به اندیشه های نوینی در ارتباط با این مباحث و ضوابط تازه و اندیشمندانه دادهاند كه در جوامع مورد توجه و استفاده قرار میگیرد.
یکی از این مسائل، بحث اخلاقکار است که امروزه محققان و نویسندگان زیادی این بحث را به عنوان ابزار ارتقای محیط اخلاقی در سازمانها ضروری دانستهاند. اخلاقکار یکی از جنبههای مهم فرهنگ در سازمان است و به سمتی پیش میرود که به بخشی از راهبرد یک سازمان تبدیل گردد. درک مفهوم اخلاق به طور کلی و در معنای خاص آن زیربنای ایجاد و حفظ یک نظام اخلاقی در جامعه و به تبع آن در سازمانهاست.
انسانها در بعد فردی و شخصیتی دارای ویژگیهای خاص اخلاقی هستند که پندار، گفتار و رفتار آنها را شکل میدهد. ممکن است همین افراد وقتی در یک جایگاه و پست سازمانی قرار میگیرند عواملی موجب شود که پندار، گفتار و رفتار متفاوتی از بعد فردی سر بزند که این ویژگیهای انسانی بر روی میزان کارایی و اثربخشی سازمان تأثیر بگذارد. از طرفی اخلاقی بودن یا نبودن رفتارها و عملکرد میتواند موجب بروز پیامدهای مثبت یا منفی در سطح سازمان گردد (تولایی،1388: 14).
علاوه بر اخلاقکار، عامل دیگری که موجب کارایی و اثربخشی سازمان میگردد؛ هوش سازمانی است. در سازمانهای جدید به جای قدرت بازو، قدرت ذهن حاکمیت دارد و اثربخشی سازمانها وابسته به توانایی دانشی آنهاست. پس ارتقاء هوش سازمانی می تواند باعث ارتقاء سازمان و باعث افزایش هوشمندی، بهرهوری و تکامل سازمان شود (خسروی،1389: 2). افزایش هوش سازمانی موجب میشود تا سازمانها داده های محیط پیرامون خود را سریعتر و با دقتی بیشتر تجزیه و تحلیل کرده و نتایج بدست آمده را از راههای سودمند ذخیره و در مواقع مقتضی در دسترس تصمیمگیرندگان قرار دهند (زهرایی و رجاییپور،1390: 156).
از سوی دیگر، رفتارهایی که از سوی کارکنان به صورت داوطلبانه و بدون اجبار سازمان صورت میگیرد، سبب کارایی بالاتری در سازمان خواهد شد. مقوله تلاشهای داوطلبانه کارکنان در کمک به همکاران، مشتریان و بقای سازمان؛ رفتار شهروندی سازمانی نام دارد. بدین ترتیب در رفتار شهروندی سازمانی به طور کلی آن دسته از رفتارهایی مورد توجه قرار میگیرد که اگرچه اجباری از سوی سازمان برای انجام آنها وجود ندارد، در سایه انجام آنها از جانب کارکنان، برای سازمان منفعتهایی ایجاد میشود (طاهری دمنه؛ زنجیرچی و قاسمیه،1390: 32).