بنابراین یكی از ضروری ترین تحولات در نظام های آموزشی، تحول در نگرش و راهبردهای یاددهی-یادگیری است كه مورد استفاده معلمان و مدیران اجرایی نظام آموزشی داشته باشند؛ زیرا نظریه ها و رویكردهای تحول آفرین در فرایند اجرا با استفاده درست از راهبردهای یاددهی-یادگیری هویت می یابند و كارایی و مفید بودنشان مشخص می شود بهترین برنامه در فرایند اجرای نامطلوب ممكن است به انحراف كشیده شود و نتیجه ی معكوس به بار آورد. مسئولان و مجریان نظام های آموزشی باید باور كنند كه نظریه ها و اجرای برنامه های درسی عناصری انفكاك ناپذیر هستند و تأثیر متقابل بریكدیگر دارند(شعبانی، 1383).
بر اساس دیدگاه صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت، نهادهای آموزشی باید تلاش كنند كه توانایی های خلاق دانش آموزان را در فرایند آموزشی صحیح پرورش دهند. زیرا در دنیای آینده نیازمند انسان های متفكر و خلاق می باشد. قدرت آفرینندگی می تواند در حل مسائل زندگی افراد و سازگاری آن ها با محیط بسیار مؤثر باشد.
یادگیری مشارکتی[1] روش تدریسی است که توجه زیادی را در طول سه دههی اخیر به خود جلب نموده است پژوهش های بسیاری انجام شده اند مبنی بر اینکه اگر دانش آموزان فرصتهای برای تعامل با یکدیگر جهت دستیابی به اهداف مشترک را داشته باشند هم از لحاظ تحصیلی و هم از لحاظ اجتماعی پیشرفت خواهندکرد (جانسون و جانسون[2]، 2002، لئو[3] و همکارانش، 1996، اسلاوین[4]، 1996، به نقل از گیلیس[5] ،2010). تعاملات دانش آموزان فرصتهایی را برای بهبود مهارتهای اجتماعی و به طور کلی برای حل مشکلات گروهی و ارائه راه حل های خلاق ایجاد می کند(ارال و فارم[6]، 2009).
متأسفانه در بسیاری از نظام های آموزشی، آموزش به شوه یادگیری مشاركتی چندان مورد توجه نیست. كتاب های درسی معمولاً به گونه ای نگارش یافته اند كه تنها انبوهی از حقایق علمی را به دانش آموزان منتقل می كنند. و معلمان نیز در فرایند اجراء اغلب با بهره گرفتن از شیوه های سنتی فرصت هرگونه اندیشیدن و خلاقیت را از دانش آموزان می گیرند. با توجه به چنین مسأله ای محقق درصدد پاسخگویی به دو سئوال است:
- آیا بین یادگیری مشاركتی در درس علوم تجربی با خلاقیت دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
- آیا بین یادگیری مشارکتی در درس علوم تجربی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد؟
در این پژوهش برای دست یابی پاسخ چنین سؤال هایی، كتاب علوم تجربی پایه پنجم ابتدایی را كه توسط دفتر برنامه ریزی و تألیف كتب درسی برای تدریس در مدارس ابتدایی در سال 90-1389 تألیف و ارائه شده است را بر اساس الگوی یادگیری مشاركتی اجرا نمودیم و تأثیر چنین آموزشی را بر میزان رشد خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادیم.
اهمیت و ضرورت تحقیق
اكثر اوقات خلاقیت به عنوان قلمرو اعضای هنرهای خلاق نگریسته می شود كه قلمرو آن در گروه های علمی مدرن قرار داشته و می توانید شواهد آن را در دور و بر خود ببینید. در دنیای واقعی انسان به وسیله محصولات تصور خلاق احاطه شده است. در جهان واقعی وجود مهارت های خلاق یک امر ضروری است زیرا آن ها برای تولید، طراحی، بازاریابی، بسته بندی، مدیریت، مراقبت كودكان، تدریس، مهندسی، تزئینات منزل و خانه داری، معماری، آشپزی، نوشتن، تحقیق و توسعه، توسعه تأسیس شركت ها و موارد دیگر مورد نیاز هستند. در واقع مهارت های خلاق برای همه ی افرادی كه با تفكراتی در زمینه ایده ها و فنون جدید و یا حل مسأله درگیر هستند ضروری می باشد. خلاقیت[7] یک رشته تحصیلی نیست بلكه یک ابزار شناختی ضروری است كه به تمرین و ممارست نیاز دارد(پتی، ترجمه ابراهیمی قوام و عباس صادقی، 1385).
توین بی [8]، معتقد است اگر جامعه نتواند از موهبت خلاقیت حداكثر استفاده را بنماید و بدتر از این، اگر این توانایی را سركوب كند، انسان دیگر از حق ذاتی اش یعنی اشرف مخلوقات بودن محروم می گردد، زیرا در آن صورت كم ثمرترین مخلوقات است. همین دلیل كافی است كه جامعه برای تعلیم و تربیت خلاق اولویت قائل شود. با توجه به مدت زمان زیادی كه بچه ها در مدرسه می گذرانند می توان گفت كه تجربه های مدرسه نقش اساسی در تحقیق خلاقیت آنان در آینده را داراست، لكن تحقیقات نشان داده است كه افراد برجسته به ندرت از مدرسه و معلمانشان به عنوان عامل مؤثر مهمی در رشد توانایی ها و خلاقیتشان یا نموده اند(ادیب نیا، 1388).
در بسیاری از یادگیری ها، از یادگیرنده انتظار می رود كه دانش ها، فنون و ایده هایی كه توسط دیگران مطرح می شود را دریافت كند. كار خلاق در این رابطه یک استثناء بسیار مهم است كه اغلب توسط معلمان و افراد دیگر به خوبی درك نشده و كمتر از ارزش واقعی خود مورد توجه قرار می گیرند(پتی[9]، ترجمه ابراهیمی قوام و عباس صادقی، 1385).
در حالی كه اگر بخواهیم به آینده كشورمان بیندیشیم چاره ای جز این نداریم كه به جای توجه به پیش پا افتادگی ها و جهش های تحصیلی و مدرك گرایی ها، شیوه های آموزش خلاق را در مدارسمان به كار گیریم. یکی از راه های رسیدن به این مهم این است که یک جو مشارکتی و همکارانه در مدارس ما حاکم شود. بدین ترتیب برای اینکه رقابت در مدارس تبدیل به رفاقت شود، و برای اینکه روحیه همکاری و مشارکت در بین یادگیرندگان و مدرسان تقویت شود و همه دانش آموزان در امر یادگیری مطالب درسی و پیشرفت تحصیلی و دست یابی به روحیه ای خلاق، به موفقیت دست یابند، به کارگیری رویکرد یادگیری مشارکتی با توجه به انعطاف پذیری که دارد در آموزش و یادگیری دروس مختلف به ویژه دروس تجربی که به تجارب مشترک یادگیری نیازمندند، می تواند بسیار مفید و اثربخش باشد.
یکی از ضرورت های انجام این تحقیق، ضرورت توسعه روحیه رفاقت و همکاری و ایجاد زمینه پیشرفت تحصیلی مطلوب تر و همچنین ایجاد خلاقیت و ایجاد روحیه خلاق در بین دانش آموزان مدارس است. از آنجایی که یکی از اهداف مدارس کشورمان رشد همه جانبه دانش آموزان در تمامی ابعاد فکری، عاطفی و اجتماعی است، به کارگیری یادگیری مشارکتی به عنوان یک روش یادگیری فعال می تواند برای این هدف، مورد استفاده معلمین و دانش آموزان در مدارس کشورمان قرار بگیرد. در این تحقیق ما به بررسی تأثیر الگوی یادگیری مشارکتی بر خلاقیت و پیشرفت تحصیلی می پردازیم تا در صورت گرفتن نتیجه مثبت، در مدارس کشورمان
این مطلب را هم بخوانید :
استفاده بهتری از آن به عمل آوریم.
اهداف تحقیق
اهداف كلی:
- تعیین تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم تجربی بر افزایش خلاقیت دانش آموزان.
- تعیین تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم تجربی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان.
اهداف جزئی:
- مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص روانی(سیالی)[10] تفكر دانش آموزان
- مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص انعطاف پذیری[11] تفكر دانش آموزان
- مشخص کردن تأثیر روش یادگیری مشاركتی در درس علوم بر شاخص اصالت[12] تفكر دانش آموزان