الف: مفهوم شروط ساقطکننده مسئولیت……………………. 96
ب: مبانی صحت شروط ساقطکننده مسئولیت………………….. 96
1- اصل آزادی اراده………………………………… 96
2- عرف و نیاز جامعه………………………………… 97
3- برخی قوانین…………………………………. 97
ج: مبانی مخالفین شرط اسقاط مسئولیت………………….. 100
مبنای اول: «اسقاط ما لم یجب» بودن………………………………… 100
مبنای دوم: مخالفت با نظم عمومی…………………………………. 101
1- شرط نفوذ توافقها……………………………….. 101
2- ملاک قوانین مربوط به نظم عمومی…………………………………. 102
3- ملاک تشخیص قوانین امری و تکمیلی………………………….. 102
مبحث دوم: تعدیل قرارداد………………………………… 104
گفتار اول: شروط تضمین…………………………………. 104
گفتار دوم: شرط توسعه و تضییق قوه قاهره…………………. 105
گفتار سوم: شرط محدودیت میزان مسئولیت یا مبلغ آن…………… 105
مبحث سوم: ابطال قرارداد………………………………… 107
نتیجهگیری…………………………………. 111
فهرست منابع و مآخذ………………………………… 114
چكیده انگلیسی………………………………….
چکیده:
نظریه غیرمنصفانه و خلاف وجدان قراردادها بیشتر در ارزش عوضین مورد معامله در قرارداد که تعادل و توازن بین عوضین وجود نداشته باشد مطرح میباشد، در حالیکه طرفین آزادانه و از روی اختیار به آن رضایت دادهاند. این نظریه به شروط غیرمنصفانه و خلاف وجدان در قراردادهایی همانند اجاره به شرط تملیک، پیمانکاری، اقامت در هتل، بانکی، ظهور فیلمهای عکاسی، انواع قراردادهای حمل و نقل، اشتراک آب و برق و گاز و بهطور کلی قراردادهای استاندارد و الحاقی که
تولیدکنندگان، فروشندگان و عرضهکنندگان حرفهای و تاجر به یک طرف ضعیف و ناتوان خصوصاً مصرفکنندگان تحمیل میکند و از مسئولیت و تعهدات خود میکاهد یا برای خود ایجاد حقوق خاص میکند و در مقابل تعهدات و تکالیف مصرفکنندگان را افزایش میدهند یا حقوق آنها را سلب می کند. در مفاهیم این نظریه به بررسی انصاف و عدالت و حسننیت و نقش آنها در قرارداد و شروط قراردادی و نیز در مبانی آن با بیان اصل آزادی قراردادی و تعارض اصل لزوم با نظریه غیرمنصفانه و به بررسی نظریات شرط ضمنی، خلاف حسننیت، نقض اساسی، قاعده لاضرر و غبن فاحش در حقوق انگلیس، اتحادیه اروپا و حقوق ایران خواهیم پرداخت.
مقدمه
1- طرح مساله
بر طبق اصل حاکمیت اراده، قصد و اراده منبع هر حق و تکلیف میباشد. در زمینههای اقتصادی و حقوقی نیز، بشر هنگامی میتواند ابتکار، خلاقیت و شایستگی خود را در فعالیتهای اقتصادی نشان دهد که آزادانه قرارداد ببندد و فعالیتهای خویش را به دلخواه تنظیم کند. در زمینه حقوقی بالاخص قراردادها و تعهدات، اصل حاکمیت اراده مبنای نظریه تعهدات محسوب میشود. میل به آزاد زیستن و کشش به سوی برابری و استقلال، انسان را به ایستادگی در مقابل الزامهای خارجی وامیدارد. مقاومت طبیعی انسان در برابر الزامات خارجی در حقوق خصوصی «قراردادها و شروط آنها» را نهادی محترم میکند و اصل آزادی را بر پا میدارد تا مردم به شیوه دلخواه زندگی کنند و عدالتی را که خود میپسندند حاکم بر روابط اجتماعی و حقوقی خود بسازند. اصل آزادی قراردادها به عنوان یک وسیله مفید اجتماعی، قالبهای سنتی و محدود را شکسته و بر توافق طرفین قطع نظر از صورت آن حاکمیت بخشید.
از طرفی هدف و بنای عقلا و قانونگذار از انعقاد قرارداد، حفظ و پایبندی به شرایط، مفاد و آثار آن است. لازمه شئون تجاری و مبادلات اقتصادی، پایبندی و احترام به عهد و پیمان میباشد. اصل لزوم در برقراری ثبات و امنیت و حفظ نظم در روابط حقوقی طرفین نقش مؤثر و غیر قابل اجتنابی دارد. هیچ فرد و مقامی حتی قانونگذار منکر اصل لزوم و احترام و پایبندی به روابط قراردادی و خصوصی و یا قادر به دخالت و تغییر آن نیست و برای احترام به آزادی اراده افراد در قراردادها رعایت آن الزامی میباشد.
از طرفی انصاف و عدالت در معاملات و قراردادها حکم میکند که طرفین از حقوق و تکالیف مساوی و برابر برخوردار باشند و تعادل بین ارزش کالاها و خدمات ارائه شده حفظ شود. واقع بینی ایجاب میکند که نقش انصاف و عدالت را به عنوان آرمانی الهامبخش قلمداد کنیم. در روابط حقوقی بهویژه تعهدات و قراردادها، انصاف نقش بسزایی دارد و ما در این تحقیق به دنبال بیان نقش انصاف در قراردادها، علیالخصوص در مورد شروط قراردادی غیرمنصفانه و بیان شرایط و آثار آن و بررسی تطبیقی آن در حقوق کامنلا (انگلیس و استرالیا) و حقوق ایران هستیم.
بر طبق اصل حاکمیت اراده، قصد و اراده منبع هر حق و تکلیف میباشد. در زمینههای اقتصادی و حقوقی نیز، بشر هنگامی میتواند ابتکار، خلاقیت و شایستگی خود را در فعالیتهای اقتصادی نشان دهد که آزادانه قرارداد ببندد و فعالیتهای خویش را به دلخواه تنظیم کند. در زمینه حقوقی بالاخص قراردادها و تعهدات، اصل حاکمیت اراده مبنای نظریه تعهدات محسوب میشود. میل به آزاد زیستن و کشش به سوی برابری و استقلال، انسان را به ایستادگی در مقابل الزامهای خارجی وامیدارد. مقاومت طبیعی انسان در برابر الزامات خارجی در حقوق خصوصی «قراردادها و شروط آنها» را نهادی محترم میکند و اصل آزادی را بر پا میدارد تا مردم به شیوه دلخواه زندگی کنند و عدالتی را که خود میپسندند حاکم بر روابط اجتماعی و حقوقی خود بسازند. اصل آزادی قراردادها به عنوان یک وسیله مفید اجتماعی، قالبهای سنتی و محدود را شکسته و بر توافق طرفین قطع نظر از صورت آن حاکمیت بخشید.
از طرفی هدف و بنای عقلا و قانونگذار از انعقاد قرارداد، حفظ و پایبندی به شرایط، مفاد و آثار آن است. لازمه شئون تجاری و مبادلات اقتصادی، پایبندی و احترام به عهد و پیمان میباشد. اصل لزوم در برقراری ثبات و امنیت و حفظ نظم در روابط حقوقی طرفین نقش مؤثر و غیر قابل اجتنابی دارد. هیچ فرد و مقامی حتی قانونگذار منکر اصل لزوم و احترام و پایبندی به روابط قراردادی و خصوصی و یا قادر به دخالت و تغییر آن نیست و برای احترام به آزادی اراده افراد در قراردادها رعایت آن الزامی میباشد.
این مطلب را هم بخوانید :
از طرفی انصاف و عدالت در معاملات و قراردادها حکم میکند که طرفین از حقوق و تکالیف مساوی و برابر برخوردار باشند و تعادل بین ارزش کالاها و خدمات ارائه شده حفظ شود. واقع بینی ایجاب میکند که نقش انصاف و عدالت را به عنوان آرمانی الهامبخش قلمداد کنیم. در روابط حقوقی بهویژه تعهدات و قراردادها، انصاف نقش بسزایی دارد و ما در این تحقیق به دنبال بیان نقش انصاف در قراردادها، علیالخصوص در مورد شروط قراردادی غیرمنصفانه و بیان شرایط و آثار آن و بررسی تطبیقی آن در حقوق کامنلا (انگلیس و استرالیا) و حقوق ایران هستیم.
2- سوالات اصلی
الف ـ آیا نظریه منصفانه بودن نسبت به شروط اساسی و فرعی بهویژه شروطی که مسئولیت فروشنده و عرضهکننده حرفهای را در برابر طرف ضعیف و مصرفکننده سلب و محدود می کند، تأثیرگذار میباشد؟
ب ـ ضمانت اجرای غیرمنصفانه بودن شروط قراردادی چیست؟
3- فرضیات
الف ـ با توجه به سیستم قضائی انگلیس، دادگاههای آن کشور ابتدائاً جایی که مسأله شروط غیرمنصفانه عدم مسئولیت مطرح میشد با دستاویز استناد به اصل آزادی قراردادی و لزوم آن به حمایت از این شروط میپرداختند. با وجود این با گذشت زمان و ظهور انقلاب صنعتی و نیاز به اعمال حقوقی جدید (قراردادها) و تحمیل آن به قشر ضعیف و مصرفکننده این ناخوشایند مینمود. چرا که پشتیبانی از این شروط به نام آزادی قراردادی، در حقیقت نه یک دفاع بلکه نیرنگ بود. انصاف و عدالت و وجدان هر انسانی این سلطه و استثمار را نکوهش و سعی در ممانعت از اثرات و عواقب آن داشت. بعداً قانونگذار با الهام از انصاف و عدالت و پذیرش نظریه غیرمنصفانه بودن شروط قراردادی، قوانین چندی از جمله قانون شروط قراردادی غیرمنصفانه 1977 و مقررات شروط غیرمنصفانه در قراردادهای مصرفکننده 1994 را تصویب نمود. در حقوق ایران بحث نظریه غیرمنصفانه بودن شروط قراردادی با ابهامها و اجمالهای زیاد در خصوص اعتبار و نفوذ و آثار آن همراه است. بهطوریکه هیچ مقرره قانونی و خاصی همانند قوانین انگلیس نسبت به این شروط وجود ندارد و از این عدم شفافیت قانونی رنج میبرد.