انبیای الهی درمحدوده دریافت،حفظ وابلاغ وحی خلاصه نمیشود،بلکه محدوهای بسیار وسیعتردارد.
با این حال، شیعیان ترک اولی را برانبیاء روا میدانند و معتقدند خدشهای به معصومیت پیامبران وارد نمیکنند.[24]
ث – كاربردقرآنی واژه خطا
قرآن كریم واژه “خطا” را 22 بار آورده است. این واژه در قرآن كاربردهای مختلف دارد كه عبارتنداست:
1– ث) سهو
قرآن كریم در چندآیه واژه “خطا” را به معنای سهو آورده است.ازجمله آیه :«وَ لَیْسَ عَلَیْكُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُم [25]؛ امّا گناهى بر شما نیست در خطاهایى كه از شما سرمىزند، ولى آنچه را از روى عمد مىگویید(مورد حساب قرار خواهد داد)».
معنای آیه این است كه گناهى بر شما نیست در مواردى كه اشتباهاً و یا از روى فراموشى افراد را به غیر پدرانشان نسبت دهید، ولیكن در مواردى كه دلهایتان آگاه است، و عمداً این كار را مىكنید، گناهكارید- این معنادر صورتى است كه كلمه” ما” را موصوله، و به معناى” آنچه” بگیریم، و اما اگر مصدر بگیریم معنایش چنین مىشود- و لیكن در تعمد دلهایتان گناه هست، و جمله” وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً” مربوط به موارد اشتباه و خطا است.خطا در این آیه به این معنا است.گناهان دو دسته است: گناهان سهوی و گناهان عمدی.اگر از انسان گناه و خطایی ازروی سهو و نسیان سر زد اشکال ندارد؛ اما آنچه قلب از روی عمد انجام دهد در آخرت به حساب می آید.از این رو درادامه فرمود «وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُم ».[26]
درجای دیگر آمده است :«رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا [27]؛اى پروردگار ما، اگر فراموش كردهایم یا خطایى كردهایم، ما را بازخواست مكن».
” أَوْ أَخْطَأْنا ” یا خطا كردیم در چیزى از منهیّات، و خطا مانند نسیان در فعلى است كه فاعل، عزم آن كار را نداشته است.[28]
خطا:كارى است از روى عمد صورت نگیرد پس كیفر ندارد. «أخطأ و خَطِىء» داراى یک معنى هستند.
پس معنا آیه چنین است : اگر فراموش یا خطا كنیم ما را مؤاخذه مكن).[29]
درجای دیگرنیزچنین آمده است :
وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ أَنْ یَقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاَّ خَطَأً وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ إِلاَّ أَنْ یَصَّدَّقُوا فَإِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَكُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ وَ إِنْ كانَ مِنْ قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ مُؤْمِنَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ تَوْبَةً مِنَ اللَّهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِیماً حَكِیما[30]؛ هیچ مؤمنى را نرسد كه مؤمن دیگر را جز به خطا بكشد. و هر كس كه مؤمنى را به خطا بكشد باید كه بندهاى مؤمن را آزاد كند و خونبهایش را به خانوادهاش تسلیم كند، مگر آنكه خونبها را ببخشند. و اگر مقتول، مؤمن و از قومى است كه دشمن شماست فقط بنده مؤمنى را آزاد كند و اگر از قومى است كه با شما پیمان بستهاند، خونبها به خانوادهاش پرداخت شود و بنده مؤمنى را آزاد كند و هر كس كه بندهاى نیابد براى توبه دو ماه پى در پى روزه بگیرد. و خدا دانا و حكیم است.
” خطاء” در اینجا معنایى است در مقابل عمد و تعمد، چون آیه در مقابل آیه بعدى قرار دارد.و مراد از نفى در جمله مورد بحث نفى اقتضاء است، مىخواهد بفرماید: در مؤمن بعد از دخولش در حریم ایمان و قرقگاه آن، دیگر هیچ اقتضایى براى كشتن مؤمنى مثل خودش وجود ندارد، هیچ نوع كشتن مگر كشتن از روى خطا.[31]
1- محمدبن مكرم ابن منظور، لسان العرب ،ج 1 ،چ 3 (بیروت: دار صادر، 1414 ) ص 66
2- حسین بن محمدراغب اصفهانی ،المفردات فی غریب القرآن،چ اول( بیروت: دارالعلم ،1412)ص 287
3- آذرتاش آذرنوش،فرهنگ معاصرعربی فارسی،ج اول،چ اول( تهران: نی،1379)ص 170
4- عباس شوشتری، فرهنگ لغات قرآن،چ 3( تهران:دریا، 1355) ص 222
5- حسن عمید، فرهنگ فارسی ، ج اول ،چ اول ( تهران: امیر كبیر، بی تا) ص 866
- خلیل بن احمد فراهیدی،العین، ج4، چ 2(قم : هجرت، 1414 )ص 293
7- احمد بن فارس ، معجم المقاییس فی اللغه ( بیروت: دارالفكر، 1414) ص 323
8- آذرتاش آذرنوش، همان
9- فخرالدین طریحی ، مجمع البحرین ، ج1،چ 3 (تهران : كتابفروشی مرتضوی، 1375) ص125
10- ابوالحسن شعرانی، نثر طوبی (تهران: کتابفروشی اسلامیه ، 1352 ) ص 223
این مطلب را هم بخوانید :