كمتر، آب قابل استفاده محدود و منطقه از لحاظ پوشش گیاهی فقیر و یا فاقد آن است و اما هیچك از آنها نمیتواند یک تعریف جامع و دقیق و قانع كنندهای برای مناطق خشک و کویری و بیابانی باشد كه بر اساس آن بتوان حد و مرز مناطق خشك را به طور دقیق تعیین كرد، زیرا:
اولاً – ویژگی های مناطق خشك متنوع ومتعدد است.
ثانیاٌ – مسائلی در راه شناخت ویژگی های اقلیمی و نیز تعیین حد و مرز مشخص مناطق خشك نظیر ناچیز یا ناكافی بودن ایستگاه های هواشناسی در مناطق خشك و در نتیجه عدم اطلاعات كافی و تغییرات بسیار زیاد بارندگی در سالهای مختلف وجود دارد (کردوانی، 1367).
1-3- بیابان زایی
مناطق خشک و نیمه خشک بیشتر از 40% سطح کره زمین را پوشانده (Deichmann &Eklundh,1991) و محل سکونت بیش از 1میلیارد انسان است (UNSO Office to Combat Desertification and Drought, 1997; Reynolds and Stafford Smith,2002 ). درکنوانسیون بیابانزدائی سازمان ملل بیابانزائی به صورت زیر تعریف شده است :”تخریب زمین در مناطق خشک ، نیمه خشک و نیمه مرطوب خشک در نتیجه فاکتورهای مختلفی از جمله تغییرات آب وهوا و فعالیتهای انسان است”. همچنین UNCCD تخریب سرزمین را”کاهش یا افت بهرهوری اقتصادی / بیولوژیکی، پیچیدگی سیستم کشاورزی، مرتع و چراگاه، جنگل و زمین جنگلی درنتیجه کاربریهای زمین یا بواسطه فرایند یا فرایندهای ترکیبی بوجود آمده از فعالیتهای انسان و الگوهای سکونت مثل1) فرسایش خاک ناشی از باد و آب 2) زوال خواص فیزیکی، شیمیائی و بیولوژیکی یا اقتصادی خاک 3) خسارت طولانی مدت پوشش گیاهی طبیعی تعریف کرده است (UNEP,1990). مطابق UNCCD(2004) بیابانزائی یکی از بیشترین پیآمدهای جدی اقتصادی – اجتماعی و محیطی در مناطق فوق ملاحظه شده که نتیجه مجموعه اثرات متقابل در میان عوامل مختلف شامل تغییر آب وهوا و فعالیتهای انسانی است (Thomas,1997; UNCCD,1994). نتیجه بیابانزائی شامل تحلیل رفتن تولید غذا، بروز قحطی، افزایش هزینه های اجتماعی، کاهش کمیت و کیفیت آب های شیرین، افزایش فقر و تزلزل سیاسی، کاهش قابلیت برگشت پذیری زمینها نسبت به تغییرات طبیعی آب وهوا وکاهش قابلیت تولید خاک است (Reynolds, 2001). درنتیجه سه موضوع مورد جستجو اصلی قرار می گیرد: آب و هوا، خاک، سرزمین و فشار انسان(Salvati &Zitti,2008b). اهمیت آب و هوا، خاک بوسیله سه عامل اقلیم، خاک و ژئومورفولوژی توصیف می شود(Diodato &Ceccarelli;2004) رعایت این عوامل با خشکی آب و هوا، ظرفیت آب موجود خاک و فرسایش خاک مربوط است (Kosmas et al.,2000a;Venezon Scarascia et al., 2006; Incerti et al.,2007). اثر فشار انسان بوسیله سه متغیر تراکم جمعیت، رشد و تمرکز فعالیتهای صنعتی بیان می شود( Salvati &Zitti,2007).
بشر از دیرباز برای رفع نیازهایش به مناطق خشک ونیمه خشک مراجعه داشته است. تامین نیازهای غذایی بشر اکنون به دغدغه ای عمده برای دولتمردان کشورهای مختلف تبدیل شده وشکل جهانی به خود گرفته است. از این رو، فشار روی این مناطق بدلیل استفاده بیش از حد بشر، روبه افزایش بوده و با توسعه فناوری این دخالتها شدت یافته است، به عبارت دیگر با توسعه تکنولوژی بجای اینکه سهم بشر را در تخریب کاهش دهد این سهم را افزایش داده است. متاسفانه فقدان برنامه ریزی اصولی در بهره برداری از منابع طبیعی موجبات تشدید فرایند تخریب در پوشش های گیاهی را فراهم آورده است و بخشهای قابل حیات زیست کره را کاهش داده و بر سطح بیابانهای جهان افزوده است (Whitford, 2002).
دلایل بیابان زایی عبارتند از: الف) کشت بیش از حد، ب) چرای بیش از حد، ج) جنگل تراشی و د) عملیات نامناسب آبیاری (گرنجر، 1374)
این دلایل متاثر از تغییرات جمعیت، تغییرات آب وهوایی و شرایط متغیر اجتماعی و اقتصادی است.
نتایج بیابان زایی شامل: الف) کاهش تولیدات گیاهی، ب) پایین آمدن بازده کشاورزی، ج) فقدان غذای برای حیوانات پرواری و د) فروسایی شرایط زندگی انسانها (فرید، 1381)
بشر امروزه دریافته که برای کاهش اثرات فقر اقتصادی و ممانعت از تباه شدن سرزمین می بایست به فعالیتهای درخور با طبیعت بپردازد، نوع استفاده از سرزمین را براساس توان سرزمین بنا نهد و نیازهای اقتصادی و اجتماعی خود را با توجه به توان طبیعی سرزمین برآورده سازد. به عبارت ساده تر بشر خود را ملزم ساخته تا ویژگی های طبیعی و بوم شناختی (اکولوژیکی) سرزمین را شناسائی نماید و سپس نیازهای اقتصادی و اجتماعی خود را با این ویژگی ها وفق دهد. طی صد سال گذشته تغییر وتحولات بسیاری در جهان رخ داده است. این تغییرات درسطوح مختلف اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، فردی و نگرشی بوده که درآینده نیز ادامه خواهد داشت. لذا یافتن راه هایی جهت جلوگیری از اتلاف منابع ضرورت است. در همین راستا، مفهوم توسعه پایدار به عنوان راهکاری جهت جلوگیری از اتلاف منابع مطرح گردیده است(آرمند، 1383).
1-4- مفهوم توسعه پایدار و ارتباط آن با بیابان زایی
توسعه پایدار مطابق گزارش کمیسیون جهانی توسعه و محیط زیست در سال ۱۹۸۷ ( کمیسیون برونتلند ) عبارت است از برآوردن نیازهای نسل حاضر بدون به خطر انداختن قابلیت های نسل آینده به گونهای که نیازهای نسل کنونی نیز به مخاطره نیفتد (رادکلیف،1374). در واقع این مفهوم مبتنی بر توافق بر توسعه سازگار با محیط زیست، بر این امر تأکید می کند که سیاستهای توسعه و بهره برداری باید با هدف محرومیتزدایی، بهبود کلی اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حمایت از تنوع گونه های زیستی و بقای جریانات اصلی اکولوژی و تقویت سیستمهای حیاتی صورت گیرد. توسعه پایدار زمانی محقق می شود که اهداف اقتصادی، اکولوژیکی و اجتماعی در کنار هم دیده شده باشند. به عبارت دیگرتوسعه پایدار توسعه ای است که از نظر اجتماعی مورد حمایت مردم و از نظر اقتصادی دارای مقبولیت و از نظر اکولوژیکی مورد تایید باشد.
این کنوانسیون فصل جدیدی را در بیابانزدایی و ستیز با آن می گشاید. کشورها به طور اخص در حال تجدید نظر و بررسی برنامههای اجرایی هستند. مضاف بر آن توجه دولتها به مسائلی نظیر رشد و افزایش آگاهی، افزایش میزان تحصیلات و برنامه های آموزشی در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته معطوف است. پیشروی بیابانها تنها هنگامی متوقف میگردد که تغییرات شگرف در گرایشها و رفتارهای محلی و بین المللی پدید آید. این تغییرات قدم به قدم ما را به بکار گیری پایدار زمین و امنیت غذایی برای جمعیت در حال رشد جهان رهنمون می سازد. به این ترتیب بیابانزدایی به معنای واقعی تنها بخشی از هدفی به مراتب عظیمتر است و آن عبارتست از توسعه پایدار کشورهای متاثر از خشکسالی و پیشروی بیابانها(سازمان جنگلها و مراتع ،1381).
1-5- رابطه فعالیتهای انسان با توسعه پایدار:
برای رسیدن به توسعه پایدار، منابع طبیعی، اجتماع و اقتصاد سهم بسزایی را دارند و هریک از این عوامل دارای محدودیتهایی در مجموعه خود میباشند.
منابع طبیعی بخش مهمی از این سیستم را به خود اختصاص داده و حفاظت از آن شرط اصلی توسعه پایدار است، درصورتی که استفاده نادرست از این منابع طبیعی جهت برطرف نمودن نیاز بشر باعث شده که امروزه با کمبود منابع تولید غذایی و تخریب منابع طبیعی مواجه باشیم. ادامه داشتن فقر کشاورزان، هدر رفتن منابع طبیعی و تخریب محیط زیست دلیلی برای چاره جویی میباشد. بشر پی برده است برای آنکه بتواند جلوی فقر و زوال سرزمین را بگیرد باید به همراه طبیعت حرکت کرده و از سرزمین به اندازه توان یا پتانسیل تولیدی آن استفاده نماید. مضافا اینکه نوع استفاده از سرزمین را براساس توان کاربری سرزمین بنا نهد و نیازهای اقتصادی و اجتماعی را با توجه به توان سرزمین برآورده سازد(سنایی، 1387).
فعالیتهای توسعهای ناپایدار و بهره برداری غیرمعقول از منابع طبیعی از جمله در کشاورزی و دامپروری همواره در فرسایش خاک و گسترش بیابان موثر بوده اند. تغییر آب و هوا در چند دهه گذشته و تغییر الگوهای بارش و سیلابهای آنی بر میزان بیابانزایی افزوده است. طوفانهای شن و گرد و غبار، حرکت و جابجایی تپههای ماسهای در مناطق کویری و همزمان کمبود آب و خشکسالی بسیاری از شهرها و روستاها و نیز زیر ساختهای آنها را با مشکلات عدیدهای مواجه نموده اند. در مناطق بیابانی، مدیریت و بهره برداری بهینه از منابع آب و خاک از اهمیت بسیاری برخوردار است. بکارگیری دانش و تجربیات مردم بومی در حفاظت و بهره برداری پایدار از منابع طبیعی از جمله آب و خاک بسیار موثر است. از این رو مشارکت مردم محلی در برنامه ریزی و مدیریت منابع طبیعی از ضروریات است. بنابراین ارزیابی را میتوان شناخت عوامل تشکیل دهنده سرزمین و آگاهی از پارامترهای مختلف سرزمین به منظور برنامه ریزی جهت بهره برداری صحیح از منطقه مورد نظر تعریف کرد(سنایی، 1387)
1-6 بیابانزدائی(مقابله با بیابانزایی):
در توضیح بیابانزدائی ذکر این نکته حائز اهمیت است که منظور از بیابانزدائی، زدودن و از بین بردن بیوم بیابان نیست، چرا که این بیوم همانند سایر بیومهای طبیعی حاصل فعل و انفعالات پدیده های اکولوژیکی است و شاید انسان هرگز قادر نباشد که آن را از مجموعه بیومهای کره زمین حذف کند. در واقع آن چه که مورد نظر واژه بیابانزدائی است، جلوگیری از بیابانی شدن زمینهایی است که در اثر اعمال مخرب انسان در معرض بیابانی شدن قرار دارند.
در واقع بیابانزدائی فعالیتهایی را شامل میشود که بخشی از توسعه جامع سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب را در راستای توسعه پایدار در برگرفته و هدف آن عبارت است از:
⦁ جلوگیری و یا کاهش تخریب سرزمین
⦁ احیاء زمینهای به طور جزئی تخریب شده
⦁ احیاء زمینهای به طور جزئی بیابانی شده.
نتایج و دستاوردهای فعالیتهای بیابانزدائی عبارت است از :
⦁ ایجاد اشتغال و بکارگیری ساکنین بیابان در طرحهای بیابانزدائی
⦁ جلوگیری از مهاجرت و تثبیت جوامع تولید کننده روستائی در مراکز تولید کشاورزی و دامداری
⦁ کاهش ناهنجاریهای اجتماعی نظیر فقر و در نهایت استحکام خانواده ها
⦁ ایجاد پارکها و تفرجگاه ها در مناطق بیابانی
⦁ کاهش آلودگی زیست محیطی(آب، هوا و خاک) (سازمان جنگلها و مراتع، 1381).
1-7- ضرورت انجام مطالعه
برای رسیدن به توسعه پایدار، منابع طبیعی، اجتماع و اقتصاد سهم بسزایی را دارند و هریک از این عوامل دارای محدودیتهایی در مجموعه خود میباشند(شکل1-1).
شکل 1-1: چرخه توسعه پایدار
منابع طبیعی بخش مهمی از این سیستم را به خود اختصاص داده و حفاظت از آن شرط اصلی توسعه پایدار است، درصورتی که استفاده نادرست از این منابع طبیعی جهت برطرف نمودن نیاز بشر باعث شده که امروزه با کمبود منابع تولید غذایی وتخریب منابع طبیعی مواجه باشیم. ادامه داشتن فقر کشاورزان، هدر رفتگی منابع طبیعی و ضایع شدن محیط زیست دلیلی برای چاره جویی می باشد. بشر پی برده است برای آنکه بتواند جلوی فقر و ضایع شدن سرزمین را بگیرد باید به همراه طبیعت حرکت و از سرزمین به اندازه توان یا پتانسیل تولیدی آن استفاده نماید. مضافا اینکه نوع استفاده از سرزمین را بر اساس توان کاربری سرزمین بنا نهد و نیازهای اقتصادی و اجتماعی را با توجه به توان سرزمین برآورده سازد.
با توجه به اینکه یکی از معیارهای توسعه پایدار کاهش سطح بیابانها و فراهم نمودن شرایط احیاء مناطق تخریب یافته و افزایش تولید میباشد لذا با بهره گرفتن از معیارهای توسعه پایدار تلاش میگردد تا برای اولین بار موفقیت یا عدم موفقیت طرحهای بیابانزدائی در سطح منطقهای خشک و نیمه خشک که معرف سطح وسیعی از مناطق جنوب کشور است مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد.
1-8- هدف تحقیق
هدف اصلی از انجام این مطالعه، انتخاب و اولویتبندی شاخصهای مناسب بوم شناختی و اجتماعی توسعه پایدار (کایرو2000) بر اساس نیازها و اولویتهای محلی و شرایط محیطی و اجتماعی می باشد.
– ارزیابی قابلیت اندازه گیری و سنجش شاخص های منتخب بوم شناختی واجتماعی، در عرصه های منابع طبیعی و جوامع محلی
– ارزیابی قابلیت اجرایی و عملیاتی شدن مدل اولویتبندی شده مورد تحقیق
– بررسی میزان پذیرش طرحهای مدیریت منابع طبیعی (طرحهای بیابانزدایی ) از لحاظ اجتماعی در جوامع محلی
سایر اهداف فرعی مورد نظر عبارت است از:
⦁ معرفی مناسبترین و کاربردیترین شاخص ها بر اساس مجموعه شرایط محیطی و اجتماعی منطقه تحقیق
⦁ تدوین و پیشنهاد مدل مناسب ارزیابی طرحهای مدیریت منابع طبیعی (طرحهای مرتعداری، بیابانزدایی و… ) بر اساس معیارهای بوم شناختی و اجتماعی توسعه پایدار
⦁ بررسی میزان موفقیت طرحهای کنترل بیابانزائی در قالب مطالعه موردی (طرح بیابانزدائی دشتک سیاه) از نقطه نظر بوم شناختی و اجتماعی
1-9- فرضیه تحقیق
فرضیه اصلی تحقیق این است که بر اساس معیارهای منتخب و اولویت بندی بوم شناختی و اجتماعی توسعه پایدار (کایرو2000) می توان ارزیابی مناسبی از میزان موفقیت یا عدم موفقیت طرحهای مدیریت منابع طبیعی بویژه طرحهای بیابانزدایی ارائه نمود و بر همین اساس مدلی ملی و محلی جهت ارزیابی طرحهای فوق الذکر در مناطق خشک و نیمه خشک پیشنهاد کرد. در این مدل پیشنهادی:
⦁ شاخص های منتخب بوم شناختی واجتماعی، قابلیت اندازه گیری و سنجش در عرصه های منابع طبیعی و جوامع محلی دارند.
⦁ مدل اولویت بندی شده مورد تحقیق، قابلیت اجرایی و عملیاتی شدن را در عرصه دارد.
⦁ طرحهای مدیریت منابع طبیعی (طرحهای بیابانزدایی ) از لحاظ اجتماعی مورد پذیرش جوامع محلی واقع شده اند.
⦁ اجرای طرحها در ارتقاء سطح رفاه اجتماعی جوامع محلی تاثیر داشته است.
⦁ اجرای طرح توانسته است انگیزه لازم جهت تداوم زندگی در محیط های در معرض بیابانی شدن را فراهم سازد.
⦁ عملیات اصلاحی انجام شده در طرحها از لحاظ بوم شناختی از پایداری لازم برخوردار است.
⦁ اجرای عملیات بیولوژیک سبب بهبود وضعیت فعالیتهای جاری اقتصادی ساکنین محلی گردیده است.
فصل دوم
سابقه تحقیق:
این مطلب را هم بخوانید :
2-1-مباحث توسعه پایدار
پس از برگزاری كنفرانس ریودواژنیرو در سال 1992، تدوین و اندازهگیری شاخصهای توسعه پایدار به عنوان یكی از مهمترین مسائل مرتبط با توسعه پایدار در كانون توجه قرار گرفته و صاحبنظران متعدد از رشتههای مختلف تلاش كردند تا شاخصها و روش هایی را برای اندازهگیری میزان پایداری در كشورهای مختلف بسط و توسعه دهند. اما، برداشتها و نگرشهای مختلف از توسعه پایدار موجب شده است تا روش های متعددی برای شناسایی و سنجش پایداری مطرح شود. در یک طرف مباحث توسعه پایدار، اقتصاددانان قرار دارند كه معمولاً بر معیارهای اقتصادی و گاهی اجتماعی برای سنجش پایداری تأکید دارند و در سوی دیگر، نخبگان محیطزیست قرار دارند كه بیشتر بر اندازهگیری و سنجش شاخصهای محیطزیستی برای تبیین پایداری تأکید میكنند. اقتصاددانان معمولاً از روش های ارزشگذاری پولی برای سنجش پایداری بهره میگیرند، در حالیكه دانشمندان و پژوهشگران سایر رشتهها از معیارهای فیزیكی و گاهی ذهنی برای سنجش پایداری استفاده میكنند. از مهمترین رویكردهای اقتصادی برای سنجش پایداری میتوان تولید ناخالص داخلیبه روش های دوستدار محیط زیست، حسابداری منابع مبتنی بر كاركردهای آنها، مدلسازی رشد پایدار و شرایط پایدار قوی و ضعیف اشاره كرد. در مجموع، اقتصاددانان، رشد پایدار را بخشی از توسعه پایدار اقتصادی میدانند(Kumar Singh et al, 2008).
یكی از مهمترین ابزارها برای سنجش ابعاد مختلف توسعه بهطور عام و توسعه پایدار بهطور خاص میتوان به شاخصهای سرخطی اشاره كرد. این شاخصها در خلال سالهای گذشته، بویژه پس از كنفرانس ریودوژانیرو در سال 1992 كاربردهای گستردهای در جهان پیدا كردهاند. بهطوریكه تا پایان سال 2006 تعداد این شاخصها 160 مورد رسیده است كه بهوسیله سازمانهای بینالمللی وابسته به سازمان ملل متحد، مراكز دانشگاهی و پژوهشی منتشر میشوند(European Commission, 2008).
از نمونههای شاخص سرخطی میتوان به شاخصهای معطوف به هدف و نظام حسابداری سبز اشاره كرد. از نمونه شاخصهای قدیمیتر نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد: به معیار رفاه اقتصادی MEW ، شاخص پیشرفت اجتماعی ISP ، نمایه كیفیت فیزیكی زندگی PQLI ، مولفه رفاه اقتصادی (EAW) Nordhaus & Tobin, 1973;) Estes, 1974; Morris, 1979; Zolotas, 1981; Brekke, 1997; Kumar Singh et al, 2008; (.
از شاخصهای تركیبی جدیدتر توسعه كه در دهه 1990 بهمنظور سنجش عملكرد اقتصادی، یا پایداری مطرح شدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: شاخص توسعه انسانی HDI، برنامه عمران سازمان ملل متحد (UNDP)، شاخص پیشرفت پایدار SPI ، ردپای بومشناختی EF، نهاده مواد به ازای هر واحد خدمات MIPS ، شاخص رفاه اقتصادی پایدار ISEW ، شاخص پسانداز واقعی GPI ،Krotscheck & Narodoslawsky,) 1994; Wackernagel & Rees, 1996; Schmidt- Bleek; & Cobb, 1995; Hamilton, 2000; Daly (1994; فشارسنج پایداری BS اتحادیه بینالمللی حفاظت از طبیعت (IUCN) و مركز بینالمللی پژوهشهای توسعه IDRC در سال 1995 و شاخص فشارهای محیطزیستی) (EPI ، اتحادیه اروپا (1999) Kumar Singh et al, 2007) ؛.(Midus et al,2009
به منظور تعیین پارامترهای پوشش گیاهی شامل وزن و سطح لاشبرگ، پوشش تاجی، وزن زیتوده گیاهی از قابهای یک مترمربعی استفاده شد كه به صورت تصادفی بر روی پوشش گیاهی منطقه بکار گرفته شد. در این مرحله ضمن عزیمت به منطقه با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی- سیستماتیک تعداد 2 واحد نمونه گیری در محدوده عملیات فارو و جنگلکاری منطقه انتخاب گردید. در هر پلات مهمترین صفات پوشش گیاهی نظیر درصد تاج پوشش و تراکم فرمهای رویشی غالب برآورد گردید(مقدم،1377). به منظور تعیین میزان تولید با بهره گرفتن از روش قطع و توزین( مقدم،1377) تعداد 15 پلات به صورت تصادفی انتخاب و رشد سال جاری گونه های مختلف گیاهی قطع و پس از خشک نمودن توزین گردید. بدین صورت که در هر واحد کاری به طور تصادفی پلات اول انتخاب و به فاصله 10متری از پلات قبلی مکان پلات بعد تعیین شد. در واحد یک 10پلات نمونه برداری شد. جهت واحد دوم نیز همان مراحل واحد اول انجام گردید، با این تفاوت که در واحد دوم تعدادپلاتها 5 عدد انتخاب گردید. بعد از جمعآوری نمونه ها در پاکتهایی که از قبل به همین منظور تهیه شده بودند نمونه های قطع شده هر پلات درون پاکت قرار گرفته و به منظور عدم ریزش نمونه ها همه پاکتها بسته شد. بعد از اتمام مراحل نمونهگیری با دقت نمونه های جمعآوری شده، درون