3-4- روش اجرا…………………………………………………………………………………………………. 38
3-5- روش آماری………………………………………………………………………………………….. 38
فصل چهارم: یافته های تحقیق
4-1- یافته های توصیفی متغیرهای پژوهش……………………………………………….. 40
4-2- یافته های استنباطی و بررسی سوالات تحقیق…………………………………… 41
4-2-1- بررسی رابطه جهت گیری های هدف، خودکارآمدی وخلاقیت……………. 41
4-2-2- پیش بینی خلاقیت توسط جهت گیری های هدف و خودکارآمدی……. 41
4-2-3- پیش بینی ابعاد خلاقیت توسط جهت گیری های هدف و
خودکارآمدی……………………………………………………………………………….. 43
4-2-4- بررسی تفاوت های جنسیتی در جهت گیری هدف، خلاقیت و
خودکارآمدی………………………………………………………………… 44
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1-1- جهت گیری هدف و خلاقیت…………………………………………………. 47
5-1-2- خودکارآمدی و خلاقیت……………………………………………………………….. 48
5-1-3- تفاوت های جنسیتی در متغیرهای پژوهش……………………………………………… 49
5-2- کاربردهای پژوهش……………………………………………………………………….. 50
5-3- محدودیت های پژوهش…………………………………………………………………….. 51
5-4- پیشنهادات پژوهش……………………………………………………………………………. 51
فهرست منابع
منابع فارسی …………………………………………………………………………………………… 52
منابع انگلیسی…………………………………………………………………………………………… 57
پیوست ها 63
مقدمه
یکی از ویژگی های برجسته انسان قدرت تفکر اوست و عالی ترین مظهر تفکر، تفکر خلاق است (خورشیدی، آزادبخت و دیلمقانی، 1385). خلاقیت[1] به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی او مطرح است و عبارت است از تحولات دامنه دار و جهشی در فکر و اندیشه انسان به طوری که حائز یک توانایی در ترکیب عوامل قبلی به طرق جدید باشد (آقا فیشانی، 1377). گیلفورد خلاقیت را با تفکر واگرا (دست یافتن به رهیافتهای جدید برای حل مسایل) مترادف می دانست (خسروانی و گیلانی، 1386).
برای هماهنگ شدن و سازگاری با تغییر و تحولات سریعی که در جامعه رخ می دهد، لازم است از رویکردهای جدید و خلاقانه برخوردار بود. بنابر این مطالعه خلاقیت و عوامل موثر بر آن اجتناب ناپذیر است. از جمله عواملی که بر خلاقیت تأثیرگذار است، جهت گیری هدف[2] می باشد. جهت گیری هدف بیانگر الگوی منسجمی از باورها، اسنادها و هیجانات فرد است که مقاصد رفتاری وی را تعیین، و سبب می گردد تا نسبت به برخی موقعیت ها گرایش بیشتری داشته و در آن موقعیت ها به گونه ای خاص عمل نماید(به نقل از جوکار، 1385).
بطور کلی دو نوع جهت گیری هدف پیشرفت تحت عنوان هدف های عملکردی[3] و هدف های تسلطی[4] وجود دارد (حسینی، 1388). در هدفهای عملکردی، فرد با معیار برتری مواجه می شود و می خواهد شایستگی خود را نشان دهد یا ثابت کند. هدفهای عملکردی عموماً شایستگی فرد را بر اساس ارزیابی هنجاری پرورش می دهند و این هدف ها توجه فرد را روی نشان دادن توانایی در مقایسه با دیگران متمرکز می کنند. رسیدن به هدف عملکردی به معنی بهتر عمل کردن از دیگران است. در مورد هدف های تسلطی، فرد می خواهد شایستگی خود را پرورش یا بهبود بخشد (ایمز و آرچر، 1988؛ دوک،1986،1990؛ نیکولز،1984؛ اسپنس و هلمریچ، 1983 به نقل از سید محمدی، 1389). هدف های تسلطی عموماً ارزیابی مبتنی بر خود را از شایستگی فرد پرورش می دهند و این هدف ها توجه فرد را روی پرورش دادن شایستگی و تسلط یافتن بر تکلیف متمرکز می کنند. رسیدن به هدف تسلط به معنی پیشرفت کردن است (دوک، 1999؛ دوک و لگت، 1988؛ هاراکیوویچ و الیوت، 1993؛ اسپنس و هلمریچ، 1983 به نقل ازسید محمدی، 1389).
از دیگر عوامل مرتبط با خلاقیت می توان از باورهای خودکارآمدی[5] نام برد. بندورا برای اولین بار مفهوم خودکارآمدی را مطرح ساخت ( لین[6]،2006 ). این سازه تحقیقات زیادی را در زمینه های مختلف پزشکی، ورزشی، بررسی های رسانه ای، تجارت، تغییرات اجتماعی- سیاسی، روان پزشکی و آموزش برانگیخته است. در روان شناسی این تحقیقات بر مسائل بالینی از قبیل هراسها، افسردگی، مهارتهای اجتماعی، جرات مندی، رشد اخلاقی و پیشرفت تحصیلی متمرکز شده است. در کل محققان نشان داده اند که باورهای خودکارآمدی و تغییرات و پیامدهای رفتاری، همبستگی بالایی با همدیگر دارند و خودکار آمدی پیش بینی کننده بسیار مهمی برای رفتار است (زمانی، 1385).
1-2- بیان مسئله
درطول تاریخ حیات انسان، تمایل ذاتی او به تغییر و ابداع از یک سو و رویارویی با تنگناها و نیازهای روز افزون زندگی از سوی دیگر به تدریج او را با نیروی خلاق درونش آشنا و مانوس گردانید. نیرویی پویا و مولد که زندگی وی را به سرعت به سوی توسعه و تکامل به حرکت در آورد و سر منشا شاهکارها، ابداعات و اختراعات او شد.
بروز خلاقیت در افراد وابسته به عوامل مختلف اجتماعی، شناختی، شخصیتی و انگیزشی است. از مجموعه این عوامل، عوامل انگیزشی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به اعتقاد آمابیل[7] (1983) توجه زیاد به مولفه شناختی خلاقیت موجب شده است ابعاد غیر شناختی به خصوص انگیزش مورد توجه قرار نگیرد. جهت گیری هدف یکی از جدیدترین رویکردهایی است که در حیطه ی روانشناسی انگیزش مطرح شده است.
جهت گیری هدف بیانگر الگوی منسجمی از باورهای فرد است که سبب می شود تا فرد به روش های مختلف به موقعیت ها گرایش پیدا کند و در آن زمینه به فعالیت
این مطلب را هم بخوانید :
بپردازد و در نهایت پاسخی را ارائه دهد (ایمز[8]،1992). نتایج پژوهش ها حاکی از آن است که جهت گیری هدف، واکنش انسان ها را درموقعیت های مختلف پیشرفتی تحت تأثیر قرارمی دهد. جهت گیری های هدف درونی فرایند های شناختی پیچیده تری را ایجاد می کنند. در مقابل جهت گیری های هدف بیرونی بیشتر با پردازش سطحی اطلاعات مرتبط می باشند (والترز[9] ،1996).
بندورا[10] (1993) نیز در نظریه ی خودکارآمدی خویش بیان می دارد باورهای خودکارآمدی بر عملکرد افراد در شرایط مختلف اثر می گذارد. خودکارآمدی به واسطه ی انگیزه ی درونی که ایجاد می کند موجب می شود فرد به طور خودانگیخته در محیط تلاش کند و به سطوح بالای پیشرفت نائل آید. با توجه به توضیحات فوق، به نظر می رسد جهت گیری هدف به همراه خودکارآمدی می توانند بر خلاقیت دانش آموزان اثرگذار باشند بنابراین این پژوهش هم به لحاظ کاربردی و هم به لحاظ نظری در خور اهمیت می باشد از جنبه کاربردی این پژوهش به بررسی رابطه ی جهت گیری هدف پیشرفت، خودکارآمدی وخلاقیت می پردازد.
1-3- اهمیت و ضرورت موضوع
تورنس[11] (1974) معتقد است که انسان برای بقا نیازمند است که قدرت خلاق کودکان و نوجوانان را توسعه و مورد استفاده قرار دهد. در جامعه رو به رشد ما علیرغم داشتن نیروهای مستعد، پرورش توانایی های خلاق کمتر مورد توجه قرار می گیرد. علت اصلی این امر نامشخص بودن جایگاه خلاقیت و فقدان بستر رشد آن است (خورشیدی و همکاران، 1385). در حقیقت امروزه جامعه ما بیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارد. زیرا دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم به وسیله جست و خیزهای تفکر خلاق افرادی چون ابن سینا، داروین، گالیله و انیشتین از اساس تغییر یافته است. این تغییرات سریع و روز افزون همه عرصه ها را در برگرفته است. بنابراین لازم است افراد جامعه را به صورتی پرورش داد که بیاموزند چگونه با ایجاد تغییرات زندگی کنند و مهم تر از آن یاد بگیرند که چگونه محیط را تغییر دهند (ترجمه سید محمدی، 1387). تفکر خلاق این امکان را برای افراد فراهم می آورد که با نوآوری های خود هم در خود و هم در محیط تغییر ایجاد کرده و از این طریق نقش فعال و سازنده ای در زندگی خود ایفا نمایند. بر این اساس لازم است برای فراهم آوردن شرایط مناسب برای رشد و شکوفایی خلاقیت عوامل موثر بر آن مورد مطالعه و شناسایی قرار گیرند. عواملی که در این پژوهش مورد مطالعه قرارمی گیرد جهت گیری هدف پیشرفت و خودکارآمدی است. این دو متغیر به عنوان عوامل انگیزشی عملکرد فراگیران را در حوزه های مختلف شناختی، عاطفی و اجتماعی تحت تأثیر قرار می دهند. عملکرد خلاقانه نیز از این امر مستثنی نیست. به اعتقاد آمابیل (1983) برای پرورش خلاقیت باید به عوامل انگیزشی توجه ویژه ای داشت. چرا که افراد تا از انگیزه لازم برخوردار نباشند، نمی توانند تعهد، تلاش و پشتکاری که لازمه ایجاد دستاوردهای خلاقانه است را بکارگیرند.
از جنبه نظری نیز تا کنون پژوهشی به بررسی ارتباط همزمان جهت گیری هدف، خودکارآمدی و خلاقیت نپرداخته است بنابراین نتایج این پژوهش می تواند به گسترش دانش در خصوص عوامل موثر بر خلاقیت