فهرست اشکال
شکل 4-1: تجزیّه به مؤلّفههای اصلی برای شاخصهای پارامتری. 55
شکل 4-2: تجزیّه به مؤلّفههای اصلی برای شاخصهای ناپارامتری. 67
چکیده
به منظور بررسی اثر متقابل ژنوتیپ در محیط و مطالعه سازگاری و پایداری، عملکرد دانهی 20 ژنوتیپ نخود در مزرعهی تحقیقاتی دانشکدهی کشاورزی دانشگاه رازی کرمانشاه، به مدّت چهار سال زراعی (1391-1387)، در دو محیط دیم و آبی، در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تجزیّه واریانس مرکّب نمایانگر اختلاف معنیداری برای اثر ژنوتیپ، محیط و اثر متقابل آنها بود که بیانگر وجود تنوّع ژنتیکی و امکان انتخاب ژنوتیپهای پایدار میباشد. بر اساس اکثر معیارهای پارامتری محاسبه شده، ژنوتیپهای شمارهی 16 (FLIP 99-26C) و 20 (FLIP 00-6C) پایدارترین ژنوتیپها با میانگین عملکردی بالاتر از میانگین جامعه، معرّفی شدند. نتایج تجزیّه همبستگی شاخصهای پارامتری نشان داد، بین پارامترهای پایداری، شاخص واریانس محیطی (Si2) بیشترین همبستگی مثبت و معنیدار (**830/0) و شاخص برتری (Pi) بیشترین همبستگی منفی و معنیدار (**90/0-) را با صفت عملکرد دانه داشتند. نتایج تجزیّه به مؤلّفههای اصلی برای شاخصهای پارامتری مشخّص نمود، مؤلّفهی اوّل 32/53 درصد و مؤلّفهی دوّم 14/37 درصد از تغییرات را توجیه نمودند. در داده های اصلی، فرض صفر، مبنی بر تساوی پایداری ژنوتیپی، در سطح احتمال پنج درصد رد شد (1/30=، 69/46= و 54/31=). این شاخصها نشان میدهند، ژنوتیپها، دارای سازگاری متفاوتی برای شرایط دیم و آبی هستند. سازگارترین و پایدارترین ژنوتیپ آن است که Si(1) و Si(2) آن حدّاقل باشد و با توجّه به اینکه 0=Si(2)=Si(1) به معنی حدّاکثر پایداری میباشد بنابراین ژنوتیپ شمارهی 16 (FLIP 99-26C)، دارای بیشترین پایداری است. به دلیل وجود همبستگی شاخص انتخاب ژنوتیپ (GSI)با شاخصهای ناپارامتری Nassar و Huehn، Thennarasu، میانگین مجموع رتبه (RSM) و انحراف معیار رتبه (SDR)، میتوان اظهار نمود شاخص GSI، شاخصی معتبر و مطمئن برای انتخاب ژنوتیپهای پایدار به شمار میرود. تجزیّه به مؤلّفههای اصلی برای شاخصهای ناپارامتری، مشخّص کرد که دو مؤلّفهی اوّل در مجموع 21/88 درصد از تغییرات موجود بین شاخصهای ناپارامتری را توجیه نمودند.
کلمات کلیدی: نخود، تجزیّه پایداری، شاخصهای ناپارامتری، شاخصهای پارامتری و تجزیّه به مؤلّفههای اصلی
فصل اوّل
مقدّمه و کلیّات
1-1- اهمّیّت نخود
نخود در زبان فارسی تحتِ عناوین نخود زراعی، نخود ایرانی و نخود کابُلی و در زبان انگلیسی با نامهایِNgalgram ،Chickpea ،Filed pea ، Gram و Garbanzo خوانده میشود. ازدیاد جمعیّت و نیاز روز افزونِ بشر به موّاد غذایی از یک سو و کمبود منابع تولید از سوی دیگر، اندیشهی محقّقان و دولتمردان را در این راستا سوق داده است که تنها راه دستیابی به خودکفایی کشاورزی -به دلیل محدودیّت منابع آبی و خاکی هر کشور- افزایش عملکرد در واحد سطح است. این امر میسّر نمی شود مگر به وسیلهی بهره گیری از علم ژنتیک و اصلاح نباتات که در نتیجهی آن با تولید ارقام پُرمحصول، میتوان عملکرد در واحد سطح را افزایش داد. رژیم غذایی عمدهی مردم جهان در اکثر کشورها را غلّات و حبوبات تشکیل میدهد (Saxena, 1997). در اغلب کشورهایی که با کمبود مواد غذایی روبرو هستند، کمیّت و کیفیّت پروتئین مسئله اصلی تغذیه میباشد. ترکیبِ مناسبی از پروتئین گیاهی، به وسیلهی مصرف حبوبات، می تواند مشکلات سوءِتغذیه و نیز بخشی از کمبود پروتئین بدن را مرتفع سازد (کوچکی، 1386).
نخود یکی از مهمترین حبوبات خوراکی خاورمیانه است که به صورت پخته، لپه، آجیل و دانههای سبز آن نیز به شکل تازهخوری در سبد غذایی روزانه مصرف میشود. همچنین کاه و کلش، شاخ و برگ و حتّی دانههای نامرغوب نخود به عنوان علوفه مورد تعلیف احشام قرار میگیرد. نخود سفید رنگ معمولی، حاوی مقدار قابل توجّهی پروتئین میباشد که معمولاً دیر هضم است. میزان پروتئین نخود معمولی حدوداً 20 درصد است، به همین دلیل مصارف بالایی دارد (کریمی، 1383). حبوبات را گوشت فقرا نامیدهاند؛ به طور کلّی بین مقدار حبوبات مصرفی و میزان مصرف غذاهایی که منشأ دامی دارند، یک رابطه معکوس وجود دارد. بر همین اساس، حبوبات قسمت عمدهای از غذای مردم کشورهای فقیرنشین در مناطق خشک را تشکیل میدهند. از سوی دیگر، به دلیل قابلیّت همزیستی حبوبات با باکتریهای تثبیتکننده نیتروژن مولکولی جَو، در برقراری تعادل عناصر معدنی خاک، در اکوسیستمهای زراعی نیز حائِز اهمّیّت هستند و قرار دادن آنها در تناوب، به پایداری سیستمهای زراعی کمک می کند (Saxena, 1997).
1-2- منشاءِ نخود
نخود تاریخچهای بسیار قدیمی دارد، مبدأِ آن را غرب آسیا و جنوب اروپا میدانند. قرنهاست که کشت و کار نخود در کشورهای خاورمیانه، هندوستان، پاکستان، ایران، حتّی یونان و جنوب اروپا رواج دارد (کریمی، 1383). از حدودِ 14700 سال پیش، انسانها بسیاری از گونههای گیاهی را در خاورمیانه به منظور تأمین احتیاجاتشان اهلی و مهار کردهاند. به نظر میرسد، کشاورزی با یک گروه هفتتایی از گیاهان دانهای (گندم اینکورن دیپلوئید[1]، گندم اِمِر تتراپلوئید[2]، جو، نخود زراعی، نخود فرنگی، عدس و ماش تلخ) به علاوهی کتان شروع شده است که «بستهی گیاهان بنیانگذار[3]» نام گرفتهاند. Vavilov یک مرکز اوّلیّه در جنوب غربی آسیا و مدیترانه و یک مرکز ثانویهی ابتدایی را به عنوان مراکز منشاءِ نخود معرفی نمود (Saxena and Singh, 1997).
Van der Maesen در سال 1972، منابع موجود در مورد تاریخچهی اهلی شدن و پراکنش نخود را مورد بررسی قرار داد؛ قدیمیترین نشانهای که در مورد نخود به دست آمده است، مربوط به 5450 سال قبل از میلاد مسیح در ناحیهی هاسیلر[4] در نزدیکی بوردور[5] ترکیه است. در منطقهی جریکو[6] نمونههایی از بذر نخود پیدا شده است که مربوط به 3200 سال قبل از میلاد میباشند. آخرین نمونه به 2000 سال قبل تعلق دارد که در هند دیده شده است (آقایی و کانونی، 1383).
1-3- اصلاح نخود برای مقاومت به خشکی
تلاش متخصّصین اصلاح نباتات در ایجاد واریتههایی است که کمترین کاهش عملکرد را در شرایط متوسّطی از تنش، دارا باشند. سازش گیاه با شرایط محیطی، به چهار روش کلّی صورت میگیرد.
- تکاملی (رشد)
- مرفولوژیکی
- فیزیولوژیکی
- متابولیکی
ارزیابی صفات گیاه در این چهار سطح برای سازگاری به تنش محیطی، یکی از اهداف تحقیقات در رابطه با مقاومت به تنش است و تشخیص این سازگاری به تنش، در اصلاح نباتات اهمّیّت زیادی دارد. انتخاب و جداسازی ژنوتیپهای مفید از نظر تحمّل به تنش به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم انجام میگیرد.
مستقیم یا مشاهدهای، در مورد مطلق، تحت شرایط تنش کنترل شده، اعمال میشود و پیشرفتهای بسیاری نیز از این طریق به دست آمده است.
غیر مستقیم، عبارت است از غربال کردن و انتخاب برای خصوصیات مورفولوژیکی و فیزیولوژیکی که با تحمّل به تنش محیطی، همبستگی دارند.
معیارهای انتخاب غیر مستقیم در اصلاح برای مقاومت به تنش و عملکرد بالا توسّط فیزیولوژیستها و بهنژادگران تعیین میگردد. صفاتی که برای انتخاب استفاده میشوند باید دارای خصوصیّات زیر باشند.
- از واریانس ژنتیکی کافیای برخوردار باشند.
- وراثتپذیری بالایی داشته باشند.
- دارای همبستگی بالا با عملکرد، در شرایط تنش یا با شاخص مقاومت به تنش، بر اساس عملکرد باشند.
- ترجیحاً صفات به نحوِ مؤثری با عملکرد همبستگی معنیدار داشته باشد.
- به سادگی و سریع جهت ارزش اقتصادی ارزیابی شوند.
انتخاب برای تعیین ژنوتیپهای مقاوم به خشکی، ممکن است در محیط تنش یا بدون تنش انجام گیرد؛ بر این اساس Hurd در سال 1986 برای اوّلین بار مطرح نمود که از اقلیمهای نیمه خشک میتوان برای تهیّهی ارقام مقاوم به خشکی بهره گرفت. Quizenberry و Reitz در سال 1976، پس از مطالعه در این زمینه توجیه نمودند که انتخاب ارقامِ دارای عملکردِ برتر در شرایط محیطی مساعد، سودمندی بیشتری نسبت به انتخاب در شرایط تنش خشکی دارد؛ احتمالاً وجود سطوح مختلف تنش خشکی در محیط، فقط به بزرگی اختلاف عملکرد ارقام انتخاب شده میاَفزاید. بنابراین میتوان از یک روش مرکّب برای بهبود عملکرد در محـــــدودهای خاص از تنش خشکی استفاده نمود تا سازگـارترین ژنوتیپها شناسایی شــوند (عبدمیشانی و شاهنجاتبوشهری، 1376).
1-4- ژنتیک نخود
نخـود گیــاهی دیپلوئیــد با 2n= 2x= 16 كرومـوزوم و خودگشــن، از خانوادهی بقولات (Leguminosae) است (Auckland and Van der Maesen, 1980). در سال 1972 Van der Maesen و پس از آن در سال 1980 Auckland و Van der Maesen اغلب نخود را به دو گروه اصلی تقسیم می کنند. این تقسیمبندی بر اساسِ اختلاف در اندازه، شكل و رنگِ بذر است. تیپی كه دارای دانهی درشت، گرد و سفید یا زرد كم رنگ (كِرِم) میباشد، به تیپِ كابُلی معروف است؛ گلهای این تیپ رنگی نیستند. تیپی كه دارای دانهی ریز، زاویهدار با لبهی تیز و در رنگهای مختلف است، به تیپ دِسی[7] معروف است؛ این تیپ معمولاً دارای گل و ساقه رنگی است و گاهی برگهای آن نیز رنگی میباشند. اگر چه این گروهها قرنها پیش از هم جدا شده اند امّا موانعی برای دورگگیری بین آنها وجود ندارد. دورگگیری بین این دو گروه ممكن است موجب ظهور اختلاف ژنتیكی یا صفات ژنتیكی جدیدی شود كه برای اصلاح نخود و مطالعه سیستـم ژنی Cicerمفید میباشد (صبّاغپور، 1374). در ارتباط با ژنتیک نخود و به ویژه تشخیص ماركِرهای[8] ژنتیكی جدید و مفید، تهیّهی كاریوتیپ[9] استاندارد و نقشههای دقیق لینكاژ[10] در كروموزومهای نخود، لازم است كه تحقیقات
این مطلب را هم بخوانید :
مدت حضانت فرزند/پایان نامه درمورد تعیین قیم - خوشفکری - مرجع ایده ها و آموزش های علمی
گستردهای انجام شود. ماركرهای مورفولوژیكی و بیوشیمیایی میتوانند در تعیین مكان و ارزیابی نقشهی لینكاژ نخود و تشخیص لینكاژهای جدید استفاده شوند. انتظار میرود برخی شباهتها بین جنس Cicer و دو جنس خویشاوند Pisum و Lens وجود داشته باشد كه بعد از تهیّهی نقشه و گروههای لینكاژ مشخّص خواهد شد (Blixt, 1972)، (Marx, 1977) و (Ladizinsky and Adler, 1984). از میان 300 ژنِ شناخته شده در جنس Pisum، بیش از 200 عدد آنها در هفت گروهِ لینكاژ قرار گرفتهاند که ظاهراً مطابق با همان هفت جفت كروموزوم موجود در این جنس است. بر اساس «قانون سریهای همولوگ[11] Vavilov» كه بعدها توسّط Gustafsson و Lundqvist در سال 1981 نام آن به «قانون تنوّع موازی[12]» تغییر یافت، ژنهای زیادی با اثرات مشابه در جنسهای خویشاوند نزدیک وجود دارد بنابراین انتظار میرود كه ژنهای مشترك زیادی بین جنسCicer و جنسهایی مانندPisum و Lens وجود داشته باشد. همچنین وجود گروههایِ لینكاژِ مشترك نیز امكانپذیر است (Saxena and Singh, 1997).
1-5- سازگاری
سازگاری به تغییرات وراثتپذیر در ساختمان و رفتار یک موجود که موجب افزایش احتمال بقا و تولیدمثل آن در یک محیطِ بخصوص میشود، اطلاق میگردد (دشتکی و همکاران، 1383). سازگاری قابلیّت یک ژنوتیپ، برای تولید دامنهی مفیدی از فنوتیپها، در محیطهای متفاوت است (فرشادفر، 1377). معمولاً سازگاری یک ژنوتیپ در چند محیط به وسیلهی اثر متقابل آن ژنوتیپ با محیطهای متفاوت آزمون میشود. یک ژنوتیپ هنگامی سازگاری یا پایداری بالایی دارد كه میانگین عملكرد بالایی نیز داشته باشد و در ضمن، عملكرد نیز نوسان اندكی در محیطهای مختلف داشته باشد (Ashraf et al., 2001).
موفقّیّت عملكرد ارقام در مكانها و سالهای مختلف از اهمّیّت ویژهای برخوردار است. در حالی كه برخی از ارقام به طیف وسیعی از شرایط محیطی سازگاری دارند (سازگاری عمومی[13])، سایرین در تخصیص استعداد خود در محدودیّت واقع هستند (سازگاری خصوصی[14]). ارقامی وجود دارند كه با وجود سطح حاصلخیزی محیط، عملكرد مشابهی دارند. ارقامی نیز عملكردشان به طور مستقیم با استعداد حاصلخیزی محیط، در ارتباط است (عبدمیشانی و شاهنجاتبوشهری، 1376).
1-6- پایداری
به تولید عملکردهای ثابت در مکانها یا سالهای مختلف، پایداری گفته می شود (Fernandez, 1992). با توجه به هدف و صفت مورد مطالعه، دو مفهوم از پایداری، یكی «پایداری پایا (استاتیكی)»[15] و دیگری «پایداری پویا (دینامیكی) »[16] وجود دارد. طبق مفهوم پایداری پایا، ژنوتیپی پایدار است كه وضعیت آن علیرغم تغییر در شرایط محیطی، بدون تغییر و ثابت باقی بماند؛ چنین ژنوتیپ پایداری فاقد هر گونه انحراف از میزان صفت مورد انتظار است. این مطلب بدان معنا است كه واریانس آن ژنوتیپ، در میان محیطها، صفر است. در پایداری پویا یک پاسخِ قابل پیش بینی، نسبت به عوامل محیطی وجود دارد. طبق مفهوم پایداری دینامیكی، ژنوتیپ پایدار فاقد هر گونه انحراف نسبت به این پاسخ به محیطهاست؛ این نوع پایداری، «پایداری زراعی»[17] نامیده می شود و از «پایداری زیستی»[18] كه مترادفِ پایداری استاتیكی است قابل تشخیص است (فرشادفر، 1377).
مطالعه و بررسی میزان سازگاری و پایداری ارقام در شرایط محیطی مختلف در برنامه های اصلاحی از اهمّیّت ویژهای برخوردار است. به علّت واکنش متفاوت ارقام در برابر تغییرات محیطی، عملکرد ارقام از محیطی به محیط دیگر تغییر می کند. معمولاً یک رقم در محیطهای مختلف حدّاکثر پتانسیل محصول را تولید می کند امّا نمیتوان با مطالعه سازگاری و پایداری عملکرد آنها در محیطهای مختلف، رقمی را که در کلیّهی مناطق اقلیمی، عملکرد قابل قبولی داشته و همچنین سازگاری عمومی وسیعی با محیطهای مختلف دارا باشد، انتخاب و توصیّه نمود (دشتکی و همکاران، 1383).
1-6-1- پایداری و ثبات عملكرد در اصلاح نباتات
معمولاً زارعین و اصلاحکنندگان نبات به میزان عملكرد و پایداری واریته اهمّیّت میدهند. میزان عملكرد بستگی به ظرفیّت ژنتیكی عملكرد، یعنی ژنهای مثبتی دارد كه در جریان اصلاح به رقم وارد شده است. پایداریِ عملكرد به ظرفیّتِ رقم از نظرِ عكسالعمل در شرایطِ محیطیِ متفاوت، بستگی دارد (عبدمیشانی و شاهنجاتبوشهری، 1376). توجّه به اهمّیّت انعطافپذیری موجودات زنده، سبب افزایش فعالیّت بهنژادگران گیاهی در تهیّهی ارقام دارای سازگاری وسیع شده است. قابلیّت برخی از ارقام زراعی كه بتوانند به خوبی در شرایط متفاوت محیطی رشد و نمو نمایند، سالیان درازی است كه مورد توجّه قرار گرفته است. این امر موجب شده كه در برنامه های اصلاحی، بر “پایداری فنوتیپی[19]” تأكید بیشتری صورت گیرد (امیری، 1375). معمولاً اصلاحگران سعی می کنند ژنوتیپهایی را انتخاب كنند كه قدرت پایداری و عملكرد بالایی در همهی سالها و مكانها داشته باشند. در مجموع یک ژنوتیپ زمانی پایدار است كه عملكرد آن از میانگین عملكرد یک گروه از ژنوتیپهای استاندارد در محیطهای مختلف انحراف نداشته باشد (Gancales et al., 2003).
1-6-2- اثر متقابل ژنوتیپ و محیط[20]
اثر متقابل ژنوتیپ و محیط یكی از مسائل مهم در مطالعات صفات كمّی میباشد زیرا این اثر تفسیر آزمایشات ژنتیكی را پیچیده و پیش بینیها را مشكل میسازد و این موضوع خصوصاً در اصلاح گیاهان و حیوانات كه یک ژنوتیپ در محیطی انتخاب میگردد و در محیط دیگر مورد استفاده واقع میشود، ایجاد مشكل می کند (Kearsey and Harpel, 1996). اهمّیّت اثر متقابل ژنوتیپ در محیط برای اصلاحکنندگان نبات را میتوان به شرح زیر بیان نمود (والتر[21]، 1375).