اگر چه هنوز مدل کمّی مناسبی برای اندازگیری سرمایه اجتماعی ارائه نشده است و این امر ناشی از پیچیدگی مفهوم سرمایه اجتماعی است ولی برخی از صاحب نظران بیشتر گرایش به توضیح مفهومی و تأثیرات اقتصادی آن از جهت کاهش هزینه های تعاملات اجتماعی دارند. لذا با ارائه الگوهایی سعی دارند با بهره گرفتن از شیوه خود تحلیلی کمّی به اندازگیری سرمایه اجتماعی بپردازد. در اینجا به توصیف یکی از مدلها اکتفا میکنیم؛ مطابق این مدل میزان سرمایه اجتماعی تابعی از مجموع ارزش منابع در اختیار اعضای شبکه ضربدر احتمال اینکه این اعضاء منابع را در اختیار فرد قرار دهند( در صورتی که فرد به این منابع محتاج باشد).
SiEAC= ΣViPi
در آنجا:
میزان سرمایه اجتماعی اگرi عضوی از شبکه A باشد=SiEAC
مجموعه افراد شبکهای که i عضوی از آن است=A
ارزش منابع در اختیار عضو=Vi
احتمال اینکه عضوi بتواند این منابع را در اختیا بگیرد=Pi
میزان سرمایه اجتماعی قید شده در فرمول فوق، بستگی به سه عامل تعداد اعضای موجود در شبکه، احتمال واگذاری منابع در اختیار اعضای موجود در شبکه و میزان ارزش منابع در اختیار اعضای موجود در شبکه دارد به عبارتی هر چه شبکه گستردهتر و وسیعتر باشد، سرمایه اجتماعی تقویت گردید و بالعکس. همین طور هر چه میزان ارزش منابع و احتمال واگذاری منابع افزایش یابد، سرمایه اجتماعی به شکل تصاعدی افزوده میشود (نیکومرام و همکاران، ۱۳۹۲: ۱۱۹).
۱-۲ سرمایه اجتماعی و مدیریت دانش
ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻭ ﺫﺧﺎﻳﺮ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺑﺎﻟﻘﻮﻩ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎﻱ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ، ﺛﺎﻧﻮﻱ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﺮﺧﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺫﺧﺎﻳﺮ ﻛﻪ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻧﻴﺰ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻗﺖ، ﺳﻼﻣﺖ ﻧﻔﺲ، ﻫﻤﺪﺭﺩﻱ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ، ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻰ ﻭ ﻓﺪﺍﻛﺎﺭﻱ. ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻛﺎﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﻄﻮﺡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺧﺮﺩ، ﻣﻴﺎﻧﻰ ﻭ ﻛﻼﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﺳﺎﻥ، ﺳﺮﻳﻊ، ﻛﻢ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻣﻰﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺍﻫﺪﺍﻑ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻛﻤﻚ ﻣﻰﻛﻨﺪ (شارعپور،۱۳۸۳). ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﻗﻮﻱ، ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ (جاکوب[۱]، ۱۹۶۵). ﻧﺎﻫﺎﭘﻴﺖ و ﮔﻮﺷﺎﻝ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ، سرمایه اجتماعی ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺟﻤﻊ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﺎﻟﻔﻌﻞ ﻭﺑﺎﻟﻘﻮﻩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ، ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻭ ﻧﺎﺷﻲ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﺒﻜﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﺋﻲﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥﻫﺎ «در ﺧﻠﻖ ﻭ ﺗﺴﻬﻴﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﻛﻤﻚ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺰﻳﺖ ﺭﻗﺎﺑﺘﻰ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ سازمانهای ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻛﻨﺪ» (ناهاپیت و گوشال، ۱۹۹۸). ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺭﺳﻤﻲ که در ﻧﻤﻮﺩﺍﺭﻫـﺎﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻧﻤﻮﺩ ﻣﻲﻳـﺎﺑﺪ، ﻗﻄﻌـﺎً ﻛﻞ ﺟﺮﻳﺎﻥﻫﺎﻱ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺩﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻧﻤﻰﺩﻫﺪ ﻭ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮﺭﺳﻤﻲ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎ ﻧﻘﺶ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺩﺭ سالهای ﺍﺧﻴﺮ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﻏﻴـﺮﺭﺳﻤﻲ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥﻫﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﺮﺍﻥ ﺍﺭﺷﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺟﻠﺐ ﻛﺮﺩﻩﺍﻧﺪ. ﺳﺎﺯﻣﺎﻥﻫﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻳﻦ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻦ، ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺍﻳﻦ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮﺭﺳﻤﻲ ﺍﻃﻼﻉ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺯﻳﺮﺍ آنها ﺭﺍ ﻏﻴﺮﻗﺎﺑﻞ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻭ ﻏﻴـﺮﻗﺎﺑﻞ ﻛﻨﺘﺮﻝ یافتهاند. ﻣﺤﻘﻘﺎﻥ، ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺩﺭ ﺩﺭﻙ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪ ﺧﻠﻖ ﺩﺍﻧﺶ دانسته اند. ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺜﺎﻝ ﻫﻴﻠﺪﺭﺕ[۲] (۲۰۰۴) ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﺧﻠﻖ ﺩﺍﻧﺶ و ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺟﺪﺍ ﻧﺸﺪﻧﻲ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺜﺒﺖ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻫﺎﻧﮓ[۳] (۲۰۰۶) ﻣﻌﺘﻘﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺷﺒﻜﻪ، ﺧﻠﻖ ﺩﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺗﺴﻬﻴﻞ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺷﺒﻜﻪ ﺟﺎﻱ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮﭼﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻗﻮﻱﺗﺮ ﻭ ﭼﮕﺎﻟﻲ ﺷﺒﻜﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺩﺍﻧﺸﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺒﻜﻪ ﺟﺎﻱ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ .ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺷﺒﻜﻪﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺎﻧﺲ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻭ ﺍﺩﻏﺎﻡ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻭ ﺗﺌﻮﺭﻱﻫﺎﻱ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺠﺎﺭﺏ ﻣﻲﺷﻮﺩ (جیراما[۴]، ۲۰۰۵).
برای درک ارتباط بین دانش و سرمایه اجتماعی لازم است تا سرمایه جتماعی را به عنوان ترکیبی از دانش جمعی و فردی در نظر گرفت. به شبکه ارتباطاتی که بر مبنای نوعی اعتماد بین افراد سازمانها ایجاد می شود، سرمایه اجتماعی اطلاق می شود. این روابط که ناشی از تعاملات مستمر است، منبع ارزش در سازمانها است . چون سرمایه اجتماعی ظرفیت انجام اقدامات زیادی را دارد، لذا توانایی مدیریت نمودن دانش را دارد. از نظر خلق دانش، سرمایه اجتماعی از طریق اثرگذاری بر شرایط لازم برای مبادله و ترکیب منابع دانش، توسعهی ظرفیت تفکر جمعی را تسهیل می کند . در این حالت سرمایه تفکر جمعی به عنوان توانایی دانشی یک مجموعه اجتماعی (مانند سازمان ) در نظر گرفته می شود (ناهاپیت و گوشال ،۱۹۹۸). باید توجه کرد که یک پدیده مهم اجتماعی که در ادبیات سرمایه اجتماعی از قلم افتاده است، همان یادگیری اجتماعی یا نوآوری اجتماعی است که به سرمایه نو آوری اجتماعی معروف است و در ادبیات مدیریت دانش همان خلق دانش است چیزی که سرمایه اجتماعی نو آوری را برای نظریه سرمایه اجتماعی مهم جلوه می دهد این است که به طور مستدل منبع اغلب اشکال سرمایه، سرمایه اجتماعی است (محمدی و همکاران ،۱۳۸۷،۹۵).در یک چشم انداز کلی میتوان گفت سرمایه اجتماعی به دلیل اینکه اقدامات جمعی را کارآمد می سازد باعث ارتقاء کل فرایند مدیریت دانش شده و جایگزین خوبی برای تماسهای رسمی، پاداشها و مکانیزمهای نظارت است. به دلیل اینکه هدف مدیریت دانش، اثرگذاری برکیفیت اقدام در سیستمهای اجتماعی از طریق کنترل کیفیت منطق یادگیری و حل مسئله است، میتوان آن را تحت عنوان مدیریت سرمایه اجتماعی نامگذاری نمود (همان ماخذ).
۱-۲-۱ بعد ساختار سرمایه اجتماعی و چرخه مدیریت دانش
روابط متنوع: بعد ساختار سرمایه اجتماعی ،در شبکه اجتماعی مناسب مستتر است و فرصتی است برای نگهداری رابطان فعلی و توسعه روابط جدید.هر نقطه اتصال یک فرد برای فرد دیگر مفید نیست. بنابراین میبایست بررسی مفید بودن هر تماس در مراحل اولیه روابط به عنوان هدف قرار گیرد. هنگامی که درباره تعاملات اجتماعی یا شبکه های اجتماعی صحبت میشود، کوگات[۵] (۲۰۰۰) به شبکه به عنوان دانش اشاره می کند. شبکه اجتماعی صحیح کمک می کند به نایابی منابع فائق آییم. شبکه های اجتماعی، با پیوندهای مستقیم و غیرمستقیم، قوی یا ضعیف، تأثیر مهمی بر اکتساب و انتقال دانش دارند. پیوندهای ضعیف برای جستجوی اطلاعات جدید و پیوندهای قوی برای انتقال دانش ضمنی پیچیده و دشوار برای تبادل، مناسب هستند. پیوندها میتوانند بر اساس مدت ارتباط، ارتباطات قراردادی، اهداف اساسی و تعداد و شدت تعاملات، ضعیف یا قوی قلمداد شوند (وبر و وبر[۶]،۲۰۰۷)(ماخذ:امینی ،۱۳۸۸،ص۶۱).
ارتباطات آزاد، ایدههای کارکنان در سازمان را با تسهیم دانش و یادگیری از تجارب یکدیگر تصرف می کند، توانایی کارمندان را برای دسترسی به اطلاعات مرتبط که در شبکه اجتماعی او قرار گرفته است، افزایش میدهد و دسترسی به منابع اطلاعاتی که قبلاً در شبکهها دست نخورده بودند ، را فراهم می کند. سازمانها میبایست مجاری ارتباطی را میان همکاران پرورش دهند زیرا آنها میتوانند فرصت مکانیابی مهارتهای مورد نیاز برای حل مشکلات مشخص را فراهم کند و توانایی کارکنان برای پیشنهاد کالا و خدمات مطلوب مشتریان را افزایش دهد. هر قدر ارتباطاط میان کارمندان بازتر باشد، جریان اطلاعات و ایدهها از یک کارمند به کارمند دیگر بیشتر است. در نتیجه کارمندان در معرض تفکرات جدید درباره رویکردهای کاری قرار میگیرند و چنین شرایطی محرکی برای ذخیره سازی بیشتر رافراهم می کند.
روابط شخصی گرم و صمیمانه: تعاملات داوطلبانه، آشکار و شفاف، امکان گسترش عمیقتر پیوندهای غیر رسمی، شخصی و رفتاری را فراهم میسازند و این عوامل اثر تعیین کننده ای در موفقیت مدیریت دانش دارند. وجود روابط عاطفی فراگیر در ساختاردهی سازمان به کارکنان اجازه میدهد به ارزشها و توانمندیهای سازمانی به شیوه های سازمانیافته پاسخ دهند. این بستر فرهنگی فرصتهای بسیار زیادی برای خلاقیت و نوآوری ایجاد می کند و در عین حال انسجام را نیز به همراه دارد. هم افزایی عواطف سازمانی و حداکثر کردن آزادی عمل کارکنان موجب تشویق مساعدتهای خلاقانه، ایجاد بینش سازمانی و در نهایت توسعه ظرفیت خود مدیریتی افراد و گروههای سازمانی میشود توسعه سازمانهای دانش محور مستلزم پایان دادن اقدامات تحکمی عقلایی و تشویق گشودگی در روابط و تجربهگرایی به منظور رسیدن به تنوع است. ساختارهای دانش محور به وجود تعادل بین تنوع (مساعدتهای چندگانه) و وحدت (تبدیل مساعدتهای مختلف به عملکرد واحد سازمانی) نیاز دارند (همان ماخذ).
سازمان مناسب، انتشار با جریان کارای دانش سروکار دارد که ممکن است در ابتدا در الگوی سازمانی ارتباطات سیستماتیک همانگونه که در مسیرها و گروههای سازمانی تعریف شده است نهفته باشد یا نباشد. اگرچه اتصالات ممکن است بر اساس وابستگی و ابتکار افراد توسعه یابد سازمان خود می تواند فعالانه بین دریافت کننده و ارسال کنندههایی که تلاش می کنند بهرهور باشند، ارتباط ایجاد کند. هدف از انتشار دانش، ترکیب و در دسترس نگه داشتن دانش و قابل استفاده نمودن برای هر عضو سازمانی است. این به ویژه زمانی درست است که سازمان ترکیبات کاری سازگار (تیمهای اریب و غیر سیستماتیک ) را برای سازگاری پروژههای به موقع و حیاتی به کار گیرد. چون این تیمها لزوماً با هماهنگیهای ارتباطات از پیش تعیین شده سیستماتیک سازگار نیستند. دانش خلق شده ممکن است در پایان پروژه گم شده و پایان پذیرد و هر نوع شانس بازگشت آتی(روی سرمایه گذاری) و انتشار را از دست بدهد. تحقیقات ونگر (۲۰۰۲) نشان میدهد شرکتهایی که تعاملات اجتماعی رسمی و غیر رسمی را تشویق می کنند، شانس انتشار دانش سازگار را در شبکه های غیر سیستماتیک افزایش می دهند.
چنانچه عملی مورد تشویق قرار نگیرد، تغییر می کند، افت کرده و یا بد انجام خواهد شد. بنابراین معیارهای اندازه گیری و سنجش عملکرد مناسب، ساختارهای تشویقی، پیش بینیهای آموزشی برای تشویق کارکنان برای اقدام در جهت اهداف شرکت و ایجاد اعتماد ضروری میباشد. این امر باید برای تمامی افراد داخل سازمان هماهنگ(ونه ضرورتاً یکسان) باشد. علاوه بر این پاداشها و تشویقها لزوماً نباید مالی باشند (اکبر پور و کاظمی ،۱۳۸۶)، (ماخذ:امینی،۱۳۸۷).
[۱] jacobs
[۲] Hildreth
[۳] Hung
[۴] Jyrama
[۵] Kogut
[۶] Weber & Weber