كاهش بودجههای عمومی پژوهش به دنبال پایان جنگ سرد (Baldini et al,2007:519)، از دیگر تحولاتی بود كه تأثیری عمیق بر نقش و كاركرد دانشگاهها برجای گذاشت. دانشگاهها دیگر نمیتوانستن به صرف اتكا به بودجههای دولتی و بدون توجه به صرفه اقتصادی و بازگشت سرمایه به انجام پژوهشها مبادرت ورزند. همین امر باعث شد تا دانشگاههای مدرن برای دستیابی به بخشهای خصوصی برای كسب سرمایههای بیشتر، به فعالیتهای تجاری و كسب و كار روی آورند (Mok,2005:540).
بررسی نقش و كاركرد دانشگاه در توسعه اقتصادی جوامع مختلف، نشان دهنده بروز تحولات شگرفی است كه جهان را با فاز جدیدی از توسعه تحت عنوان اقتصاد مبتنی بر دانش روبرو ساخت. اتزكویتز[1] نشان داد كه براساس پویایی درونی و الزامات محیطی، نظام دانشگاهی با دو انقلاب مواجه گشت: انقلاب اول در اواخر قرن نوزدهم در كشور آلمان اتفاق افتاد كه طی آن دانشگاهها علاوه بر فعالیتهای آموزشی، در زمینه تحقیقات نیز فعال شدند و به تولید دانش نیز اقدام نمودند. انقلاب دوم در اواخر قرن بیستم براساس ظهور نوآوریهای مبتنی بر علم بوقوع پیوست كه به طبع آن دانشگاه عهدهدار مأموریت سوم (توسعه اقتصادی) شد. در این فرایند، دانشگاهها دچار تغییراتی در ساخت و كاركرد خود از جمله آموزش كارآفرینی، تحقیق گروهی، توسعه نوآوری فناورانه، ادغام گروههای تحقیقات علمی با شركتهای صنعتی و روابط نزدیكتر با صنعت شدند. از طرف دیگر بنگاههای اقتصادی برای حفظ بقاء و موفقیت بلند مدت خود نیازمند دستیابی به فناوری جدید هستند تا بتوانند ضمن حفظ مزیت رقابتی به درآمدهای بیشتر دست یابند. این امر به واسطه تغییر در نگرش به تولید دانش است.
دانش در عصر اقتصاد دانشبنیان[2] به عنوان موتور محرک اقتصاد، عامل ارتقای بهرهوری و حل مسائل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و زیستی، دارای اهمیت ویژهای است. در اقتصاد دانشبنیان، نظام پژوهش و تولید علم به عنوان مخزن و مركز اساسی دانش، منابع بالقوه ایدههایی است كه این ایدهها بایستی به محصولات مورد نیاز جامعه و بازار تبدیل شوند. در این دیدگاه افزایش نوآوری ملی تنها با افزایش كمیت پژوهش و طرحهای پژوهشی محقق نمیشود و اتصال دستاوردهای نظام پژوهشی به نظام بازار از مصادیق و الزامات نوآوری است.
رقابت در بازار فناوری محور امروز جهان مستلزم ادغام دانشهای نوین با صنعت است. صنعتی كه بیبهره از دانش روز باشد، محكوم به زوال و دانش بدون كاربرد در صنعت همچون عالم بیعمل كه به زنبور بیعسل تشبیه شده است، بیارزش قلمداد میشود و این موضوع اهمیت پیوند میان دانشگاه و صنعت[3] را آشكار میسازد. بیهیچ تردیدی آنچه امروز محور اصلی سیاستگذاریهای ملی توسعه را تشكیل میدهد، پیوندهای اصولی، منطقی و هدفمند دانشگاه و صنعت است (محمودی، 9:1388).
شاه كلید دنیای امروز، خلق ارزش است؛ راهكار ورود به دنیای كسب و كار امروزی، فناوری است و شاه كلید فناوری، تجاریسازی و ارزشافزوده ناشی از آن
میباشد. به عبارت دیگر تجاریسازی ایدههای تحقیقاتی حلقه اتصال فناوری و بازار است و تمركز آن بر حلقههای انتهای زنجیره ارزش میباشد (موسایی، صدرائی، بندریان، 8:1387).
تجاریسازی دانش و فناوری برخواسته از تحقیق و توسعه یكی از كاركردهای اصلی دانشگاه كارآفرین به شمار میرود. تجاریسازی فرایندی است كه به موجب آن ایده، اختراع، دانش و فناوری برخواسته از تحقیق به تولید كالا و خدمات جدید قابل عرضه در بازار یا بهبود محصولات و فرایندهای جاری منجر میشود و در نتیجه پتانسیل دانش و فناوری و نوآوریهای علمی به طور كامل محقق میشود. لاندری[4] و همكاران (2006)، تجاریسازی دانش را در كنار انتشار دانش از طریق همایشها و انتشارات علمی و آموزش نیروی كار ماهر جزو یكی از سه ساز و كار عمده دانشگاه برای انتقال دانش معرفی نمودهاند كه میتواند به صورت فعالیتهای مشاورهای، قراردادهای تحقیقاتی با صنعت، به ثبترسانی و تشكیل شركتهای انشعابی صورت میگیرد.
سهیم كردن پژوهشگران در دستاوردهای ناشی از تجاری شدن پژوهشهای آنان یكی از عوامل مؤثر در توسعه امر پژوهش در كشورهای توسعه یافته است.
هر سال بالغ بر 1000 میلیارد دلار در دنیا صرف تحقیق و توسعه میشود كه این رقم حدود 2 درصد تولید ناخالص داخلی دنیا را تشكیل میدهد و در برخی از كشورهای توسعه یافته این رقم به 4 درصد GDP[5]آنها نیز بالغ میشود. افزایش حجم تجارت جهانی در دو دهة اخیر و رسیدن آن به مرز 31 تریلیون دلار عمدتاً ناشی از تجاری شدن دستاوردهای پژوهشی است. محققان به طور مستمر تلاش میكند كه كالاهای جدیدی ابداع و به بازار عرضه كنند كه مشابه آنها قبلاً وجود نداشته باشد یا از ویژگیهای نوینی برخوردار باشند.
در دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی بدون تجاریسازی یک دستاورد، تحقیقات معنایی ندارد. زیرا بدون دستیابی به مشتریان خاص یک دستاورد، تولید و یا انجام آزمایش، در مورد یک ایده بیفایده خواهد بود.
این مطلب را هم بخوانید :
بازاریابی[6] و فرایند تجاریسازی، مرحله نهایی فرایند نوآوری را تشكیل میدهند. این دو عنصر برای دستیابی به موفقیت هر اختراعی، لازم میباشند. در سالهای اخیر از دیدگاه اقتصاد جهانی نقش سنتی دانش در پژوهشگاهها و دانشگاهها به عنوان تولید كننده و نقش دهنده علم، دانش و ایدههای نو مورد تجدید نظر قرار گرفته است. از طرف دیگر با كاهش حمایت مالی دولتها از تحقیق به تدریج پژوهشگران به سوی پشتیبانی بخش صنعت و تجاریسازی ایدههایشان گرایش پیدا كردهاند. عدم حمایت كافی دولت به مرور ماهیت تحقیق را از حالت مستقل و مبتنی بر مفاهیم نظری، به سمت تلاشهای همسو با تجاریسازی، سوق داده است.
در ادبیات بازاریابی و مطالعه بازار، مطالعات زیادی در مورد چگونگی تجاریسازی محصولات صورت گرفته است. در مقایسه با تجاریسازی سایر محصولات، تجاریسازی ایدههای جدید بالاخص ایدههای مربوط به فناوریهای نوین كمتر مورد توجه قرار گرفته است.
بنابراین، تجاریسازی دستاوردهای پژوهشهای علمی و فناوری در اقتصاد دانشبنیان از حیث مشروعیت و كارآمدی نظام پژوهشی و رفاه مردم و جامعه، دارای جایگاه و اهمیت ویژهای است. به طوری كه