3-2-8- دانشنامهی جهان اسلام…………………………………… 38
3-3- مقایسه ای جالب میان دو نام مشابه……………………………..39
3-4- جست و جوی نام حاتم اصم در اینترنت…………………………. 40
فصل چهارم: سیمای حاتم اصم در آثار نثر و نظم
4-1- سیمای حاتم اصم در کتاب شرح تعرف………………………………….. 42
4-2- سیمای حاتم اصم در کتاب طبقات الصوفیه………………………………….. 44
4-3- سیمای حاتم اصم در کتاب احیاء علوم الدین………………………………….. 47
4-4- سیمای حاتم اصم در کتاب مکاتیب فارسی غزالی…………………………….. 60
4-5- سیمای حاتم اصم در کتاب رسالهی قشیریه………………………………….. 69
4-6- سیمای حاتم اصم در کتاب کشف المحجوب………………………………….. 80
4-7- سیمای حاتم اصم در کتاب حدیقه الحقیقه …………………………………..87
4-8- سیمای حاتم اصم در کتاب بوستان سعدی…………………………………….. 92
4-9- سیمای حاتم اصم در کتاب تذکره الاولیاء………………………………….. 95
4-10- سیمای حاتم اصم در مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه…………………….. 121
4-11- سیمای حاتم اصم در کتاب نفحات الانس………………………………….. 123
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- تاثیر ادبی حاتم برادبیات…………………………………..128
فهرست منابع……………………………………. 133
چکیده لاتین……………………………………….. 135
چکیده:
حاتم اصم عارف نامی قرن دوم و سوم هجری در برخی متون نظم و نثر فارسی به ویژه در متون نثر صوفیه و عرفا یا هواداران آنها مورد توجه واقع شده است که مطالبی که درباره ی او در اهم این متون یافت شده است دراین تحقیق نقل گردیده و مورد توضیح و بررسی قرار گرفته و یک ارزیابی كلی ازحضور حاتم در آن اثر شده است. هم چنین برای کاملتر شدن موضوع توضیحات تعدادی از فرهنگها، واژه نامهها و دایره المعارفها نیز به آن افزوده گردیده و درنهایت با بررسی این متون و یک جمع بندی کلّی و تائید مطالب مستند نشان میدهد که حاتم اصم به چه میزان در ادب فارسی و متون آن حضور و تأثیر داشته و این تأثیر تا چه میزان جنبهی ادبی و هنری و تا چه حد جنبهی معرّفی و اطلاع رسانی دارد و اطلاعات صحیح تر و قابل اعتمادتر در باب وی کدام است و سره از ناسره جدا می گردد.
مقدمه:
در باب واژه ی ادب و این كه منظور از ادب و ادبیات چیست سخنان گوناگون گفتهاند و تعریف های گوناگونی برای ادب و ادبیات كردهاند كه هیچ یک جامع نیست. البته مفهوم آن تا حدی برای همه ی مردم روشن است و منظور از آن را كم و بیش در مییابند بدون آن كه نیازی به قالبگیری در تعریف و حدود معینی باشد. آیا میتوان مرزی و حدی برای ادبیات ملت ها قایل شد و اگر میتوان حدی برای آن دانست، دامنه ی آن تا كجا كشیده میشود؟
در زندگی ادبی، انسان در مییابد كه رسالت وی در این جهان تنها خورد و خواب نیست بلكه رسالت مهم تری بر عهده دارد و انسانیت به این نیست كه تنها گلیم خود را از امواج متلاطم بركناردارد و در نجات خود بكوشد ، انسان آن است كه برای سعادت نوع خود گام بردارد.پس شك نیست كه اندیشه ها و اندیشههای انسانی در سطح انسانیت یكی از عناصر مهم ادب است. ادیان به طور اعم در پایهریزی نوعی از ادبیات سهمی به سزا داشتهاند و با وجود تحولات و دگرگونی هایی كه در جامعهها پدید آمده است اوضاع ادبی نیز دوشادوش دگرگونی های جوامع انسانی دگرگون شده است
زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است به عنوان ابزاری در انتقال بهتر ، بایسته تر و مؤثرتر اندیشه خود استفاده کرده اند . ادبیات ، درتلطیف احساسات ، پرورش ذوق و ماندگار کردن ارزش ها و اندیشه ها سهمی بزرگ و عمده بر دوش داشته است به همین دلیل هر اندیشه ای که در قالب مناسب خویش ریخته شود ماندگارخواهد بود.
این مطلب را هم بخوانید :
عبدالحسین زرین کوب در تعریف ادبیات می نویسد: ((بطور کلی ادبیات آنگونه سخنانی است که از حد سخنان عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را در خور ضبط و نقل دانسته اند و از شنیدن آنها دگرگون گشته اند و احساس غم و شادی یا لذت و الم کرده اند پس واضح است که یکی از ویژگی های مهمی که هر اثر باید داشته باشد تا در جمله آثار ادبی به حساب آید پایندگی و ماندگاری آن اثر در طول زمان است. بطور کلی اگر کسی که قصد دارد به آفرینش ادبی بپردازد به هدف ادبیات که همان بیان احساسات و عواطف درونی انسان است، ناظر باشد بطور حتم اثری که خلق می کند دارای ویژگی پایندگی (هر چند که پایندگی آثار بزرگ ادبی را نداشته باشد) خواهد بود؛ زیرا عواطف بشری امریست که دستخوش تغییر در طول زمان نمی شود و همواره ثابت است؛ به عنوان مثال مفهوم عشق در تمام دوران ها وجود داشته و همواره ستایش شده است((.
در هر جامعهای ادب جلوهایست از تجلیات روحی و آسایش ارواح سركش انسانی كه در دنیای نامتناهی در قید و بندهای بسیاری اسیر شده است و راه گریزی ندارد، لاجرم برای تسكین آلام و دردها و ناكامی ها و رنج و عذاب و شكنجه كه ناگزیر به تحمل آن ها است متوسـل به مناجـات و راز و نیــاز می شود و اندیشه ها واحساسات خود را كه هرگز نمی تواند در این جهان ابراز كند به شکل جالب و دلانگیزی بیان می كند، در لباس نثر، در لباس نظم، در جلوههای موسیقی، در بیان احساسات دقیق و رقیق عرفانی و اتحاد و فنا و یگانگی، این امور همه به هم پیوسته است.
ادبیات زاییده روح و ذوقهای لطیف و حساس است و بازتاب دهنده ی روح لطیف عرفانی است و در پارهای موارد جنبههای ارشادی آن نیرومند است كه اخلاقیات مذهبی را در بردارد.