1-3- بیان مسأله………………………………………………………………………………………………… 18
1-4- پیشینۀ تحقیق…………………………………………………………………………………………… 18
1-5- اهداف تحقیق……………………………………………………………………………………………… 18
1-6- روش تحقیق…………………………………………………………………………………………………… 18
فصل دوم: متن تصحیح شده نسخۀ خطی دیوان نجیبالدین اصفهانی……………………………… 19
فصل سوم: نتیجهگیری و پیشنهادها
1-3- نتیجهگیری………………………………………………………………………………………………….. 194
2-3- پیشنهادها…………………………………………………………………………………………………….. 194
فهرست لغات……………………………………………………………………………………………………….. 195
فهرست نام کسان………………………………………………………………………………………………….. 201
منابع و مآخذ………………………………………………………………………………………………………… 206
چکیده:
نجیب الدین رضا اصفهانی، شاعر و صوفی قرن یازدهم است که به نامهای زرگر اصفهانی، نجیب تبریزی و نجیب تبریزی اصفهانی نیز اشتهار دارد. وی که از مشایخ صوفیۀ ذهبیه است در سال 1047 در اصفهان به دنیا آمده، در جوانی به شیخ محمّدعلی مؤذن خراسانی،عارفِ برجستۀ ذهبیه، دست ارادت داده و بعدها خلیفه و داماد وی گشته است. او در دورۀ سبک هندی (یا اصفهانی) زیسته، امّا در سخنسرایی بیشتر به شعرای عارفِ متقدّم نظر دارد.
مثنویِ سبع المثانی، نورالهدایه در بیانِ اصطلاحات صوفیه، خلاصه الحقایق مثنوی در آدابِ سیر و سلوک و تصوف، دستورِ سلیمان در بیانِ اصطلاحاتِ صوفیان و دیوانِ غزلیات از آثار اوست.
نسخۀ خطی دیوانِ او در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. در دیوانِ او رویکرد مذهبی و تعلقاتش به خاندانِ رسالت آشکار است؛ او به صنایع ادبی و صورخیال توجّه داشته و کلام خود را به آرایههای ادبی میآراید. نجیب اگرچه صوفی بوده است و آثاری در آداب سیر و سلوک و صوفیه دارد؛ امّا این اندیشه در
غزلهای او کمتر نمود یافته است.
مقدمه:
آثارِ پیشینیان در قالبِ نسخ خطی از پس قرنها به یادگار مانده است و این بر عهدۀ ماست که آنها را حفظ کنیم و در عین امانت به تصحیح آن اقدام نماییم.
«هدف از دانش و فنّ تصحیح متون، به دست دادن متنی هر چه نزدیکتر به متن اصلی است که از زیرقلم نویسنده ای خارج شده و یا از بیان شاعر یا گوینده ای تراوش یافته، و امروزه مورد پژوهش ماست» (جهانبخش، 1384: 14-13).
با اینکه برخی محققان رابطۀ خوشی با ادبیاتِ دورۀ صفویه ندارند و شاید اساساً ارزشی برای آن قائل نباشند شبهه نیست که از نظر تازگی وغرابتی که اشعار این دوره دارد به کلّی از آثارِ ادبی ادوارِ دیگر متمایز است. لطفعلی بیک آذر در آتشکده و رضاقلیخان هدایت در مجمع الفصحا هرجا ذکری از شعرای دورۀ صفویه رفته است به اجمالی هرچه تمامتر برگزار کردهاند (رک. مؤتمن، 1339 : 344 و 345). در هر حال دور از هرگونه تعصب شعرِ این دوره حلقهای است از زنجیرۀ ادبی از نخستین روزهای شعر پارسی تا کنون. نبایست با نگاهی که به نقد و بررسی سخنِ سخنسرایانِ سدههای چهارم و پنجم تا پایان هشتم میپردازیم به ارزیابی و سنجش سخن این عصر پرداخت. باید قیاسِ فصاحت را با در نظر داشتن وضع ادبی، اجتماعی و سیاسی آن زمان سنجید. این که از هر صنف شاعرانِ ممتازی در این دوره ظهور کردهاند نکتهای نیست که از آن بتوان به تسامح گذشت. آگهی تبریزی به سوزنگری منسوب بود و ظریفی تبریزی به خردهفروشی اوقات میگذرانید. فنایی مشهدی علافی میکرد و مولانای یمنی در سمنان کفشگر بود. فقیری یخنیپزی میکرد و وصلی تبریزی از مطربی معیشت مینمود. امیری اصفهانی به دکّانِ عطاری مینشست و بزمی قزوینی کفشدوز بود (رک.سام میرزا، 1314 : 141 تا 170)
«از مهمترین عواملی که در زمانِ صفویه شعر و شاعری در عوام رخنه کرد این بود که صفویه ترویج مذهبِ شیعه را اساسِ سیاست خویش کرده بود و خود را از جهتِ تقویت مبانی دولت و سلطنت خویش به مدایح شعرا محتاج نمیدید. الّا بدان اندازه که شاعر آنها را در نشر و ترویج مبادی مذهب شیعه موثر میشمردند»(رک. اسکندر بیک ترکمان، 1334 : 178به نقل از زرینکوب،1389:254) برخی از پژوهشگران این تغییر مذهب در سلسله صفوی را انقلاب اجتماعی دانسته و تغییر سبک ادبی را معلول این علت میدانند (ر.ک : شمیسا، 1382 : 284). این نکته بدین معنا نیست که ادبیّات در دورۀ صفوی صرفاً جنبۀ مذهبی داشته؛ بلکه روابط علّت و معلولی در مسائل اجتماعی و فرهنگیِ پیچیده غالباً غیر مستقیم است. به همین خاطر است که در شعرِ این دوره مشایخی را میشناسیم که در سخنسرایی دستی دارند و شهرتی. شاعرانی مانند: ملامحسن فیض، میرزا جمال خوانساری، هاشمی کرمانی، ضمیری اصفهانی و میرزا نجیب الدین رضا اصفهانی. در این زمان، غزلسرایی عرفانی به تقلید شاعرانِ عارفمسلک گذشته و اشعار عرفانی شاعرانِ پیشین مانند سنایی و مولوی و سعدی و حافظ، ادامه دارد.
نجیب الدّین اصفهانی از همین شاعران متشرع است. او شاعری است شیعی که حکمت عرفای شیعی را در شعر خود وارد ساخته است. «نورالهدایه» دربارۀ انواع معرفت، «سبعالمثانی» مثنویی بر وزن مثنوی معنوی مولوی، «دیوان اشعار» ، مثنوی «خلاصه الحقایق» مشتمل بر مسائلِ فلسفی و عرفانی و مبانی تصوف و آداب سیر و سلوک، از آثارِ این عارف و شاعر میباشد.
1- نجیبالدّین رضا اصفهانی
میرزا نجیب الدین رضا که با نام زرگر اصفهانی نیز اشتهار دارد، از مشایخ صوفیه ذهبیه در قرن یازدهم و دوازدهم است (عبرت نائینی، 1376، ج 2 : 768). شهرتِ او را به زرگر، رضاقلیخان هدایت در ریاض العارفین متذکر شده است و ذیل نام او به شرح احوالش پرداخته است. نگارنده در هیچ جای آثارِ او قرینهای برای این شهرت نیافته و بر این گمان است که شاید این شهرت پس از دوران هدایت (از آن جهت که شاعرِ دیگری با این تخلص داریم و هدایت در مجمع الفصحا به شرح احوال او پرداخته) برای میرزا نجیب الدین رضا رقم خورده باشد. به همین خاطر منشأ این تخلیط را ریاض العارفین هدایت میداند. که در این نوعِ ادبی نیز طبع آزمایی کرده است. وی در سال 1047 در اصفهان به دنیا آمد (خاوری، 1362 : 282). «از اماجد مجذوبین و اکابر محبوبین بود و پس از جذبه به سلوک رجوع کرده» (هدایت، 1388 : 149). در اصفهان با شیخ محمدعلی موذن خراسانی ـ از بزرگان عرفا ـ ملاقات کرد و به همراه او به مشهد رفت (همان). در سال 1078 به همراه استاد به
این مطلب را هم بخوانید :
دیدگاه ها و نظریه ها در تبیین گرایش به اینترنت
اصفهان بازگشت و بعدها خلیفه و داماد او گشت (تمیمداری، 1372 : ج 1 : 341). نجیب به نامهای رضا [و] جوهری، تخلص مینموده و خلاصه الحقایق و دیوان غزلیات و سبع المثانی از آثار او بوده» (تبریزی، 1328 : 123). امّا در غزلیات چنانچه نگارنده در آثار او تتبع کرده، وی هرآنجایی که از تخلص استفاده کرده، نامِ نجیب را برگزیده است.
معصومعلیشاه در ذکر شیخ محمدعلی مؤذن مینویسد : «خلیفۀ وی نجیب الدین رضاست که ترجمهاش بیاید.»(معصومعلیشاه، بیتا،ج3: 165). در ادامه آمدهاست : «سیّد رضا مردی بزرگوار است و کتاب سبعالمثانی از اوست و نجیب الدّین را در ریاض العارفین به عنوان زرگر اصفهانی آورده است و ترجمه نموده. وفاتش در سال یکصد و هشتاد و پنج نوشته و مخفی نیست که غیر از زرگر اصفهانی است که نامش محمدحسن است. وفاتِ وی را در مجمع الفصحا سال هزار و دویست و هفتاد نوشته است. خلاصه نجیب الدین را تعریف همین بس که مرحوم مظفرعلیشاه در کتاب مثنوی بحرالاسرار او را ستوده است و بعضی از آن ابیات تیمناً آورده میشود.
صبح یوم السبت شوال الکریم عـارض مشـتاق سـلطان عظـیــم
طلعتی فرخنده چون ماه تـمام چشم جان را جلوهگر شد در منام
قـصّـه سـبعالمثانی مـثنـــوی از کلام شـــه نجــیب المعنــوی