فهرست جدولها
عنوان صفحه
جدول 4-23- نسبت انرژی دریافتی به انرژی توصیه شده از اقلام خوراکی مناطق روستایی شهرستان گرگان……………………. 53
جدول 4-24- شاخصهای تنوع غذایی برای کالری دریافتی در دهکهای مختلف درآمدی……………………………………… 57
جدول 4-25- شاخصهای تنوع غذایی برای پروتئین دریافتی در دهکهای مختلف درآمدی……………………………………… 57
جدول 4-26- شاخصهای تنوع غذایی برای چربی دریافتی در دهکهای مختلف درآمدی……………………………………… 58
جدول 4-27- شاخص دریافت کالری در هر یک از دهکهای درآمدی 58
جدول 4-28- نتایج همبستگی بین شاخصها برای درشت مغذی کالری 59
جدول 4-29- نتایج همبستگی بین شاخصها برای درشت مغذی پروتئین 61
جدول 4-30- نتایج همبستگی بین شاخصها برای درشت مغذی چربی 62
جدول 4-31- ضریب همبستگی بین درشت مغذیها (کالری، پروتئین و چربی) 63
جدول الف-1- (پیوست) جدول ترکیبات غذایی……… 80
فهرست شكلها
عنوان صفحه
نمودار 4-1- مجموع سهم کالری دریافتی از گروههای غذایی در درآمد خانوارهای روستایی شهرستان گرگان……………………. 35
نمودار 4-2- مجموع سهم پروتئین دریافتی از گروههای غذایی در درآمد خانوارهای روستایی شهرستان گرگان……………. 36
نمودار 4-3- مجموع سهم چربی دریافتی از گروههای غذایی در درآمد خانوارهای روستایی شهرستان گرگان……………………. 37
نمودار 4-4- سهم گروههای مختلف درآمدی از شاخص بری محاسبه شده برای درشت مغذی……………………………………… 55
نمودار 4-5- سهم گروههای مختلف درآمدی از شاخص هرفیندال محاسبه شده برای درشت مغذی…………………………………… 55
نمودار 4-6- سهم گروههای مختلف درآمدی از شاخص آنتروپی محاسبه شده برای درشت مغذی…………………………………… 56
فصل اول
مقدمه
1-1- بیان مسئله
امنیت غذایی به معنای علمی، روشی حساب شده برای رفع مشکلات تغذیه و چارچوب تعریف شدهای برای برنامهریزی و مدیریت توسعه است. امنیت غذایی از نقطه نظر تاریخی به عرضه جهانی، منطقهای و کشوری غذا اشاره دارد. در دهههای انتهایی قرن بیستم این نگرش تاریخی به امنیت غذایی تغییر یافته و امنیت غذایی بیشتر به مفهوم در دسترس بودن غذا و قابل دستیابی بودن آن در سطح خانوار و فرد در نظر گرفته شده است. در طی سالهای گذشته، پیشرفتهای بسیاری در درک از امنیت غذایی و روندهایی که باعث بوجود آمدن عدم امنیت غذایی خانوار میشوند بوجود آمده است. با وجود این پیشرفتها به علت اینکه معنی و تعبیر امنیت غذایی برای کشورهای مختلف متفاوت است میتوان گفت امنیت غذایی موضوعی پیچیده و ظریف بشمار میرود (شیرانی، 2002).
تاکنون تعاریف زیادی از امنیت غذایی ارائه گردیده به شکلی که هودینات[1] (1999) بیش از 200 تعریف و 450 شاخص برای امنیت غذایی گردآوری کرده است که از آن جمله میتوان به تعاریف ارائه شده توسط ریوتلینگر[2] (1978)، کونآندراس و همکاران[3] (1978)، والدس[4] (1981)، تئوری استحقاق دستیابی به غذا آمارتیا سن[5] (1981)، بوش و لاسی[6] (1984)، کمپبل و همکاران[7] (1988)، کوهن و بورت[8] (1989)، مارژن[9] (1989)، رادیمر و همکاران[10] (1989)، ریو تلینگر و وان هولست پلیکان[11] (1989)، بورتون و شوهام[12] (1991)، فرانکن برگر[13] (1991)، اداره کمکهای غذایی ایالات متحده[14] (1999)، ماکسول و فرانکن برگر[15] (1992)، ون براون و همکاران[16] (1992)، مرکز تحقیقات جنوب[17] (1997) و پاور و همکاران[18] (1998) اشاره نمود. در بین تعاریف جدیدتر میتوان به تعاریف سراج الدین[19] (2000)، دپارتمان کشاورزی ایالات متحده[20] (2000)، تایمر[21] (2000)، گولاتی[22] (2000)، خان و شیرانی[23] (2003)، گاناپتی و همکاران[24] (2005) و ماها راجان و چهتری[25] (2006) اشاره کرد.
تاریخچه بحث امنیت غذایی به بیش از 50 سال پیش و اعلامیه حقوق بشر در سازمان ملل متحد در سال 1965 برمیگردد. در آغاز دهه 1970، تولید مواد غذایی در کشورهای در حال توسعه کاهش یافت و روز به روز بر بی ثباتی و عدم تعادل بین جمعیت و غذا در جهان افزوده شد. بدلیل جلوگیری از عواقب وخیم این بحران، کنفرانس جهانی غذا به ابتکار سازمان ملل متحد در سال 1974، تشکیل شد که درآن بر امنیت غذایی در سطح جهان و به تبع آن در سطح کشورها تاکید شد (نوری نائینی، 1378). در سال 1975 سازمان ملل متحد امنیت غذایی را چنین تعریف کرد:” امنیت غذایی عبارت است از عرضه مستمر کالاهای غذایی اصلی در سطح جهانی به منظور بهبود مداوم مصرف غذا و خنثی کردن اثرات نامطلوب نوسانات تولید و نوسانات قیمت غذا”. در دهه 1980، امنیت غذایی در سطح خانوار و فرد نیز مورد توجه قرار گرفت بطوریکه امروزه امنیت غذایی در کلیه سطوح مطرح میگردد. در سال 1984، سازمان خواروبار کشاورزی ملل متحد[26] تعریف زیر را پیشنهاد نمود:
“امنیت غذایی یعنی اطمینان از اینکه همه مردم در همه اوقات به غذاهای اصلی مورد نیاز خویش دسترسی فیزیکی و اقتصادی دارند” (فائو، 2001). همچنین بانک جهانی در سال 1986، امنیت غذایی را بصورت زیر تعریف نمود:
“امنیت غذایی عبارت است از دسترسی همه مردم به غذای کافی در تمام اوقات به منظور یک زندگی سالم و فعال”. امنیت غذایی بصورت یک نظریه و روش مدون برای اولین بار در کنفرانس بینالمللی تغذیه[27] در سال 1992 مطرح شد و بعنوان یکی از راهبردهای مهم در برخورد با سوء تغذیه و گرسنگی، امنیت غذایی خانوار نیز مورد تاکید و تصویب قرار گرفت (نوری نائینی، 1378). اجلاس جهانی غذا نیز در سال 1996 آخرین تعریف امنیت غذایی را به شرح زیر اعلام نمود:
“امنیت غذایی هنگامی وجود دارد که همه مردم در تمامی ایام به غذای کافی، سالم و مغذی دسترسی فیزیکی و اقتصادی داشته و غذای در دسترس نیز نیازهای یک
رژیم تغذیهای سازگار با ترجیحات آنان را برای یک زندگی فعال و سالم فراهم آورد” (فائو، 2001).
این تعریف بر سه رکن “موجود بودن غذا[28]”، “دسترسی به غذا[29]” و “زندگی سالم و فعال[30] یا پایداری در دریافت غذا” استوار است.
تمامی ارکان فوق در کنار هم، باید امنیت غذایی فرد یا خانوار را تامین نماید اما تاکنون مدل یا شاخصی که بتواند این تعریف را بطور کامل در خود بگنجاند از سوی کارشناسان تغذیه و اقتصاددانان ارائه نشده است.
رکن اول (موجود بودن): “ناکافی بودن مواد غذایی[31]” نقطه مقابل “پایداری در دریافت غذا” است بدین معنا که فرد یا خانوار گاهی یا اغلب اوقات بدون غذا بماند. کمبود قابل توجهی در مصرف درشت مغذیها[32] (کالری، پروتئین و چربی) متعاقبا موجب “سوء تغذیه[33]” یا “سوء تغذیه انرژی و پروتئین[34]” میشود و این دو مفهوم را میتوان بصورت جایگزین یکدیگر بهکار برد.
“سوء تغذیه” ارتباطی پیچیده با گرسنگی دارد، زیرا بر وضعیت عواملی چون سلامت، مصرف انرژی در محل کار، سطح آموزش و پرورش، زیرساخت جامعه و مصرف ریز مغذیها[35] موثر است. سوء تغذیه یک پیامد بالقوه برای ناامنی غذایی است.
امنیت غذایی شرط لازم و کافی برای دسترسی به تغذیه مناسب به شمار نمیرود. سوءتغذیه میتواند منعکس کننده مصرف ناکافی و جذب کم ریز مغذیها (ویتامینها و مواد معدنی) باشد، حتی اگر پروتئین و انرژی دریافتی رضایت بخش باشد (کوهن و بارت[36]، 1989). امنیت غذایی میتواند به صورت بدست آوردن پایدار غذایی که از نظر فرهنگی قابل قبول باشد و از نظر تغذیه ای تامین کننده رژیم غذایی کافی از طریق منابع عادی غذایی باشد، تعریف گردد.
از این تعریف میتوان دریافت که مفهوم امنیت غذایی از گرسنگی جدا میباشد به این شکل که امنیت غذایی مشکلی است که یک کشور، ایالت، شهر و یا محله از آن رنج میبرد، درحالیکه گرسنگی مشکلی است که یک فرد با آن مواجه میشود (کوهن و بورت، 1989).
رکن دوم (دسترسی به غذا): دسترسی به غذا مستلزم این است که کلیه خانوارها و اعضای آن منابع کافی و مناسب برای بدست آوردن یک خوراک مغذی داشته باشند. این دسترسی به درآمد خانوارها، به توزیع درآمد در میان اعضای خانوار، قیمت مواد غذایی و موارد دیگری از این دست بستگی دارد. “دسترسی اقتصادی[37]” یعنی درآمد یا هزینه خانوار به اندازه ای باشد که تهیه خرید غذای کافی را بدون فشار زیاد فراهم کند (بختیاری، 1382). دسترسی اقتصادی تحت تاثیر عواملی چون فقر و قدرت خرید قرار میگیرد و تابع درآمد، اشتغال و قیمتهاست. “دسترسی فیزیکی[38]” یعنی خانوار باید با شبکه توزیع غذا در محل زندگی ارتباط نزدیک و آسان داشته باشد. حوادث غیر مترقبهای مانند جنگ، محدودیتها یا تحریمهای کالا برآن اثر میگذارد (خضری، 1383).
رکن سوم (زندگی فعال و سالم): از نظر متخصصان تغذیه اگرچه تامین انرژی به منظور تامین حیات هر فرد ضرورت دارد، اما به تنهایی برای تامین یک زندگی سالم و پر نشاط کافی نمیباشد. از نظر کارشناسان تغذیه برای داشتن یک زندگی سالم و فعال میباید ارزشهای غذایی مختلف ازجمله ریزمغذیهایی مانند کلسیم، آهن، انواع ویتامینها و غیره به مقدار مورد نیاز برای بدن تامین گردد.
به منظور تامین ارزشهای غذایی مختلف، متخصصان مصرف طیف گستردهای از مواد غذایی را توصیه میکنند. رعایت الگوی مصرف توصیه شده از طرف متخصصین علم تغذیه تضمین کننده اصل تنوع در مصرف مواد غذایی میباشد.
در زمینه امنیت غذایی چندین مطلب مرتبط با یکدیگر وجود دارند و بارها و بارها خود را نشان میدهند:
اول: امنیت غذایی ذاتا پدیدهای فردی است و ریشه در اقتصاد خرد و خانوار دارد.
دوم: امنیت غذایی یک موضوع پویا و همراه با عدم قطعیت است و به این ترتیب یک وضعیت قابل پیشبینی است تا یک وضعیت عملی و بوقوع پیوسته.
سوم: شاخصهای متنوعی برای محاسبه آن در دسترس هستند، اما در حال حاضر استفاده از شاخصها یک موضوع ابتدایی است و به عنوان کلید قطعی حل مسائل مربوط به امنیت غذایی به حساب نمیآید.
چهارم: اگرچه همه سیاستها و پژوهشها بر کفایت درشت مغذیها (به عنوان مثال، کالری و پروتئین) متمرکز شده است، محرومیت از ریزمغذیها نیز مسئلهای به همان اندازه جدی است (کوهن و بارت، 1989).
دسترسی پیوسته و مطمئن به غذا فرایندی نیست که خودبهخود قابل حصول باشد، بلکه ایجاد آن در جامعه دامنه و علل وسیعی دارد. امنیت غذایی نه تنها مستلزم عرضه کافی مواد غذایی است بلکه ناظر بر توزیع عادلانه غذا و درآمد به منظور دستیابی همگان به آن نیز هست (چیذری و بلالی، 1384).
دسترسی به مقدار کافی مواد غذایی و سلامت تغذیهای از محورهای اساسی توسعه است و زیربنای پرورش نسلهای آتی کشور محسوب میشود. نقش تغذیه در سلامت، افزایش کارایی و ارتباط آن با توسعه اقتصادی، طی تحقیقات گسترده در سطح جهانی بویژه در طی دو دهه اخیر با مبانی علمی و شواهد تجربی مورد تایید قرار گرفته است (فائو، 2009). با توجه به اینکه دسترسی به غذای کافی از ابتداییترین حقوق انسانهاست، دولتها موظفند اقداماتی جدی برای بهبود شرایط تغذیهای توده مردم به عمل آورند. بنابراین تامین امنیت غذایی، مستلزم تلاش در جهت فراهم کردن امکان دسترسی تمام خانوارها بویژه اقشار آسیب پذیر و فقیر به مواد مغذی مورد نیاز است (کمپبل، کاتامای و کونولی[39]؛ 1988).
به طور کلی تمام این تعاریف دربرگیرنده پاسخ به سوالات اساسی زیر در زمینه دسترسی و دستیابی به غذا میباشد: (شیرانی و همکاران، 1391)
1) چه کسی باید غذا را دریافت کند؟
2) چه موقع باید غذا را دریافت کند؟
3) چگونه باید غذا را دریافت کند؟
4) چه مقدار غذا باید دریافت کند؟
5) چه نوع غذایی باید دریافت کند؟
از تعاریف ارائه شده این بر میآید که “همه مردم” باید بتوانند غذا را دریافت کنند (دامنه پوشش جامعه میباشد). در پاسخ به سوال اساسی دوم، همه مردم در “همه مواقع “باید بتوانند غذا را دریافت کنند به عبارت دیگر ثبات و پایداری در دریافت غذا موجود باشد. همچنین همه مردم باید بتوانند” از طریق کانالهای معمول غذایی بازار و نه از طریق کمکهای غذایی و خیریه”، غذا را دریافت کنند. در مورد پاسخ به سوال اساسی چهارم نیز میتوان اینگونه بیان کرد که افراد جامعه برای داشتن یک زندگی سالم و فعال نیاز دارند که “مقدار کافی” غذا دریافت کنند که در این مورد بحث کمیت مطرح است. در مورد آخرین سوال اساسی، بحث کیفیت مطرح میشود که همه افراد جامعه برای داشتن زندگی سالم و فعال نیاز دارند مواد غذایی “بهداشتی و مغذی” که از نظر فرهنگی قابل قبول باشد و با روشهایی که از نظر محیط زیست پایدارند را دریافت کنند. در نهایت اگر زمینههای دسترسی و دستیابی به غذا با رعایت اصول فرآهم شوند، موجب توسعه جامعهای سالم و قوی میشوند.
تمام تعریفهای ارائه شده برای امنیت غذاییجدای از اینکه تعریفی کاملا سنتی باشند و یا تعریفی مدرن، دارای دو جنبه اساسی میباشند. این دو جنبه اساسی عبارت است از دسترسی فیزیکی به غذا و دسترسی اقتصادی به آن میباشند. به طور کلی مفهوم دسترسی فیزیکی را میتوان به عنوان موجود بودن غذا در بازار و یا به شکل کلی تر در محیط تعریف نمود، این در حالی است که دسترسی اقتصادی تحت عنوان موجود بودن قدرت خرید کافی برای خرید غذای موجود در بازار و یا دسترسی به عوامل تولید جهت تولید مواد غذایی از محیط تعریف میشود که به شکل خلاصه به آن دستیابی گفته میشود (شیرانی و همکاران، 1391).
دسترسی فیزیکی به غذا را میتوان با محاسبه ترازنامه غذایی برای یک کشور، یک جامعه، یک استان و… محاسبه نمود. شاخص دسترسی فیزیکی نشان دهنده این مطلب است که در یک دوره زمانی خاص میانگین مقدار غذایی که هریک از افراد جامعه میتواند از آن استفاده کند چقدر است. شاخص دسترسی فیزیکی برحسب کیلوگرم (انرژی، پروتئین یا چربی) به ازای هر نفر در سال و یا گرم (انرژی، پروتئین یا چربی) به ازای هر نفر در روز و یا کیلو کالری به ازای هر نفر در روز بیان میشود. ترازنامههای غذایی از سال 1961 به بعد برای بیش از 198 کشور جهان به شکل سالیانه توسط سازمان کشاورزی و غذای سازمان ملل متحد[40] ارائه شده است (خان و شیرانی[41]، 2001). این ترازنامهها قابل مقایسه با شاخصهای اقتصاد کلان مانند درآمد سرانه هستند و همانطور که درآمد سرانه قادر به نشان دادن توزیع درآمد بین تمام افراد کشور نیست و فقط متوسط درآمد به ازا هر نفر را نشان میدهد، ترازنامههای غذایی نیز قادر به تعیین دقیق مقدار مصرف غذا توسط افراد نبوده و فقط میانگین غذای موجود به ازا هر نفر را نشان میدهند. به عبارت بهتر تراز نامه غذایی شاخصی برای وضعیت دسترسی فیزیکی به غذا میباشد.
جنبه بسیار مهمی که در واقع جنبه اساسی امنیت غذایی میباشد، دسترسی اقتصادی به غذا است. دسترسی اقتصادی نشان دهنده قدرت مردم برای خرید مواد غذایی موجود در کشور میباشد. البته در مورد برخی از کشورها مسئله دسترسی اقتصادی نبوده بلکه مسائل دیگری باعث بروز مشکل امنیت غذایی است برای مثال در تحقیقی که توسط سرویس تحقیقات اقتصادی وزارت کشاورزی آمریکا جهت ارائه به کنگره آمریکا تهیه شده است نتیجه گرفته شده است که ” دسترسی به یک سوپر مارکت و یا یک مغازه بزرگ مواد غذایی، مشکل بخشی از خانوارهایی است که از مسئله امنیت غذایی رنج میبرند” (سرویس تحقیقات اقتصادی، وزارت کشاورزی آمریکا[42]، 2003). نتایج این تحقیق همچنین نشان میدهد که “توانایی برخی از مصرف کنندگان برای دستیابی به غذای مناسب به این علت با مانع روبرو شده است که محل زندگی آنان از محل سوپر مارکت و یا فروشگاههای بزرگ مواد غذایی بسیار دور بوده و در ضمن این مصرف کنندگان به وسایل حمل و نقل نیز دسترسی ندارند” (سرویس تحقیقات اقتصادی، وزارت کشاورزی آمریکا، 2003).
این مسئله به وضوح نشان میدهد که مشکل امنیت غذایی در ایالات متحده بیشتر از نوع مشکل بازار و عدم گسترش آن میباشد. البته وضعیت در یک کشور در
این مطلب را هم بخوانید :
حال توسعه و یا کمتر توسعه یافته کاملا با وضعیت موجود در یک کشور توسعه یافته متفاوت است و مشکل دستیابی به غذا بیشتر از جنس عدم وجود قدرت خرید میباشد. در واقع میتوان گفت که مشکل امنیت غذایی مشکل عدم دستیابی اقتصادی به غذا بوده و “دستیابی اقتصادی به غذا تحت تاثیر قدرت خرید یا درآمد واقعی قرار دارد که عامل اصلی تعیین کننده امنیت غذایی برای اکثر مردم به شمار میرود” (فرونی، 2008).
به شکل کلی، مشکل امنیت غذایی و یا به عبارت دیگر مشکل عدم امنیت غذایی را میتوان به دو نوع مختلف تقسیم نمود که عبارتند از مشکل عدم امنیت غذایی مزمن[43] و مشکل عدم امنیت غذایی گذرا[44]. در مواردی که افراد و یا جوامع از مشکل عدم امنیت غذایی به صورت دراز مدت و در همه اوقات رنج میبرند، میتوان گفت که دچار معضل عدم امنیت غذایی از نوع مزمن میباشند. عدم امنیت غذایی گذرا زمانی رخ میدهد که خانوار یا فرد به علل مختلف مثل از دست دادن شغل، از بین رفتن محصول و … گرفتار مشکل عدم امنیت غذایی شده و یا اینکه در برخی موارد عدم امنیت غذایی در فصول خاصی از سال مثلا درست قبل از برداشت محصول خود را نشان میدهد. معضل عدم امنیت غذایی گذرا بسته به اینکه مشکل تا چه حد شدت داشته و یا اینکه با چه فراوانی تکرار میشود، میتواند به مشکل عدم امنیت غذایی مزمن تبدیل شود (فائو، 1999).
تاکنون روشهای مختلفی برای اندازهگیری وضعیت امنیت غذایی در یک جامعه یا کشور به کار رفته است.
یکی از مهمترین مسائل در مطالعات امنیت غذایی مسئله اندازهگیری[45] وضعیت امنیت غذایی میباشد (شیرانی، 2002). به منظور اندازه گیری امنیت غذایی در هر جامعهای موسسه بینالمللی تحقیقات غذا[46]، چهار روش استاندارد را پیشنهاد نموده است که عبارتند از: دادههای دریافت کالری توسط افراد[47] که کالری و سایر مواد غذایی دریافت شده توسط فرد را در دوره زمانی مشخص (معمولا 24 ساعت) اندازهگیری می کند. دادههای دستیابی کالری توسط خانوار[48]، که این شاخص نشاندهنده مقدار کالری در دسترس اعضای خانوار در طی دوره زمانی مشخص میباشد. شاخص تنوع مواد غذایی[49]، که این شاخص نمایشدهنده تعداد مواد غذایی مختلفی است که توسط فرد در یک دوره زمانی مشخص مصرف میشود. شاخص استراتژی مقابله[50]، که این شاخص نشاندهنده این مطلب است که خانوارها چگونه خود را با تهدیدات ناشی از کمبود مواد غذایی وفق میدهند (هودینات، 2002).
با توجه به اهمیت موضوع اندازهگیری وضعیت امنیت غذایی در این مطالعه از دو شاخص تنوع غذایی و مقدار دریافت کالری توسط فرد استفاده شده است.
[1] Hodinott
[2] Rrutlinger
[3] Konandreus
[4] Valdes
[5] Sen
[6] Bush and Lacy
[7] Campbell
[8] Cohen and Burt
[9] Margen
[10] Radimer
[11] Reutlinger and Van Holst
[12] Borton and Shoham
[13] Frankenberger
[14] Food and Agriculture Organization of United Nation
[15] Maxwell and Franken Berger
[16] Von Braun
[17] South Center
[18] Power
[19] Serageldin
[20] United States Department of Agriculture
[21] Timmer
[22] Gullati
[23] Khan Akram and Shirani Bidabadi
[24] Ganapathy
[25] Maharjan and Chehtri
[26] Food and Agriculture Organization of the United Nation
[27] International Conference on Nutrition
[28] Enough or Available Food
[29] Accessibility