:تغییر در آمد شرکت i بین سال t-1 و t
REC:تغییر در حسابداری دریافتنی شرکت i بین سال t-1 و t
PPEit: میزان اموال، ماشین آلات و تجهیزات (ناخالص) شرکت i در سال t
و εit خطای برآورد و،، پارامترهای خاص شرکت است.
پس از تخمین پارامترهای الگوی شماره (۱)، اقلام تعهدی اختیاری (DAC) به شرح زیر محاسبه میگردند.
۳-۶-۴- تخصص حسابرس
کیفیت حسابرسی را می توان تحت عنوان ارزیابی بازار تعریف نمود. ارزیابی بازار در واقع عبارت است از احتمال این که حسابرس هم تحریفات با اهمیت در صورت های مالی و یا سیستم صاحبکار را کشف کند و هم تحریف با اهمیت کشف شده را گزارش کند. احتمال این که حسابرس موارد تحریفات با اهمیت را کشف کند، به شایستگی حسابرس و احتمال این که حسابرس موارد تحریفات با اهمیت کشف شده را گزارش کند، به استقلال حسابرس ارتباط پیدا میکند (دی آنجلو[۴۴]، ۱۹۸۱).
تحقیقات گذشته شاخص های مختلفی را برای اندازه گیری تخصص حسابرس به کار گرفته اند. بر اساس تحقیقات اعتمادی و همکاران (۱۳۸۸) رویکردهای سهم بازار و سهم پرتفوی غالباً به عنوان شاخص هایی برای تخصص حسابرس به کار گرفته میشوند.
رویکرد سهم بازار[۴۵]
رویکرد سهم بازار، یک متخصص صنعت را به عنوان یک مؤسسه حسابرسی که خودش را از سایررقبایش از نظر سهم بازار در یک صنعت خاص متمایز کردهاست، تعریف می کند .این رویکرد فرض میکند که با مشاهده سهم نسبی بازار مؤسسات حسابرسی که به یک صنعت خاص ارائه خدمت میکنند، می توان به میزان دانش تخصص صنعت مؤسسه حسابرسی پی برد. مؤسسه ای که سهم بزرگتری از بازار را در اختیار دارد، از دانش تخصصی بالاتری در مورد آن صنعت خاص برخوردار است. بعلاوه، سهم معنادار بازار در یک صنعت نشان دهنده سرمایه گذاری معناداری است که در مؤسسات حسابرسی در توسعه فن آوری های حسابرسی خاص صنعت صورت گرفته است به طوری که انتظار می رود مزایای ناشی از بهبود کیفیت حسابرسی و صرفه اقتصادی (صرفه جویی های ناشی از مقیاس تولید انبوه)، افزایش یابد.
رویکرد سهم پرتفوی[۴۶]:
رویکرد سهم پرتفوی، توزیع نسبی خدمات حسابرسی را در صنایع مختلف را برای هر مؤسسه حسابرسی مورد لحاظ قرار میدهد .این رویکرد بیشتر به راهبردهای مؤسسه حسابرسی مربوط است. صنایع صاحبکار مؤسسه حسابرسی با بیشترین سهم پرتفوی، نشان دهنده صنایعی هستند که مؤسسات حسابرسی دانش پایه ای معناداری را در ارتباط با آن صنایع ایجاد کردهاند و سهم بزرگ پرتفوی نشان دهنده این است که سرمایه گذاری معناداری توسط مؤسسات حسابرسی در توسعه فن آوری های حسابرسی مربوط به آن صنعت صورت گرفته است. به کارگیری این رویکرد، احتمالاً مؤسسات بیشترین منابع را برای توسعه دانش خاص صنعت اختصاص دادهاند، حتی اگر آن ها سهم عمده بازار را در آن صنعت در اختیار نداشته باشند. رویکرد سهم پرتفوی برخلاف رویکرد سهم بازار، مزیت نسبی برسایر حسابرسان را در تعیین تخصص حسابرس دخالت نمی دهد.
به طور خلاصه، رویکردهای فوق در قالب معیارهای زیر نمایان میشوند، اما باید توجه داشت که معیارهایی که در ادامه میآید، اغلب انواع مختلفی از رویکرد سهم بازار است، بر اساس این فرض که تخصص صنعت از طریق شهرت در محیط های مشابه حاصل می شود و حجم وسیع (تعداد زیاد) مؤسسات تجاری در یک صنعت نشان دهنده تخصص صنعت هستند. با وجود این ، سهم بازار به عنوان معیاری ازتخصص دارای چندین محدودیت است. برای مثال مشخص نیست که فواید متخصص شدن در یک صنعت از حسابرسی تعداد زیادی از مشتریان به دست میآید یا از تعداد کمی از مشتریان بزرگ. برای خاطر نشان ساختن این کمبودها، ما از چند شاخص موجود در ادبیات در رابطه با این موضوع بهره می گیریم. این معیارها شامل سهم مستمر بازار[۴۷] و متغیرهای مجازی که نشان دهنده سهمی عمده در بازار/ تسلط صنعت[۴۸] می شود.
معیار اول، بر طبق تحقیق پالم رز(۱۹۸۶) متخصص صنعت این گونه تعریف می شود “بزرگترین فروشنده در هر صنعت، همچنین دومین و سومین فروشنده بزرگ در صنایعی که تفاوت های قابل مشاهده ای بین دومین و سومین یا سومین و بقیه فروشندگان وجود دارد.”
معیار دوم، تخصص حسابرس را از لحاظ تسلط صنعت تعریف می کند. این تعریف محدود کننده ترازمعیارپالم رز[۴۹](۱۹۸۶) است. بر اساس تحقیق میهوو ویلکینز[۵۰](۲۰۰۲) هنگامی حسابرس به عنوان متخصص صنعت در نظر گرفته می شود که او بزرگترین فروشنده (ارائه دهنده خدمات) در صنعت باشد و تفاوت بین اولین و دومین فروشنده درصنعت حداقل ۱۰ درصد فروشنده سوم باشد. برای اندازه گیری تخصص صنعت از سهم مستمر بازار بر مبنای فروش به مشتریان استفاده می شود.
معیار سوم از تعداد صاحبکاران به عنوان مبنا بهره میگیرد. استفاده از چنین مبنایی از یک سونگری[۵۱] حاصل از صاحبکاران بزرگ که با به کارگیری فروش به عنوان مبنا حاصل می شود، اجتناب میکند. بنابرین در وضعیت هایی که یک حسابرس دارای تعداد صاحبکاران کوچک در یک صنعت است، از این معیار استفاده می شود.
معیار چهارم، متخصص صنعت را حسابرسی تعریف می کند که دارای بیشترین تعداد صاحبکاردر صنعت است.
معیار پنجم، از سهم بازار استفاده میکند که مبتنی بر تعداد صاحبکاران است، نه حجم فروش به آن ها(صاحبکاران).
معیار ششم، تعداد صاحبکاران حسابرسی شده به وسیله حسابرس است.
در این تحقیق، از سهم بازار به عنوان شاخصی برای اندازه گیری تخصص حسابرس بهره گرفته می شود، زیرا اولویت صنعت را نسبت به سایرحسابرسان نشان میدهد. هر چه سهم بازار حسابرس بیشتر باشد ، تخصص صنعت و تجربه حسابرس نسبت به سایر رقبا بالاتر است . داشتن سهم بالای بازار (سهم غالب بازار) همچنین به این نکته اشاره دارد که حسابرس به طور موفقیت آمیزی خودش را از سایر رقبا از لحاظ کیفیت حسابرسی متمایز می کند.
سهم بازار حسابرسان نیز به صورت زیر محاسبه می شود:
مجموع دارایی های تمام صاحبکاران یک مؤسسه حسابرسی خاص در یک صنعت خاص تقسیم برمجموع دارایی های صاحبکاران در این صنعت تقسیم کرده وبا پیروی از پالم رز(۱۹۸۶)، مؤسساتی در این تحقیق به عنوان متخصص صنعت در نظر گرفته میشوند که سهم بازارشان ( یعنی معادله فوق ) بیش از [۱٫۲* شرکت های موجود در یک صنعت/۱] باشد(اعتمادی و همکاران، ۱۳۸۸).
۳-۶-۵- اندازه مؤسسه حسابرسی
“