ریشهشناختی واژگان……………………………………………………………….. 25
فصل پنجم :نتیجهگیری
نتیجهگیری………………………………………………………………………… 94
منابع ……………………………………………………………………………… 96
كلیات
زبانهایی كه در ایران از قدیمترین روزگاران تاكنون متداول بودهاند از نظر ویژگیهای زبانی، وجوه مشتركی دارند. این مجموعه زبانها را اصطلاحاً گروه زبانهای ایرانی مینامند. از نظر تاریخی زبانهای ایرانی به سه دسته تقسیم میشوند: زبانهای دوره باستان، دوره میانه و دوره نو. در سال 331 قبل از میلاد، داریوش
سوم- شاهنشاه هخامنشی- به قتل رسید. با قتل او دوره جدیدی برای زبانهای ایرانی آغاز شد كه تا سال 867 م. برابر با 254ﻫـ. ق. (سالی كه یعقوب لیث صفاری به سلطنت رسید و زبان فارسی، زبان رسمی دولت ایران شد.) ادامه یافت. این دوره برای زبانهای ایرانی دوره میانه است.
فارسی میانه زبانی ایرانی است كه از فارسی باستان پدید آمده است و فارسی نو دنباله آن است. آغاز فارسی میانه به زمان پس از فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی و پایانش به كهنترین شواهد فارسی نو باز میگردد. بر این اساس دوران طولانیای از سده سوم پیش از میلاد تا سدههای هشتم و نهم میلادی، مدت زمانی است كه در آن فارسی میانه زبانی زنده بوده است. اما به عنوان زبان مرده مذهبی تا سدههای نهم و دهم میلادی به وسیله زردشتیان ایران به كار گرفته شد و حتی تا سده سیزدهم میلادی مانویان واحه ترفان تركستان چین نیز آن را به كار بردهاند. پارسیان هند نیز با میراث ادبی فارسی میانه خود تا حدی آشنایی داشتند تا اینكه در سده هجدهم میلادی دانشمندان اروپایی به بررسی و شناخت علمی این زبان نایل شدند(اشمیت، 1382: 223).
زبانهای دوره میانه را به دو گروه زبانهای ایرانی میانه غربی و میانه شرقی تقسیم میكنند. از گروه زبانهای ایرانی میانه غربی از دو زبان آثار عمدهای در دست است: زبان پارتی (یاپهلوانیگ یا پهلوی اشكانی) و فارسی میانه یا پهلوی. این مجموعه به فعالیت در حوزه فارسی میانه یا پهلوی می پردازد. زبان فارسی میانه یا پهلوی زبان جنوب و جنوب غربی ایران بوده و زبان رسمی در دوره ساسانیان به شمار میرفته است. در دوران ساسانی كتابهای بسیاری به زبان پهلوی نوشته شد كه البته بسیاری از آنها در رویدادهای مربوط به جنگهای ایران و روم و ایران و عرب از میان رفت، ولی بسیاری از اینها در دوران پس از اسلام مجدداً به الفبای زند بازنویسی شد. این فرایند بازنویسی بهدست موبدان و دستوران زردشتی انجام میشد تا از گزند و آسیب مصون بمانند، در همان زمان بسیاری از آن نوشتهها بهدست ایرانیان نو مسلمان به عربی بازگردانده شد تا مجموعه فرهنگی ایرانیان باستان هم وارد اسلام گردد و هم از خاموشی آن جلوگیری شود. از این دست كتابها میتوان به آثار با ارزشی مانند دینكرد، بندهشن و گجستك ابالیش و همچنین شكند گمانیک ویچار اشاره نمود. همچنین در دوره ساسانی كتابهای اوستا به زبان پهلوی (از اوستایی) ترجمه شد تا همه مردم بتوانند از آن بهرهمند شوند و آن را بخوانند. از این رو كتابهای بسیاری به زبان پهلوی از روی اوستا نوشته شد و همه اینها بر غنا و ارزش ادبی زبان و ادبیات پهلوی افزود.
این مطلب را هم بخوانید :
پهلوی منسوب به پهلَو است و این واژه از صورت ایران باستان پَرثََوَه آمدهاست (آموزگار، تفضلی، 1382: 13). در این زبان پرثوه نام سرزمین و قومی است كه در زمان هخامنشیان معروف بوده است، همان سرزمینی كه امروز خراسان نامیده میشود و در شمال و شمال شرقی ایران قرار دارد. تبدیل پَرثَوَه به پهلَو نتیجه قانونهای آواشناسی است كه در این سرزمین حكمفرما است (تاوادیا، 1348: 1). از آنجا كه این زبان به ایالت فارس تعلق داشته است و نیز به علت اینكه از نظر ساختمان زبانی در مرحلهای میان فارسی باستان و فارسی نو (دری) قرار دارد، محققان جدید آنرا “فارسی میانه” نامیدهاند. اصطلاح پهلوی (فهلوی در متون عربی) را كه در اصل به معنی “پارتی” است، نویسندگان دوره اسلامی برای تمایز این زبان از فارسی نو به كار بردهاند.
آثاری كه به زبان پهلوی تألیف شده، بیشتر آثار دینی زردشتی است. حتی چند رساله كوچك كه معمولاً آنها را در زمره آثار غیر دینی به شمار میآورند نیز جنبه دینی دارد. آثار ادبی صرف، چه منثور و چه منظوم از میان رفته است، ولی ترجمه عربی و فارسی بعضی از آنها در دست است. البته این نوع ترجمهها عیناً برگردان صورت اصلی نیستند، بلكه در تحریرها و روایات گوناگون دچار تغییرات فراوان شدهاند. مطالب بعضی از این آثار نیز در كتابهای ادبی فارسی آمده است و به صورتهای گوناگون جلوهگر شده است، مانند روایات منقول در شاهنامه. در واقع باید گفت كه ادبیات پهلوی در در این گونه آثار فارسی ادامه یافته و