۱-۱ مدیریت دانش
۱-۱-۱ تاریخچه
اساسیترین مشخصه سازمانهای هوشمند قرن۲۱، تاکید بر دانش و اطلاعات است. برخلاف سازمانهای گذشته، سازمانهای امروزی دارای تکنولوژی پیشرفته بوده و نیازمند تسخیر، مدیریت و بهره برداری از دانش و اطلاعات به منظور بهبود کارایی، مدیریت و پیگیری تغییرات پایانناپذیر هستند. دانش، ابزار قدرتمندی است که می تواند تغییرات را در جهان بوجود آورده و نوآوری را ممکن سازد (نوناکا[۱] ،۱۹۸۸) در مقالهای در مجله کسب و کار هاروارد میگوید:« در یک اقتصاد که تنها اطمینان موجود، عدم اطمینان است، تنها منبع مطمئن برای ایجاد مزیت رقابتی پایدار، دانش است.» بیلی و کلارک[۲] (۲۰۰۰) مدعی هستند که دانش، مخصوصاً دانش ضمنی کلیدی برای مزیت رقابتی پایدار در آینده است. کروپلی[۳] (۱۹۸۸) با اشاره به اینکه (دانش بدون مردم هیچ است)، اهمیت جنبه انسانی مدیریت دانش را نشان میدهد. داده منتقل میشود، اطلاعات تسهیم میشود، اما دانش صفتی از افراد و جوامع است که به سادگی قابل انتقال نیست. توبیاس[۴] (۲۰۰۰) عنوان می کند که دو دارایی بزرگ وجود دارد که سازمانها صاحب آن هستند: یکی افرادی که در آن سازمان کار می کنند و دیگری دانشی که در ذهن کارکنان سازمان است. بنابراین دانش را باید خلق، ذخیره و به کاربرد که این وظیفه مدیریت دانش است. مدیریت دانش ابزار مهمی است که سازمانها از طریق آن بهتر میتوانند دانش و اطلاعات را مدیریت کنند. برخلاف دیگر تکنیکها، تعریف مدیریت دانش اغلب آسان نیست زیرا حوزه وسیعی از مفاهیم، وظایف مدیریتی، تکنولوژیها و اقدامات را با خود به همراه دارد.
محیط جهانی و پر رقابت امروزی، رشد روندهای مدیریتی مانند مدیریت کیفیت فراگیر، الگوگیری، مهندسی مجدد، ساختاربندی مجدد، کوچکسازی و برونسپاری، برنامه ریزی استراتژیک، یادگیری سازمانی و مدیرت دانش را در برداشته است. در قرن ۲۱ سازمانها ذاتا رقابتی، ثابت قدم و پیشگام میباشند. ایجاد مزیت رقابتی استراتژیک نیازمند نوع جدیدی از سازمانها میباشد که قابلیت ایجاد دانش برای حداکثرسازی رقابت و موفقیت استراتژیک را داشته باشند. سازمانها باید برای ایجاد و کنترل دانش دارای ساز و کارهایی باشند. با این وجود بسیاری از سازمانها هنوز فعالیت مدیریت دانش را به طور رسمی یاآگاهانه مورد بررسی قرار ندادهاند. که احتمالا علت این بیتوجهی این است که اکثر سازمانها مفهوم مدیریت دانش و اهمیت آن را درک ننمودهاند. مدیریت دانش هنوز در حال تعیین چارچوبی برای خویش است زیرا ادبیات نظری و تحقیق در این حوزه کم است.
میزان هزینه برای مدیریت دانش در سال ۱۹۹۸ برابر ۷۷۶ میلیون دلار بوده است و این رقم در سال ۲۰۰۳ به ۸ میلیارد دلار رسید. امروزه ثروت جدید سازمانها مدیریت کیفیت فراگیر، مهندسی مجدد، سرمایه معنوی و اجتماعی است و در قرن ۲۱، سازمان هایی موفق خواهند بود که در حوزه دانش سرآمد باشند (محمدی و همکاران،۱۳۸۷،ص ۹).
۱-۱-۲ ظهور
تاریخچه و تکامل مدیریت دانش به لحاظ اینکه از حوزههای مختلفی ظهور یافته است، روشن و دقیق نیست. گفته میشود تعدادی از نظریهپردازان مدیریت به تجلی مدیریت دانش کمک کرده اند. در بین آنها پیتر دراکر[۵]، استراسمن[۶] و پیترسنگه[۷] در آمریکا از معروفترین پیشگامان هستند. دراکر و استراسمن به اهمیت رو به رشد اطلاعات و دانش صریح به عنوان منابع سازمانی تاکید کردند. از طرف دیگر سنگه به بعد فرهنگی دانش یعنی سازمان یادگیرنده تمرکز کرده است. در سال ۱۹۷۹ حسابدار سوئدی به نام کارل اریک سویبی که بعدها به عنوان یکی از بنیانگذاران علم مدیریت دانش معرفی شد، پی به ارزش داراییهای فکری و ناملموس که حتی نامی از آنها در دفاتر حسابداری برده نمیشد، برد. تا سال ۱۹۹۰ تعدادی از شرکتهای مشهور اروپایی، آمریکایی و ژاپنی برنامه های مدیریت دانش را نهادینه کردند. در سال ۱۹۹۱ تام استورات[۸] مقاله خود تحت عنوان قدرت مغز را در مجله فورچون منتشر کرد و به این ترتیب مدیریت دانش مربوط به کار نوناکا و تاکه اوچی[۹] (۱۹۹۵) در کتاب شرکت دانش آفرین باشد(محمدی و همکاران، ۱۳۸۷).
۱-۱-۳ تعاریف و دستهبندیها
شرکتهای بزرگی مانند مایکروسافت(پرارزشترین شرکت سال ۱۹۹۸) مالک چیز ارزشمند جز دانش و اطلاعات نیستند. بازی اقتصادی آنها این است که حریم مالکیت علمی و فنی خود را حفظ کرده و قلمرو دانش و تخصص خود را گسترش دهند. این متخصصان هستند که دانش جدید را کشف می کنند، محصولات جدید و فرایندهای نو را اختراع می کنند، فرایندهای تولید اداره می کنند و ابزارها و فرایندهای جدید را که حاصل پیشرفت دانش است به کار میگیرند. ایجاد سرمایه انسانی به اقتضای طبیعت خود فرایندی اجتماعی است نه فردی . تخصص و مهارت فنی انسان فقط وقتی رشد می کند که هر نسلی آن چه آموخته است به نسل بعدی وقت و نیروی خود را برای پیشبرد دانش موجود و کسب تخصصها و مهارتهای فنی جدید وقف نماید، نه اینکه وقت خود را به کشف دوباره کشف شدهها بگذرانند(صلواتی وهمکار،۱۳۸۸، ۷۹).
دانش برای تمام سازمانها از جمله داراییهای بسیار ارزشمند وراهبردی است، به طور که صاحب نظران علم مدیریت دانش را جایگزین نهایی تولید، ثروت و سرمایه پولی میدانند(تافلر،۱۹۹۰). همچنین پیتر دراکر(۱۹۹۲) معتقد است که در اقتصاد امروز دنیا، دانش منبعی همانند و در عرض سایر منابع تولید مانند کار و سرمایه و زمین نیست، بلکه تنها منبع معنیدار عصر حاضر به شمار میرود. در واقع دانش تنها منبعی در سازمان است که در اثر استفاده، نه تنها از ارزش آن کاسته نشده، بلکه بر ارزش آن نیز افزوده میگردد(گلاسر،۱۹۹۸). این دانش در رویه ها، دستورالعملها، دیدگاهها،اقدامات و تصمیمات سازمان مستقر و مستتر است و زمانی اهمیت بیشتر مییابد که به محصولات و خدمات ارزشمندی تبدیل شود(رضاییان وهمکاران،۱۳۸۸،۳۵)
سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه [۱۰]((OECD اقتصاد دانش محور و نقش دانش در پیشرفتهای اقتصادی در هزاره سوم را مورد تاکید قرار داده است. در گزارش توسعه جهانی که در سال ۱۹۹۸ توسط بانک جهانی منتشر شد، آمده است: در مورد کشورهای پیشرو اقتصاد جهانی، اهمیت دانش به عنوان یک منبع در مقایسه با سایر منابع چنان افزایش یافته است که دانش به عنوان مهمترین عامل تعیین کننده استاندارد زندگی در آمده است. بانک جهانی در سال۲۰۰۲ بار دیگر بر اهمیت داراییهای دانشی ملتها تاکید کرد و توجه به دارایی دانشی را به عنوان راهی برای مشارکت کشورهای در حال توسعه در انقلاب دانشی به شمار آورد که می تواند در کاهش فاصله بین کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته نقش تعیین کننده ای ایفا کند(حسنزاده، ۱۳۸۸، ۱۲).
۱-۱-۳-۱ تعریف دانش
داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﻫﺮ آن ﭼﻴﺰی اﺳﺖ ﻛﻪ اﻓـﺮاد ﺳـﺎزﻣﺎن درﺑـﺎره ﻓﺮاﻳﻨـﺪﻫﺎ، ﻣﺤﺼـﻮﻻت ﺧﺪﻣﺎت، ﻣﺸﺘﺮﻳﺎن، ﺑﺎزار، و رﻗﺒﺎی ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻲداﻧﻨﺪ(ﺳﻴﻮی، ۲۰۰۰). ﺑـﺮ اﺳـﺎس ﺗﻌﺮﻳـﻒ (داوﻧﭙــﻮرت و ﭘﺮوﺳــﺎک[۱۱]، ۱۹۹۸) داﻧــﺶ ﻋﺒــﺎرت اﺳــﺖ از ” ﺗﺮﻛﻴﺒــﻲ ﺳــﻴﺎل از ﺗﺠــﺎرب، ارزشﻫـﺎ، اﻃﻼﻋـﺎت زمینهای، دانش ﺗﺨﺼﺼـﻲ، ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﺻـﻮرت ﻣﻨﺴـﺠﻢ و ﻳﻜﭙﺎرﭼــﻪ ﭼﺎرﭼﻮﺑﻲ را ﺑﺮای ارزﻳﺎﺑﻲ و ﻛﺴﺐ ﺗﺠﺎرب و اﻃﻼﻋﺎت ﺟﺪﻳﺪ را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﻲآورد. اﻳﻦ داﻧـﺶ از اذﻫﺎن اﻓﺮاد ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﺗﻮﺳﻂ آﻧﺎن ﺑﻪ ﻛﺎر ﺑﺮده ﻣﻲﺷﻮد. در داﺧـﻞ ﺳـﺎزﻣﺎن، اﻳﻦ داﻧﺶ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﻣﺴـﺘﻨﺪات وبانکهای اﻃﻼﻋـﺎﺗﻲ ﺳـﺎزﻣﺎن ﺟـﺎی دارد، ﺑﻠﻜـﻪ در ﺗﻤـﺎم فعالیتها، ﻓﺮاﻳﻨﺪﻫﺎ، اﻗﺪاﻣﺎت، ونرمهای ﺳﺎزﻣﺎن ﺟﺎری و ﺳﺎری اﺳﺖ.” ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ را لانگ[۱۲] (۲۰۰۱) ارائه میدهد. وی در ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺧﻮد از داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ، اﻓﺮاد اﻧﺴـﺎﻧﻲ را اﺻﻠﻲﺗﺮﻳﻦ ﻋﻨﺼﺮ در ﺧﻠﻖ داﻧﺶ ﻣﻲداﻧـﺪ. داﻧـﺶ از ﻃﺮﻳـﻖ ﮔـﺮدش و اﻧﺘﻘـﺎل (ﺑـﻪ ﮔﻮﻧـﻪای ﻏﻴﺮرﺳﻤﻲ) در ﻣﻴﺎن اﻓﺮادی ﻛﻪ ﺑﻪ واﺳﻄﻪ ﻋﻼﺋﻖ ﻣﺸﺘﺮک ﮔﺮد ﻫﻢ آﻣﺪهاﻧﺪ، ﺧﻠﻖ ﻣﻲﺷـﻮد و در ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻲﻣﺎﻧﺪ .در اﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮم از داﻧﺶ ﻫﻢ ﺗﻮﻟﻴﺪ داﻧﺶ و ﻫﻢ ﻧﮕﻬﺪاﺷﺖ و ﻛﺎرﺑﺮد آن ﺣﺎﺻﻞ ﻓﻌﺎلیتها و ﺗﻼشهای ﺟﻤﻌﻲ اﻓﺮاد در ﮔﺮوههای منسجم است (لانگ،۲۰۰۱). ﻣـﺪﻳﺮﻳﺖ داﻧـﺶ ﺑـﻪ، ﺗﺴﻬﻴﻞ در ﺟﺮﻳﺎن داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎن ﻛﻤﻚ ﻧﻤﻮده و ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻨﺠﺮﺑـﻪ ﻳﻜﭙﺎرﭼـﻪﺳـﺎزی ﺳﺮﻳﻌﺘﺮ و ﻣﻮﺛﺮﺗﺮ داﻧﺶ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی ﺷﻮد (ریتنا و همکاران[۱۳]،۲۰۱۱).
۱-۱-۳-۲ دسته بندی دانش
در ﻳﻚ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪی ﻛﻠﻲ، داﻧﺶ ﺷﺎﻣﻞ داﻧﺶ ﻓﺮدی و داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ اﺳﺖ. داﻧﺶ ﻓـﺮدی، داﻧﺸﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ در ذﻫﻦ اﻓﺮاد ﺟﺎی دارد. داﻧـﺶ ﺳـﺎزﻣﺎﻧﻲ، داﻧﺸـﻲ اﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺑـﻪ واﺳـﻄﻪ ﺗﻌﺎﻣﻼت ﻣﻴﺎن ﻓﻨﺎوری، ﻓﻨﻮن، و اﻓﺮاد در ﺳﺎزﻣﺎن ﺷـﻜﻞ ﻣـﻲگیرد ( بهات، ۲۰۰۱ ). داﻧـﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ ﺧﻮد ﺷﺎﻣﻞ داﻧﺶ ﺿﻤﻨﻲ [۱۴]و دانش صریح[۱۵] است (دوفی[۱۶]، ۲۰۰۰). دانش صریح ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ داﻧﺸﻲ اﺳﺖ ﺳﺎزﻣﺎن ﻳﺎﻓﺘﻪ، و ﺑﺎ ﻣﺤﺘﻮاﻳﻲ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ از ﻃﺮﻳـﻖ ﺑﻜـﺎرﮔﻴﺮی ﻓﻨﺎوری اﻃﻼﻋﺎت، ﻛﺪﮔﺬاری، ﺗـﺪوﻳﻦ و ﻧﺸـﺮ داده ﺷـﻮد. اﻳـﻦ داﻧـﺶ اﺻـﻄﻼﺣﺎً در ﻗﺴـﻤﺖ ﻓﻮﻗﺎﻧﻲ و ﻗﺎﺑﻞ روﻳﺖ ﻛﻮه ﻳﺦ ﻣﻨﺎﺑﻊ داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎن ﺟﺎی دارد. ﻧﻤﻮﻧﻪ اﻳﻦ داﻧﺶ را ﻣـﻲﺗـﻮان ﭘﺎﻳﮕﺎهﻫﺎی داده و ﻛﺘﺎﺑﭽﻪﻫﺎی راﻫﻨﻤﺎی ﻣﻮﺟﻮد در ﺳﺎزﻣﺎﻧﻬﺎ داﻧﺴﺖ .داﻧﺶ ﺿﻤﻨﻲ در ﻧﻘﻄﻪ ﻣﻘﺎﺑﻞ داﻧﺶ ﺻﺮﻳﺢ ﻗﺮار دارد .این دانش، ﺷﺨﺼﻲ، ﺷـﻨﺎﺧﺘﻲ، و واﺑﺴـﺘﻪ ﺑـﻪ ﻣـﺘﻦ اﺳـﺖ و ﺟﺎﻳﮕﺎه آن در ذﻫﻦ، رﻓﺘﺎر، و ادراک اﻓﺮاد ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. اﻳﻦ داﻧﺶ ﺳﻄﺢ زﻳﺮﻳﻦ ﻛـﻮه ﻳـﺦ ﻣﻨـﺎﺑﻊ داﻧﺶ ﺳﺎزﻣﺎﻧﻲ را ﺷﻜﻞ ﻣﻲدﻫﺪ. ارزشها، ﻋﻘﺎﺋﺪ، ﺑﻴﻨﺶ و ﺷﻬﻮد اﻓﺮاد مثالهایی از اﻳﻦ ﻧـﻮع دانش در سازمانها است (دوفی،۲۰۰۰).
نوناکا (۱۹۹۵) معتقد است که همه دانش را میتوان بر اساس پیچیدگی و دشواری بر روی یک پیوستار و از صریح تا ضمنی تقسیمبندی کرد و تفاوت بین این دو دانش را چنین مشخص کرد: دانش صریح دانشی است که به زبان رسمی تولید شود و به راحتی در میان افراد به صورت همزمان و غیر همزمان قابل تسهیم باشد مانند دستوالعملها و برنامه های کامپیوتری. از سوی دیگر، دانش ضمنی دانشی است که شخصی بوده و در تجارب افراد وجود دارد و شامل مواردی همچون: عوامل غیرمحسوس، اعتقاد شخصی، دیدگاه و ارزشها میباشد. در حالی که دانش ضمنی به طور بالقوه ارزش زیادی برای سازمان دارد به لحاظ ماهیت بدست آوردن و نیز تسهیم آن، بسیار مشکل است. از سوی دیگر دانش ضمنی بیانگر دانشی است که افراد آن را در اختیار داشته ولی غیرقابل بیان کامل(وصف ناپذیر)است.
سازمانها در طی چندین دهه سرمایهگذاریهای تکنولوژی اطلاعاتی خود را بیش از آنکه بر روی دانش ضمنی متمرکز نمایند، بر روی دانش صریح متمرکز کردهاند. سه علت عمده در این مورد وجود داشت: اول، دانش صریح اغلب به صورت بخش استاندارد بیشتر سیستمهای اطلاعاتی کسب و کار محور است. دوم، بدست آوردن و تسهیم دانش صریح از دانش ضمنی آسانتر است. سوم، ما نسبت به چیزی که به صورت عینی قابل انتقال نباشد (دانش ضمنی) یک بیاعتمادی ذاتی داریم. پولانی دانش ضمنی را دانستن بیشتر از آنچه که میتوان بیان کرد تعریف می کند. شکی وجود ندارد که دانش ضمنی نقش اساسی را در تمایز سازمانها و نیز تثبیت موفقیت آنها ایفا می کند. به همین دلیل توانایی گسترش سطح دانش ضمنی از طریق یک سازمان و تسهیم موثر آن به عنوان یکی از اهداف مدیریت دانش تلقی میشود و البته یکی از بحثهای چالش برانگیز نیز به حساب میآید. گروه گارتنز [۱۷](۱۹۹۹) دانش ضمنی را چنین تعریف می کند: دانش ضمنی، دانش فردی است که در ذهن، رفتار و درک افراد جای دارد. دانش ضمنی شامل مهارتها ، تجربیات، بینش و بصیرت، شعور و قضاوت است. دانش ضمنی نوعا از طریق بحث و گفتگو، داستان پردازی، قیاس و تعامل فرد به فرد به اشتراک گذاشته میشود. بنابراین تسخیر یا ارائه آن به شکل صریح دشوار است، چون افراد پیوسته به دانش فردی خود میافزایند و در درک و رفتار افراد تغییر ایجاد میشود (اخوان و همکاران،۲،۱۳۸۹). در مورد دانش ضمنی تلاش بر این است که این دانش به شکلی قابل تسهیم تبدیل شود. اما دانش ضمنی به طور منظم و تدوین شده وجود نداشته و طبق تعریف همیشه در حال تغییر، رشد، پیشرفت و شکل گیری مجدد بوسیله آخرین تجارب دارنده دانش است. این وظیفه مدیریت است که دانش تدوین نشده را به صورت تدوین شده و صریح تبدیل کند و یک فرهنگ تسهیم را تقویت کرده و باعث گسترش آن شود. جدول زیر نشان دهنده ویژگیهای دانش ضمنی و صریح میباشد (سیفالهی و همکار، ۱۳۸۸، ۵۳).
جدول ۲‑۱: ویژگیهای دانش ضمنی و صریح (سیفالهی و همکار، ۱۳۸۸، ۵۳)
دانش ضمنی(Tacit knowledge) | دانش صریح(Explicit knowledge) |
غیر قابل بیان در یک شکل تدوین شده | قابل تدوین |
ذهنی | عینی |
شخصی | غیرشخصی |
ویژه بافت | عدم وابستگی |
مشکل در تسهیم | تسهیم آسانتر |
۱-۱-۳-۳ مدیریت دانش:تعاریف
مدیریت دانش یک مدل تجاری میان رشتهای است که با همه جوانب دانش شامل خلق، کد گذاری، تسهیم و استفاده از دانش برای ارتقا یادگیری و نوآوری در بافت سازمان سرو کار دارد. مدیریت دانش، هم با ابزارهای تکنولوژیکی سرو کار دارد و هم با روشهای جاری سازمانی که شامل: تولید دانش جدید، کسب دانش با ارزش از منابع خارجی، استفاده از این دانش در تصمیم گیری، وارد کردن دانش در فرایندها، محصولات و خدمات، کدگذاری اطلاعات در اسناد و مدارک، نرم افزارها و پایگاه داده ها، تسهیل رشد دانش، انتقال دانش به سایر بخشهای سازمان و در نهایت اندازه گیری داراییهای دانشی و اثرگذاری مدیریت دانش است. سازمانها برای خدمت بهتر به مشتریان بایستی سیکل زمانی تولید یا ارائه خدمات را کاهش دهند ، با حداقل داراییهای ثابت عمل کنند، زمان توسعه محصول را کوتاه کنند، کارمندان را توانمند سازند، سازگاری و انعطاف پذیری را ارتقا دهند، اطلاعات را تسخیر کرده و دانش را خلق و تسهیم کنند. هیچ یک از این اقدامات بدون تمرکز پیوسته بر خلق، به روز رسانی، در دسترس قرار دادن، کیفیت و استفاده به وسیله تمام کارکنان و تیمهای کاری اتفاق نخواهد افتاد (محمدی و همکاران ،۱۴،۱۳۸۷).
در تعریف لاودن[۱۸] (۱۳۹۱) مدیریت دانش به مجموعه ای از فرآیند کسب و کار در سازمانها از قبیل ایجاد، ذخیره، توزیع و به کارگیری دانش اشاره داد. مدیریت دانش، قابلیت سازمانها را در درک از محیط افزایش میدهد (لاودن و همکاران،۱۳۹۱).
مرکز مدیریت دانش در دانشگاه تگزاس آمریکا، مدیریت دانش را اینگونه تعریف می کند: فرایند نظام مند کشف، انتخاب، سازماندهی، تلخیص و ارائه اطلاعات است، به گونهای که شناخت افراد را در حوزه مورد علاقهاش بهبود میبخشد. مدیریت دانش به سازمان کمک می کند تا از تجارب خود، شناخت و بینش بدست آورد و فعالیت خود را بر کسب، ذخیره سازی و استفاده از دانش متمرکز کند تا بتواند در حل مشکلات، آموزش پویا، برنامه ریزی راهبردی و تصمیم گیری، از این دانش بهره گیرد. مدیریت دانش نه تنها از زوال داراییهای فکری و مغزی جلوگیری می کند، بلکه به طور مداوم بر این ثروت میافزاید (رضاییان و همکاران ، ۳۵،۱۳۸۸).
۱-۱-۳-۴ چرخه مدیریت دانش
بهات (۲۰۰۱) چرخه مدیریت دانش را شامل فعالیت های کسب، ثبت، انتقال، خلق و کاربرد دانش در سازمان میداند. کسب دانش شامل مجموعه فعالیتهایی که به منظور کسب دانش جدید از خارج سازمان صورت میگیرد. فعالیتهایی مانند میزان مشارکت اعضا در انجمن های علمی و میزان شرکت در دورههای آموزشی، همکاری سازمان با دانشگاهها و سایر مراکز علمی و خریداری دانش جدید برای سازمان نشان دهنده میزان تلاش برای کسب دانش جدید و ورود آن به سازمان میباشد.
ثبت و مستندسازی دانش شامل مجموعه فعالیتهایی است که به منظور ثبت دانش موجود در سازمان صورت می گیرد. دانش تولید شده و موجود را باید بتوان در شکلی که برای همه قابل دسترسی و قابل استناد باشد، ذخیره کرد.در واقع با این کار میتوان دانش را از حالت ذهنی خارج کرد و در حافظه سازمان قرار داد زیرا در غیر این صورت ممکن است دانش در ذهن کارمندان موسسان سازمان و… باقی بماند و با خروج آنها از سازمان و یا مرگ آنها دانش ازبین خواهد رفت. فعالیتهایی مانند استفاده از پایگاههای داده برای ثبت دانش سازمانی، کد گذاری دانش، مستند سازی تجارب موفق و ناموفق از جمله فعالیتهای ثبت دانش در سازمان میباشند.
انتقال دانش شامل مجموعه فعالیتهایی که به منظور انتقال دانش سازمان میان اعضا صورت میگیرد ، میباشد. انتقال دانش یک جنبهی مهم از مدیریت دانش است زیرا دانش هنگامی که در یک سازمان کسب شد بایستی در بین افراد و گروههای دیگر سازمان به اشتراک گذاشته شود. فرایند انتقال و تسهیم دانش شامل فعالیتهای انتقال و توزیع دانش ضمنی و صریح از یک شخص، گروه یا سازمانی به شخص، گروه یا سازمان دیگر است. تحقبقات نشان داده از طریق انتقال و تسهیم دانش اثربخش، سازمانها میتوانند کارایی خود را بهبود بخشیده و هزینه های آموزشی و ریسک های ناشی از عدم اطمینان را کاهش دهند. فعالیتهایی مانند جلسات بحث و تبادل نظر برای ارائه تجارب و شیوه های کاری، تمایل و مشارکت اعضا به همکاری و کمک به همکاران برای بهبود روشهای کاری، استفاده از پایگاههای داده و در اختیار گذاشتن دانش سازمان برای تمام اعضا نشان دهندهی میزان تلاش برای انتقال دانش سازمانی میباشد.
خلق دانش شامل مجموعه فعالیتهایی است که از طریق آن دانش جدید در سازمان تولید و خلق میشود. خلق دانش، منبع کلیدی نوآور در هر سازمانی است. عامل حیاتی در بحث و مدیریت دانش، تولید و انتشار اطلاعات، تفسیر اطلاعات پردازش شده و تبدیل آنها به دانش است. فعالیتهای مختلفی مانند پاداشدهی و تشویق نوآوریها و ایدههای جدید کارکنان، بحث آشکار در مورد تجارب و شکستهای سازمان، تشکیل گروههای یادگیری در سازمان، استخدام افراد متخصص با دانش مورد نظر سازمان و حمایت مالی از تحقیقات دانشگاههاو مراکز تحقیقاتی، همگی از جمله فعالیتهایی است که خلق و تولید دانش جدید را در سازمان تسهیل می کند.
کاربرد دانش نیز شامل فعالیتهایی است که نشان میدهد سازمان دانش خویش را بکار گرفته است.از جمله بکارگیری ایدههای جدید کارکنان در فرایندها و روشهای کاری سازمان، بهبود عملکرد سازمانی، تصمیم گیریهای موثر، حل مشکلات و توجه به فروش دانش سازمانی از جمله فعالیتهای کاربرد دانش در سازمان میباشد.
جدول ۲‑۲: زیر چرخههای مدیریت دانش را از دیدگاه بعضی صاحبنظران نشان میدهد:
منبع | فاز ۱ | فاز۲ | فاز۳ | فاز۴ | فاز۵ | فاز۶ |
Bhatt | کسب | ثبت | انتقال | خلق | کاربرد | |
Depres & Chauvel | خلق | دستهبندی | دخیره | تسهیم/انتقال | استفاده مجدد | استنتاج |
Gartner group | خلق | سازماندهی | تسخیر | دسترسی | استفاده | |
Davenport | تولید | کدگذاری | انتقال | |||
Lee & Hong | کسب | گسترش | رسمیسازی | تسهیم | استفاده | |
Davenport&Prusak | پرورش | رشد | بهینهسازی | توانمندسازی | ||
Nevis & Dibella | کسب | تسهیم | استفاده | |||
Hube | کسب | انتشار | تفسیر | حافظهسازماندهی | ||
Ward & Aurum | تولید | کسب | شناسایی | وفق دادن | سازماندهی | توزیع |
Nissen | تسخیر | سازماندهی | رسمیسازی | توزیع | استفاده | استنتاج |
[۱] Nonaka
[۲] Bailey & Clarke
[۳] Cropley
[۴] Tobias
[۵] Drucker
[۶] Strassmann
[۷] Senge
[۸] Tom Stewart
[۹] Nonaka & Takeuchi
[۱۰] Organization for Economic co-Operation and Development
[۱۱] Davenport, T.H. & L. Prusak
[۱۲] Lang
[۱۳] Retna and et al
[۱۴] Tacit Knowledge
[۱۵] Explicit Knowledge
[۱۶] Duffy
[۱۷] Gartner group
[۱۸] Laudon and et al