نظریات اوقات فراغت
اوقات فراغت ازدیدگاه فلسفه رئالیسم
اهداف برنامه های اوقات فراغت دراین فلسفه مبتنی براستفاده ازواقعیت عملی زندگی برای رشدشخصیت متعادل، جهت دستیابی به تکامل وپیشرفت آن می باشد.رئالیست ها براهمیّت توجه به جسم، به دلیل اینکه یک واقعیت محسوس ازوجود آدمی دراین دنیاست تأکید می کنند.جان لاک تصریح می کند که کودک درحالی متولدمی شود که اندیشه اش صفحه ای سپید است وهمه اندیشه های ما ناشی از تجربیات حسی است وبنابراین به تربیت حسی از خلال مسافرت ها ومشاهدات اعتقاد داشته وبه ارزش تربیت بدنی واخلاق تأکیدمی ورزد.(شهیدی،۱۳۸۲)
۲-۹-۲- اوقات فراغت از دیدگاه پراگماتیسم
فلسفه پراگماتیسم، برنامه اوقات فراغت راازخلال مفهوم"سودعملیاتی"مشخص می کند، به طوری که میتوان گفت فعالیت های سرگرمی واوقات فراغت، میزان ارزشمندی خود را به استفاده نتایج عملی باز پس داده یا مردودبیان می نماید، تربیت ازدیدگاه” دیویی” براساس مبانی مشهورش عبارت ازکمک به فرد برای رشد به سوی کمال وآزادساختن انرژی وکمک به اوبرای فعالیت مستمر درارتباط بامحیط اطراف وآماده ساختن فرد برای زندگی مستقل درجهان معاصر است که ازطریق ساختن مجدد تجربیات اجتماعی وتکامل بخشیدن به جامعه حاصل می شود. (شهیدی،۱۳۸۲)
۲-۱۰- ساعات کار و ساعات فراغت
درجامعه شناسی اوقات فراغت، بیشتر به جنبه های مثبت ومنفی تعریف های اوقات فراغت پرداخته شده است. منظور از مثبت یا منفی، نگاه ارزشی اولیه وسطحی نیست.جنبه منفی، اوقات فراغت رااز دیدگاه زمان درنظر می گیرد.وزمان خارج اززمان کار رااوقات فراغت می نامد. اماجنبه مثبت به محتواوعملکرد اوقات فراغت توجه دارد.
علاوه برجنبه های مثبت یامنفی، تفاوت دیگری رابایدمورد توجه قرار داد وآن تفاوت بین اوقات فراغت ووقت آزاداست وقت آزاد، زمانی است که انسان پس ازانجام همه وظایف ومسئولیت های خوددراختیار دارد. اما اوقات فراغت، زمانی است درطول زمان آزادکه انسان از نظرفکری رها ازهرگونه اجبارومسئولیت است.به عبارت دیگر، اوقات فراغت نسبت به وقت آزاد شخصی تراست. برای تحقیقات، دسترسی به وقت آزاد آسان تراست، زیرا اوقات فراغت جزیی از وقت آزاد است.
درتعریف های منفی، اوقات فراغت باقی مانده زمان کاراست.کاربه عنوان اصل دیده می شودواوقات فراغت درمقابل کارقراردارد ومتضاد باآن است. این ازآنجاسرچشمه می گیردکه کارهمواره امری مثبت تلقی می شود ویادآوراین موضوع است که افرادبیکار اوقات فراغت نیز ندارند.
گراف بلوشر[۱] جامعه شناس آلمانی، تعریفی منفی ازاوقات فراغت ارائه داده است، اواگرچه جزیی تر به زمان های مختلف نگاه کرده وآتها رابه زمان کار، زمان خواب، زمان رسیدگی به امورخانه وزمان آزادتقسیم کرده، اما زمان کار رابه عنوان اصل به حساب آورده است.
به عقیده ژوفر دومازیه، اوقات فراغت چیزی فراتر از وقت بدون کار است، برای مثال زمان تفریح است. اما برای او این مسئله مطرح است که اوقات فراغت یک زمان ویژه،یک فعالیت یایک موقعیت است.
بوچر[۲] درکتاب مبانی تربت بدنی، برای تفریح شش هدف راذکرمی کند که در واقع فعالیت های مربوط به اوقات فراغت راشرح می دهند:
۱-فعالیت است که به طورخصوصی وبامیل شخصی انجام می شود،
۲-روابط انسانی در آن آزاد است،
۳-علاقه فرد در آن مطرح است ومهارت او افزایش می یابد،
۴-بهداشت وآمادگی بدنی رابه همراه دارد،
۵-موجب بروز خلاقیت واظهار وجود می شود،
۶-شرایط مناسب محیطی را برای کذران اوقات فراغت فراهم می سازد(جلالی فراهانی،۱۳۹۰)
۲-۱۱- نظریات دانشمندان
درتعریف های مثبت از اوقات فراغت، بیشتربرای تعیین محتوای اوقات فراغت کوشش شده است، در این تعریف ها، اگرچه تأثیر فعالیت های اجباری از نظردور نمی ماند، اما سعی بر این است که اوقات فراغت به عنوان یک اصل یاپدیده ای مستقل از کاردیده شود.در این تعریف ها، اوقات فراغت فقط در رابطه باکاردیده نمی شود، بلکه باتوجه به عملکردش نسبت به شخص یااجتماع موردتوجه قرار می گیرد. (گودرزی، اسدی، ۱۳۷۹)
هربرت وبر
هربرت وبر به عنوان صاحب نظر تعلیم وتربیت، معتقد است که اوقات فراغت باید نیاز های درونی انسان را برآورده کندواو رااز قید وبند ها رها سازد. انسان دراوقات فراغت، از تعیین نوع فعالیتش توسط دیگران آزاداست که این موجب تمایز آن از کار می شود.به نحوی که انسان به معنای واقعی کلمه، ان گونه که مایل است رفتار می کند.(جلالی فراهانی،۱۳۹۰)
ولفانگ نارشتت
ولفانگ نارشتت نیز مانند وبر معتقد است اوقات فراغت، زمان آزادی فرد است. ازدید او، اوقات فراغت دراصل، زمان آزادی کامل شخص است تابتواند تمامی خواسته های خود را بدون کوچک ترین اجباری تحقق بخشد. اومی گوید:اوقات فراغت، فضایی مستقل است، فضایی که در مقابل فضای کار قرار دارد.(جلالی فراهانی،۱۳۹۰)
اوپاشوسکی
اوپاشوسکی درآلمان، بزرگترین نظریه پردازی است که تعریفی مثبت از اوقات فراغت دارد. او مایل است اوقات فراغت را از انحصارکارخارج کندومعتقد است تقسیم بندی زندگی انسان به دو بخش کار وفراغت تقسیم بندی مصنوعی است، زیرا در آن به زمینه های همچون خانواده، فرهنگ، مدرسه وارتباطات اجتماعی توجهی نشده است.به اعتقاد او، اوقات فراغت تنها منحصر به افرادی که کار می کنند نیست، بلکه برای همه اقشار جامعه ضروری است.بنابر این اواز سه زمان متفاوت صحبت میکند.
۱-زمان در اختیارکه می توان به طورشخصی وبدون اجبار از طرف دیگران، تصمیم گرفت وآن راتقسیم بندی کرد.(وقت آزاد،خصوصیت بارز:تصمیم گیری شخصی)
۲-زمان مسئولیت هاووظیفه ها(وقت درگیر،خصوصیت بارز:تصمیم گیری باهدف)
۳-زمان از قبل تعیین شده توسط دیگران ووابسته(وقت وابسته،خصوصیت بارز:تعیین توسط دیگران)
وقت وابسته، زمانی است که شخص مجبور به انجام کاری درفضا ومحدوده ای از قبل تعیین شده توسط دیگران است. اما وقت درگیر، زمانی است که شخص به فعالیت خاصی می پردازد که از نظر خانوادگی، شغلی، اجتماعی به آنهاوابسته است. امازمان در اختیار، زمانی است که شخص به صورت کاملاً آزادوبه تشخیص خودآن راتقسیم می کند وبه فعالیتی مطابق میل خود می پردازد.(جلالی فراهانی ، ۱۳۹۰)
۲-۱۲- نظریات مختلف
اگرچه امروزه،کار واوقات فراغت در مقابل هم قرارداده نمی شود، امامفید است که رابطه بین آنهارااز نظردانشمندان وصاحبنظران مختلف موردبررسی نقادانه قراردهیم. اززمان های بسیاردور(۱۹۳۳)، هنگامی که پال لا زارسفلد[۶] وهانس زیزل[۷] برای اولین بارپژوهش هایی در زمینه تأثیر بیکاری برزندگی انسان ونحوه گذران اوقات فراغت او انجام دادند، تاامروز، همواره این مسئله اهمیّت داشته که چه رابطه ای بین کار واوقات فراغت وجوددارد.دراین زمینه نظریه های مختلف وگاه متضاد به وجود آمده اند.
توکارسکی واشمیت[۸] (۱۹۸۵)این نظریه هارابه صورت زیر طبقه بندی کرده اند
نظریه انرژی اضافی:آن قسمت از انرژی که به هنگام کارمورد نیاز نیست، دراوقات فراغت مصرف می شود.
نظریه استراحت:عملکرداصلی اوقات فراغت، استراحت پس ازکار است.
نظریه تخلیه هیجان:هیجان های انباشته شده زمان کاروانقباض های روانی آن دراوقات فراغت تخلیه می شود.
نظریه جبران:اوقات فراغت، امکان جبران اجبارها، سرخوردگی ها، نواقص وکمبود هایی راکه درهنگام کار به وجود می آیند، فراهم می کند.
نظریه تضاد:اوقات فراغت در تضاد کامل با کار است.
نظریه تشابه:کار واوقات فراغت زمینه های مشابهی هستند که چارچوب های مشابه نیز دارند.
نظریه کاهش:کمبود تجربیات شخصی درزمینه کار موجب می شودکه فعالیت های اوقات فراغت نیز دچارنقصان شوند.
نظریه عمومیت:عادت ها ورفتار های فراگرفته شده در هنگام کار، درزمان فراغت نیزادامه پیدا میکنند.
نظریه استقلال:بین کار واوقات فراغت به جز ارتباط زمانی، رابطه دیگری وجود ندارد.
این فهرست را می توان به صورت دلخواه ادامه داد، زیراهرصاحب نظری که در زمینۀ رابطۀ کار واوقات فراغت پژوهش کرده، نظریه ای جدید بیان نموده است.تاکنون هیچ نظریۀ عمومی دربارۀ رابطۀ کار واوقات فراغت دیده نشده که توانسته باشد نتایج تمامی تحقیقات را در خود بگنجاند. در عصر حاضر نبود نظریهای جامع از بزرگترین مشکلات در زمینۀ تحقیقات اوقات فراغت است.(جلالی فراهانی،۱۳۹۰)
[۱] Graf Blucher
[۲] Bucher
[۳] Herbert Webber
[۴] WolfgongNahrstedt
[۵] Opaschowski
[۶] Poul Lazarsfeld
[۷] Hans Zisel