نظریه ولز - اضطراب
ولز اولین بار در سال ۱۹۹۵ در مجله روان درمانی شناختی و رفتاری به ارائه مدل فرشناختی درباره GAD پرداخت . این مقاله ، سنگ بنای ژوهش های زیادی در حوزه مدل فراشناختی محسوب می شود. ولز (۱۹۹۵،۲۰۰۰) معتقد است نظریه های طرح واره ای مثل نظریه بک و تیزدیل[۱] نمی توانند تبیین کننده از شکل گیری و تداوم اختلالات هیجانی به دست دهد .
ولز و ماتیوس (۱۹۹۴،۱۹۹۶) با ارائه مدل عملکرد اجرایی خود نظم بخش مدعی هستندکه توانسته اند تبیین قانع کننده ای از عوامل زمینه ساز و تداوم بخش اختلالات هیجانی فراهم کنند. در این مدل ، نقش اصلی را فراشناخت وباورهای فقراشناختی بازی می کند .
اگرچه فراشناخت ابتدا در حوزه روانشناسی رشد و از سوی فالاول(۱۹۹۹) ، تیزدیل (۱۹۹۹) ، راچمن و شفران[۲] (۱۹۹۹) ، پوردن و کلارک[۳] (۱۹۹۹) ،نلسون ، استوارت، هووارد و کراولی[۴] (۱۹۹۹) به تدریج به حوزه روانشاسی بالینی و مخصوصا رفتار درمانی شناختی کشیده شد
ولز (۱۹۹۵) برای تبیین نگرانی به سه متغییر اصلی در شناخت اشاره می کنند که عبارتند از :
- دانش فراشناختی ۲- تجربه های فراشناختی ۳- راهبرد کنترل فراشناختی
دانش شناختی به باورها و دیدگاه های افراد درباره شناخت وارها و افکارشان اشاره دارد . به عنوان مثال، باورهایی که باعث می شوند افراد به افکارشان معنای خاصی بدهند ، در زمره دانش شناختی قرار می گیرند . می تان از و نوع دانش شناختی صحبت کرد(اول)دانش شناختی آشکار[۵] و (ب) دانش شناختی ضمنی[۶] (ولز ، ۲۰۰۰)
افراد می توانند دانش شناختی آشکار را به کلام بیاورند . مثلا افراد مبتلا GAD معتقدند که نگرانی غیر قابل کنترل خطرناک و مضر است و یا برخی از افراد بر اینباورند که نگرانی فوایدی در بر دارد (ولز،۲۰۰۲،کارت –هاتون و ولز،۱۹۹۷) . بیماران مبتلا به اختلالات وسواسی – اجباری ، سخت معتقدندکه داشتن برخی اغز افکار موجب حوادث ناگوار یافعالیت های ناخواسته می شود (راچمن، تودارسون، شفران و ودی ،۱۹۹۵؛امل کمپ و آردما[۷] ،۱۹۹۹ پوردون و کلارک ۱۹۹۹) بیماران مبتلا به افسردگی نیز باور های مثبتی درباره اندیشناکی دارند (پاپاگئورگیو[۸] و ولز، ۲۰۰۴)
فرد از دانش فراشناختی ضمنی آگاه نیست و نمی تواند آن را به کلام بیاورد دانش فراشناختی ضمنی را می توان قواعد یا طرح هایی تلقی کرد که راهنمای پردازش اطلاعات قرار می گیرند یکی از موارد انتقاد ولز به نظریه هایی مثل بک همین دانش فراشناختی است.(ولز ۲۰۰۰)
تجربه های فراشناختی را می توان ارزیابی از وقایع روانشناختی (مثل افکار) ، احساسات و قضاوت درباره وضعیت های روانشناختی تعریف کرد. تعبیر و تفسیر های آکاهانه ای که افراد از تجارب شناختی خود دارند ، نیز جزء تجربه های فراشناختی قرار می گیرند(ولز ۲۰۰۰،۲۰۰۹)راهبردهای کنترل فراشناختی پاسخ هایی هستند که افراد برای کنترل سیستم شناختیخود به کار میبرند (ولز۲۰۰۰)
ولز و دیویس (۱۹۹۴) برای شناسایی راهبردهای کنترل فکر ، پرسشنامه ای طراحی کردند که پنج راهبرد را اندازه گیری می کند :
-
- تنبیه
- توجه برگردانی
- کنترل اجتماعی
- ارزیابی مجدد
- نگرانی
ولز (۲۰۰۰) معتقد است که در S-REF دو نوع سبک پردازش درگیر می شود. سبک پردازش عینی همان سبکی است که افراد را دچار اختلالات هیجانی می کند اما سبک پردازش فراشناختی در در فرایند درمان فعال می شود و بیماران با بهره گرفتن از راهبردهای درمانی می تواننتد در برخورد با جهان پیرامون از این سبک پردازشی استفاده کنند.
ولز (۲۰۰۰) تفاوت بین این دو نوع سبک پردازش را در جدول ۶ نشان داده است.
جدول۲- ۶: ویژگیهای سبک پردازش فراشناختی و عینی در S-REF (ولز، ۲۰۰۰؛ ص۲۸)
سبک پردازش فراشناختی سبک پردازش عینی |
فراشناختوارهها : فراشناختوارهها : افکار با واقعیت تطابق ندارند و تهدید، ذهنی است. افکار باواقعیت تطابق دارند و تهدید واقعی است بایستی افکار را ارزیابی کرد بایستی طبق افکار عمل کرد. اهداف: اهداف: اصلاح تفکر حذف سریع تهدیدها راهبردها: راهبردها: ارزیابی افکار ازیابی تهدیدها پیامدها احتمالی : پیامدها احتمالی : بازسازی دانش تقویت دانش ناسازگارانه قبلی شکل گیری قواعد و طرحهای جدید |
نکته مهمی که در نظریه فراشناختی ولز (۲۰۰۹) تغییر مدل ABC است. مدل ABC که در بطن نظریه های شناختی (مثل الیس ۱۹۶۲؛ بک،۱۹۹۵ ) قرار دارد زیر بنا اکثر روش ها و مداخلات شناخت درمانی قرار می گیرد A بعه معنای واقعه فعال ساز، B به معنای باورها و C به معنای پیامدهای هیجانی و رفتاری ولز (۲۰۰۹) معتقد است که با توجه به نقش برجسته فراشناخت در کنترل و ارزیابی شناخت باییستی مدل ABC به مدل AMC تغییر یابد (ولز، ۲۰۰۹).
ولز (۲۰۰۶) برای فرمول بندی GAD در مدل فراشناختی بین دو نوع نگرانی تمایز قایل می شود:
- نگرانی نوع اول ۲- نگرانی نوع دوم
نگرانی نوع اول همان نگرانی است که افراد در مشکلات روزمره خود دارن . اما نگرانی نوع دوم یا به عبارتی فرانگرانی ، افراد از این نگران هستند ، نگران می شوند (ولز، ۱۹۹۹)
ولز(۲۰۰۹) معتقد است که دو نوع باور روانشناختی موجود است (اول) باور های فراشناختی مثبت (ب) باورهای فراشناختی منفی . در این قسمت به ذکر برخی از این باور ها می پردازیم.
نمونه هایی از باور های روانشناختی مثبت و منفی:
- اگر نگران باشم برای مقابله با حوادث آماده می شوم.
- تمرکز بر خطر باعث حفظ امنیت من میشود .
- اگر احساسم را تحلیل کنم می توانم به جواب سوالهایم پاسخ دهم.
- باید تمام افکارم را منترل کنم
- به هیچ عنوان نمی توانم نگرانی و اندیناکی را کنترل کنم.
- نگرانی آثار بدنی جبران ناپذیری دارد.
- ناراحتی روان شناختی باعث دیوانگی من می شود.
- افکار بد انسان را وادار به اعمال بد می کند
- کنترل ناپذیری افکار به معنای دیوانگی است.
عامل برانگیزان
|
تعامل این باور ها باعث می شود افراد به دام GAD بیفتند و دچار سندروم های شناختی – توجهی (مثل نگرانی، اندیشناکی، تهدیدیابی ) شوند.
فعال سازی باورهای فراشناختی منفی
|
نگرانی نوع اول
|
فعال سازی باورهای فراشناختی مثبت و انتخاب راهبرد
|
نگرانی نوع دوم (فرانگرانی)
|
رفتار |
کنترل افکار |
هیجان |
شکل۲- ۸ : مدل فراشناختی GAD (ولز ۲۰۰۶)
ولز(۲۰۰۶) برای درک بهتر مدل فراشناختی GAD مشکل بیماری را در قالب این مدل فرمول بندی کرده است. شواهد پژوهش گسترده ای در حمایت از مدل فراشناختی به دست آمده است (برای اطلاعات بیشتر درباره این شواهد پژوهشی مراجعه کنید به ولز (۲۰۰۹) فصل دهم).
۶٫ نگرانی باعث می شود که خانواده ام آسیب ببینند ((اگر نگران باشم میتوانم با مشکل مقابله کنم)) |
- فکر تصادف
نگرانی درباره تصادف و ۲٫ چگونگی جلوگیری یا مقابله با آن |
۴٫ کنترل را بر نگرانی از دست می دهم. |
۳٫ اضطراب، بی خوابی، بی قراری |
۸٫ فرونشانی افکار اولیه،ادامه نگرانی |
اجتناب از کسب ۷٫ اطلاعات درباره ترافیک، اطمینان طلبی مسافرت نرفتن |
نگرانی غیرقابل کنترل است، ۵٫ قلبی می شود، حملۀ باعث نگرانی باعث دیوانگی می شود. |
شکل۲-۹ : شکل بندی مشکل بیمار GAD در قالب مدل فراشناختی(ولز، ۲۰۰۶ ؛ ص ۲۶۴)
۱٫Teasdale
۲٫Rachman&Shafran
۳٫Purdon&lark
[۴].Nelson&Stuart&Howard&Crawley
[۵].explicit
[۶].imxplilcit
[۷].Emmelkamp&Aardema