انگ، ون داین و که (۲۰۰۶،۲۰۰۷) ، ارلی و انگ (۲۰۰۳)، و ون داین (۲۰۰۵،۲۰۰۶)، هوش فرهنگی
را شامل چهار مؤلفه به صورت زیر مطرح می کنند:
۱- مؤلفه فراشناختی هوش فرهنگی: روشی است که یک فرد تجارب بین فرهنگی را از آن طریق استدلال می کند. این عنصر هوش فرهنگی، فرآیندی را مورد توجه قرار می دهد که افراد برای بدست آوردن و فهم دانش فرهنگی بکار می گیرند. یک مثال برای این مورد وقتی است که فرد مفاهیم و تصاویر ذهنی خویش را براساس یک تجربه واقعی که با انتظاراتش هماهنگ نبوده، تعدیل می کند.
۲- مؤلفه شناختی هوش فرهنگی: شناخت یک فرد درمورد شباهتها و تفاوتهای فرهنگها است ودانش عمومی در مورد فرهنگها. (برای مثال اطلاعاتی در مورد اعتقادات و باورهای مذهبی ومعنوی و ارزشها و باورها در مورد کار، زمان، ارتباطات خانوادگی، آداب و رسوم و زبان ) را انعکاس می دهد.
۳- مؤلفه انگیزشی هوش فرهنگی: توانایی و تمایل به یادگیری و فعالیت در موقعیت های فرهنگی مختلف را منعکس می کند (انگ و همکاران، ۲۰۰۶) عنصر روانی و انگیزشی به افراد کمک می کند در مقابل موانع پایدار باشند تا بتوانند خود را با فرهنگ دیگران سازگار سازند. گاهی اوقات تعامل افرادی با فرهنگهای متفاوت مثل نزدیک شدن دو آهن ربا با قطبهای یکسان است (فیازی و جانثاراحمدی،۲۰۰۶). انگیزش هوش فرهنگی بیانگر علاقه فرد به آزمودن فرهنگهای دیگر و تعامل با افرادی از فرهنگ های مختلف است و شامل ارزش درونی افراد برای تعاملات چند فرهنگی و اعتماد به نفسی است که به فرد اجازه می دهد در موقعیت های فرهنگی مختلف به صورتی اثربخش عمل کند(نائیچی وعباسی زاده،۲۰۰۷).
طبق نظر ارلی و انگ(۲۰۰۳)، دو چارچوب عمومی انگیزشی وجود دارد که برای درک بعد انگیزشی بکار می رود: خودکارآمدی و خودانطباقی . باندورا خودکارآمدی را به عنوان “باور به توانایی یک فرد برای سازماندهی و اجرای مجموعه اعمالی که برای دستیابی به اهداف مشخصی مورد نیاز است ” تعریف کرده است (چن، ۲۰۰۲ ).
۴- مؤلفه رفتاری: توانایی انجام رفتار کلامی و غیر کلامی مناسب در هنگام برقراری ارتباط با افرادی از فرهنگ های دیگر را منعکس میکند. طبق نظر هال، توانایی های ذهنی برای درک فرهنگی و انگیزش باید با توانایی انجام رفتار کلامی و غیر کلامی مناسب(کلمات، تن صدا،حالتهای صورت و حرکات بدن) بر اساس ارزشهای فرهنگی در موقعیت های خاص تکمیل شوند. این رفتار، شامل گستره وسیعی از رفتارهای قابل انعطاف می باشد (انگ و همکاران، ۲۰۰۷). شناخت و انگیزه بدون انجام یک واکنش موثر و مناسب، ارزش خودرا از دست می دهند به همین دلیل، هوش فرهنگی باید در برگیرنده توانایی ها و مهارت های لازم برای نشان دادن واکنش مناسب با آن فرهنگ باشد (فیازی و جانثاراحمدی،۲۰۰۶).
توماس و اینکسون(۲۰۰۳) در اثر خود با نام” هوش فرهنگی: مهارتهای افراد برای تجارت جهانی” تعریف خود از هوش فرهنگی را با ذکر زیربناها و اجزای سازنده آن مطرح می کنند. به نظرآنان هوش فرهنگی مشتمل بر فهم و درک بنیان های تعامل بین فرهنگی، توسعه دادن رویکردی خلاقانه و منعطف به تعاملهای بین فرهنگی و در نهایت ایجاد مهارتهای سازگاری و نشان دادن رفتارهایی است که می توان آنها را در موقعیتهای بین فرهنگی یا چند فرهنگی اثربخش دانست.
توماس و اینکسون همچنین در مورد عناصر هوش فرهنگی معتقدند، مدیرانی که از هوش فرهنگی بالایی برخوردارند از سه عامل دانش فرهنگی، توجهات فرهنگی و مهارتهای فرهنگی برخوردارند (میرسپاسی و همکاران، ۱۳۸۷)
مدیری که از هوش فرهنگی برخوردار است لزوماً به دانشی در باب فرهنگ و اصول بنیادین تعاملات میان فرهنگی نیاز دارد. این بدان معنی است که او باید بداند فرهنگ چیست، چگونه تغییر می کند و چگونه بر رفتار تأثیر می گذارد. مدیر دارای هوش فرهنگی به تمرین و دقت عمل برای مشاهده و تعبیرموقعیتهای خاص نیاز دارد. این به معنی افزایش توانایی توجه به شیوهای انعکاسی وخلاقانه به نشانه ها درموقعیتهای میان فرهنگی است. برنامه ریزی فرهنگی ما ممکن است به واسطه ادراک انتخابی، انتظارات کلیشه ای و اسنادهای نادرست، ما را به سوی قضاوت نادرست از رفتار کسانی که از فرهنگی متفاوت هستند، سوق دهد. مدیر هوشمند براساس دانش و دقت عمل، مهارتهای رفتاری خویش راپرورش می دهد و درخلال موقعیتهای متفاوت صلاحیت مییابد. این مهارتها شامل انتخاب رفتارصحیح از میان گنجینه پرورش یافته های از رفتارها است که برای اقدام مناسب و موفق در طیف گستردهای از موقعیتهای میان فرهنگی نیاز است (میرسپاسی و همکاران، ۱۳۸۷).
نتیجه اینکه استراتژی هوش فرهنگی بدین معناست که فرد چگونه تجربیات میان فرهنگی را درک می کند. این استراتژی بیانگر فرایندهایی است که افراد برای کسب و درک دانش فرهنگی به کار می برند. این امر زمانی اتفاق می افتد که افراد در مورد فرایندهای فکرخود و دیگران قضاوت می کنند. دانش هوش فرهنگی بیانگر درک فرد از تشابهات و تفاوتهای فرهنگی است و جنبه دانشی هوش فرهنگی مانند شناخت سیستم های اقتصادی و قانونی، هنجارهای تعامل اجتماعی، عقاید مذهبی، ارزشهای زیبایی شناختی و زبان دیگر می باشد.انگیزش هوش فرهنگی میزان علاقه فرد را برای آزمودن فرهنگهای دیگر و تعامل با افرادی از فرهنگهای مختلف نشان می دهد. این انگیزه شامل ارزش درونی افراد برای تعاملات چند فرهنگی و اعتماد به نفسی است که به فرد این امکان را میدهد تا در موقعیتهای فرهنگی مختلف به صورتی اثربخش عمل کند. رفتار هوش فرهنگی، قابلیت فرد برای سازگاری با آن دسته از رفتارهای کلامی و غیرکلامی را دربر می گیرد که برای برخورد با فرهنگ های مختلف مناسب هستند (نائیجی و عباسعلی زاده، ۱۳۸۶).
[۱] Ang، Van Dyne & Koh
[۲] Earley & Ang
[۳] Van Dyne
[۴] Ang et al
[۵] Naiechi & Abbasali zadeh
[۶] Self- efficacy
[۷] Self consistency
[۸] Chen
[۹] Ang et al
[۱۰] Thomas & Inksonلل