پایان نامه برای دریافت درجه كارشناسی ارشد (M.A.)
گرایش: عمومی
عنوان:
نقش کشمکش های والدین در سازگاری فرزندان (اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت روان)
استاد راهنما:
دکتر لادن هاشمی
استاد مشاور:
دکتر علی عدالتی
تکه هایی از متن به عنوان نمونه :
چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسی، نقش کشمکش های والدین در سازگاری فرزندان (اعتماد به نفس، پرخاشگری، سلامت روان) انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان مقطع تحصیلی راهنمایی تشکیل می دهند. روش نمونه گیری این تحقیق به صورت تصادفی می باشد. ابزارهای اندازه گیری شامل: پرسشنامه مقیاس تاکتیک های حل تعارض پدر و مادر، پرسشنامه پرخاشگری، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ و پرسشنامه سلامت عمومی می باشد. تجزیه و تحلیل آماری داده ها با بهره گرفتن از ماتریس همبستگی و تحلیل رگرسیون و با بهره گرفتن از نرم افزار spss انجام شده است. نتایج پژوهش نشان داد که تاکتیک حل تعارض پرخاشگری فیزیکی پدر پیش بینی کننده مثبت پرخاشگری بدنی، خشم و
نمره کل پرخاشگری نوجوان می باشد. تاکتیک حل تعارض پرخاشگری کلامی صرفاً پیش بینی کننده مثبت خصومت نوجوان بوده است و تاکتیک استدلال پدران نیز پیش بینی کننده منفی پرخاشگری (بدنی، خشم) نوجوان بوده است. تاکتیک حل تعارض پرخاشگری فیزیکی پدر، پرخاشگری کلامی پدر و همچنین تاکتیک حل تعارض پرخاشگری کلامی مادر پیش بینی کننده منفی عزت نفس نوجوان می باشد. تاکتیک حل تعارض پرخاشگری فیزیکی مادر پیش بینی کننده مثبت سلامت عمومی نوجوان می باشد. تاکتیک حل تعارض پرخاشگری کلامی مادر پیش بینی کننده مثبت پرخاشگری بدنی، خشم، خصومت و نمره کل پرخاشگری نوجوان می باشد. همچنین تاکتیک حل تعارض فیزیکی مادر نیز پیش بینی کننده مثبت پرخاشگری بدنی و خشم نوجوان می باشد. در آخر نیز ملاحظه شد که بین دو گروه دختران و پسران درمتغیرهای پژوهش فقط در بعد پرخاشگری بدنی تفاوت وجود دارد که این تفاوت به نفع پسران است.
در مجموع یافته ها حاکی از آن بود که استفاده والدین از تاکتیک های مخرب در مواجه با تعارض با همسر ( نظیر پرخاشگری کلامی و فیزیکی) بر اعتماد به نفس، پرخاشگری و سلامت روان نوجوانان تأثیرات منفی دارد و تاکتیک سازنده استدلال تاثیرات مثبت بر همین شاخص های سازگاری روانی دارد.
واژگان کلیدی : کشمکش های والدین، سازگاری فرزندان، اعتماد به نفس، پرخاشگری، سلامت روان
این مطلب را هم بخوانید :
1-1- مقدمه
خانواده یک نهاد اجتماعی اولیه و حیاتی است که هم سلامت فرد و هم بقای جامعه را تأمین و تضمین می کند. هیچ جامعه ای بدون داشتن نظامی برای جایگزینی اعضای خویش قادر به ادامه حیات نیست. خانواده امکانی را فراهم می سازد که از طریق آن جایگزینی تحقق یابد. فرد نه تنها از نظر جسمی و زیستی بلکه مهمتر از آن به لحاظ عاطفی، روانی و شخصیتی نیز تحت تأثیر خانواده قرار دارد. زیرا خانواده جایگاهی است که فرد می تواند با تکمیل شخصیت خویش، برای برعهده گرفتن نقش های اجتماعی آماده گردد. نقش همسری (زن یا شوهر بودن) از جمله نقش هایی است که پس از عمل اجتماعی ازدواج به عهده افراد گذاشته می شود (ریاحی و دیگران، 110:1386).
برای اینکه خانواده بتواند کارکردهای اصلی خود را به خوبی ایفا نماید، لازم است امنیت و آرامش در آن وجود داشته باشد. واقعیت این است که در فرایند چرخه زندگی خانوادگی مسایل و مشکلاتی بوجود می آید که آرامش آن را هر چند برای مدت کوتاهی سلب می کند. این مسایل در سطح خرد مربوط به ساختارها و کارکردهای نهاد خانواده و در سطح کلان مربوط به ساختارهای اجتماعی است. تغییر و تحولاتی که به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در جوامع بوجود می آید، نهاد خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد (ریتزر[1] و جورج،2004).
دگرگونی های خانواده، رفتار اعضاء آنرا تحت تأثیر قرار داده است. چگونگی تقسیم قدرت در خانواده میان زن و شوهر با کم و کیف خوشبختی زوجها و احساس عادلانه بودن قدرت رابطه دارد (سابین[2]، 2000). تغییرات نهاد خانواده با وجود جنبه های مثبت خود باعث افزایش میزان تعارضات در بین اعضاء خانواده شده است (چافتز[3]، 2003). مخالفت و تعارض، در هر رابطه ای از جمله رابطه زناشویی امری اجتناب ناپذیر است. علی رغم تلاش والدین برای محافظت فرزندانشان از پیامدهای تعارض، کودکان به طور روزمره با تعارضات والدین مواجه می شوند. تحقیقات نشان دهنده رابطه بین مواجه کودک با تعارض والدین و