اول………………………………………………………………………………………………….178 د – 2 ) نکته دوم…………………………………………………………………………………………………179 د – 3 )نکته سوم…………………………………………………………………………………………………182
ه ) توضیح سه نکته………………………………………………………………………………………………..184 ه – 1 ) سفارشات امیر المؤمنین علیه السلام به منصوبین خود برای مشاوره گرفتن از اشخاص با صلاحیت…………..184 ه – 2 ) نظارت مردم بر کار های مسئولین وامرای حکومتی در بیان امیرالمؤمنین علیه السلام ………………………..185 ه – 3 ) امر به معروف و نهی از منکر ………………………………………………………………………………187
بخش دوم : الگوی نقدنظام سیاسی درسیره امیرالمؤمنین علیه السلام………………192 الف ) نقد نظام سیاسی…………………………………………………………………………………………192
ب ) جامعه اسلامی……………………………………………………………………………………………..192
ج ) حکومت اسلامی………………………………………………………………………………………….192
د ) انسان ………………………………………………………………………………………………………..193 د- 1) شرایط منتقد سالم…………………………………………………………………………………………..194 د – 2 ) انسان والگو………………………………………………………………………………………………194 د – 2 – 1 ) مسلمانان…………………………………………………………………………………………….194 د – 2 – 2 ) غیر مسلمانان………………………………………………………………………………………..198
فصل پنجم : نتیجه گیری……………………………………………………………………………..200
منابع ومآخذ…………………………………………………………………………………………………204
کتاب ها………………………………………………………………………………………………………….204
مقالات……………………………………………………………………………………………………………210
سایت ها…………………………………………………………………………………………………………210
فصل اول : کلیات
الف ) طرح موضوع
مسئله نقد نظام سیاسی در جامعه اسلامی به عنوان موتور محرك اصلاح دستگاه سیاسی و معیار پویایی سیاسی واجتماعی اقشار مختلف جامعه اسلامی یكی از مهم ترین مولفه های مورد توجه در اندیشه سیاسی ونظام حكومتی اسلام به شمار می رود. آنچه بر اهمیت این موضوع می افزاید نحوه حضور معترضان و منتقدان نظام سیاسی در جامعه وفضای مناسبی است كه برای سوءاستفاده دشمنان از عملكرد این دسته علیه نظام سیاسی وجود دارد.از طرفی هم وظیفه تذكر و امر به معروف ونهی از منكر به عنوان یكی از اركان اعتقادات مسلمانان جایگاه ویژه ای در بین متدینین دارد ونقد دولت به خاطر دور شدن ازمعروف ها ونزدیک شدن به منكرات وظیفه عمومی همه مسلمانان به شمار می رود.
انتقاد در واقع عامل اصلاح و رشد است و بدون آن جامعه اصلاح نمىشود. وسیله شناخت و نشانه آزادى در اسلام و نشانه سوز فرد و عدم بى تفاوتى اوست. انتقادمنصفانه وسالم نشانه نظارت ملى است ویکی از مهمترین ضمانت های اجرای قوانین به حساب می آید.
امیر المومنین علیه السلام مىفرماید: «النُّصْحُ ثَمَرَهُ الْمَحَبَّهِ» (ابن اسحاق قمی ،1378، 429) كسى كه محبت دارد انتقاد مىكند. «لا خیر فى قوم لیسوا بناصحین و لا یحبون الناصحین» (ابن محمدآمدی ،1378، 225) جامعهاى كه هر چه مىبیند چیزى نمىگوید جامعه مرده و بى چیزى است.«مَنْ تَرَكَ إِنْكَارَ الْمُنْكَرِ بِقَلْبِهِ وَ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ» (شیخ طوسی ،1376 ، 181)شخصی كه خوبیها را تشویق نكند و بدىها را انتقاد نكند «فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاءِ» مردهاى بین زندهها است.اما اگر تابع شرایط و قواعد متقن ومطمئن نباشد مثل سم عمل می کند.به اجمال به برخی است از شرایط و قواعدی که در قرآن وسنت برای انتقاد وارد شده است اشاره می شود.اولا باید به اندازه باشد تا موجب لجبازی و عناد طرف مقابل نشود. «الْإِفْرَاطُ فِى الْمَلَامَهِ یَشِبُّ نِیرَانَ اللَّجَاجَه» (مجلسى ،1360، ج 74 ، 212) خود انتقاد كننده باید پاك باشد و آن عیب را نداشته باشد. معروفاست كه به حضرت گفتند بگو خرما نخور گفت برو فردا بیا من امروز خودم خرما خوردهام. (قرائتی ، 1368 ، 3)شناخت كامل داشته باشد یعنى انتقاد باید از روى شناخت باشد. كسى امام باقر علیه السلام را در حال كشاورزى در هواى مدینه كه بسیار داغ بود دید. گفت امام در این هواى داغ به دنبال پول است و جلو رفت و گفت چرا در این هوا كشاورزى مىكنید؟اگر در این حال قبض روح شوید با چه رویی به دنیای دیگر وارد خواهید شد در حالی که در حین تعقیب مال دنیا جان داده اید؟امام علیه السلام فرمود در بهترین حال مردهام(قرائتی ، پیشین، 3). او مىخواست انتقاد كند ولى شناخت نداشت. كسى نزد امام صادق علیه السلام آمد و از جنس عمامه و پول عمامه امام از ایشان سؤال كرد و سپس فرمود اسراف نكردهاى؟ امام فرمود نه. لباس اسراف نیست به خصوص اگر بخواهى میان مردم بیایى. (محسن قرائتی ،پیشین، 3)یکی از یارات امام صادق علیه السلام به نام سدیر در خانه امام علیه السلام غذای خوبى خورد.سپس این آیه را خواند كه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ» (تكاثر/ 8) یعنى روز قیامت از نعمتها سؤال مىشود ولى امام علیه السلام فرمود از این غذا سؤال نمىشود بلكه مىپرسند تو چه رهبرى و حكومتى را پذیرفتى و تأیید كردى (فرات كوفی، 1410،606 )امام صادق علیه السلام در شهرها نماینده داشت . نماینده امام در مدینه مفضل نام داشت و با آدمهاى به ظاهر نا باب رفیق شده بود. زراره یكى از شاگردان خوب امام به ایشان گفت مىشود این نماینده را عوض كنید چون با افراد ناباب رفیق است و صلاح نیست. امام علیه السلام نامهاى نوشت و به زراره داد تا ببرد براى مفضل. زراره گمان مىكرد امام نوشته است با آنها كارى نداشته باش ودوری کن .ولى وقتى نامه را دید فهمید چنین خبرى نیست بلكه نوشته است مفضل 100 پتو و اینقدر بخارى و عدس و غیره مىخواهیم. زراره هم به مدینه رفت و نامه را به مفضل داد. مفضل هم نامه را گرفت و به لاتها داد و آنها نامه را بوسیدند و گفتند امام صادق علیه السلام از ما تقاضا كرده است. تا زراره نشسته بود و احوالپرسى مىكرد تمام نیازهاى امام را فراهم كردند، بعد مفضل فرمود اگر من با این افراد رفیق هستم اینها مرد هستند. (قرائتی ،پیشین، ص 3) قرآن مىفرماید: «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» (صاد/ 62).پس نباید زیاد انتقاد كرد چون قَالَ عَلِىُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام : «كَثْرَهُ النُّصْحِ تَدْعُو إِلَى التُّهمه» (مجلسی،1360، ج 72، 66)اگر زیاد انتقاد شود این شبهه پیش می آید که هدف تخریب طرف مقابل است نه اصلاح او.. انتقاد كننده باید بر اساس سوز و اخلاص و قصدقربت انتقاد كند. امام كاظم علیه السلام فرمود: «إِنَّ مِنْ وَاجِبِ حَقِّ أَخِیكَ أَنْ لَا تَكْتُمَهُ شَیْئاً تَنْفَعُهُ بِهِ لِأَمْرِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتِهِ» (كلینی،1365، جلد 8 ، 125) از واجبترین سفارشات این است كه وقتى دیدى برادرت نقطه ضعفى دارد به او بگویى.امام صادق علیه السلام فرمود در بین دوستان من آن كسى را كه بیشتر از همه از من انتقاد مىكند او را دوست دارم.. «أَحَبُّ إِخْوَانِى إِلَىَّ مَنْ أَهْدَى إِلَىَّ عُیُوبِى» (كلینی،1365، ج 2 ، 639) بهترین دوستان من كسى است كه عیبهاى من را به من هدیه بدهد.امیرالمؤمنین علیه السلام به مالك اشتر مىفرماید در حكومت چند نفر را مسؤول قرار بده تا از تو انتقاد كنند. جامعه مثل یک كشتى است كه حیات همه به هم وابسته است. یک گران فروش باید بداند كه «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» (اسراء/ 7) امام كاظم علیه السلام فرمود: «اجْتَهِدُوا فِى أَنْ یَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَهً لِمُنَاجَاهِ اللَّهِ وَ سَاعَهً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَهً لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَكُمْ فِى الْبَاطِنِ وَ سَاعَهً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِى غَیْرِ مُحَرَّمٍ» (ابن علی بن شعبه،1404، 409) عمر خود را برنامه ریزى كنید و ساعتى را براى «لِمُعَاشَرَهِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَكُمْ عُیُوبَكُمْ» رفیق خوب بگیرید و روزى چند دقیقه كنار كسى بنشینید و بگویید كسى اشكال من را بهم بگوید و انتقاد كردن را دوست داشته باشید.وقتی به منافقین گفته می شود «لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْض» (اعراف/ 56) مىگویند «إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» (بقره/ 11)، «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ» (توبه/ 37) قرآن مىفرماید: «وَ كَذلِكَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ» (غافر/ 37) یعنى جنایت مىكرد ولى اینقدر بله قربان مىگفتند گمان مىكرد همه كارهایش درست است. «أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ» (بقره/ 206) قرآن مىفرماید تا به گروهى مىگویى این كار را نكن، جوش مىآورد. «وَ إِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّهُ بِالْإِثْمِ» (بقره/ 206) یعنى متكبر هستند و وقتى به اینها انتقاد مىكنى با حالت متكبرانهاى دست از گناهشان برنمى دارند. ریشه بدبختى این است كه عدهاى دوست دارند افراد متملق باشند.
گاهى انتقاد از روى سوز و محبت است مثل انتقاد پدر و مادر از فرزند. اما گاهى هم انتقاد از روى حسادت است.مثلا چون به شخص مناصب حکومتی نمی دهند زبان
این مطلب را هم بخوانید :
گپی دوستانه با مدیریت بازی کامپیوتری زولا که این روزها غوغا به پا کرده!
به انتقاد ازمسئولین در رده های مختلف می گشاید. قرآن کریم می فرماید برخى كه انتقاد مىكنند ناخالصی در نیت وعمل دارند. «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُكَ فِى الصَّدَقاتِ» (توبه/ 58) به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مىگفتند تو با این صدقات چه مىكنى؟ یعنى نیش مىزدند. «وَیْلٌ لِكُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» (همزه/ 1) صدقات یعنى مالیات یعنى نیش مىزدند كه پولها كجا مىرود. «فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا» (توبه/ 58) البته اگر پول به او بدهى راضى است. یعنى انگیزهاش این است كه چرا به من ندادی.گاهى هم از روى سوء ظن و بدبینى است. یعنى به طرف مقابل بدبین است. برخى هم كه انتقاد مىكنند واقعیت این است كه چیزى را غلط مىبینند و طبق دید خودشان قضاوت مىكنند.گاهى هم انتقاد مىكنند تا راه براى خودشان باز شود. على علیه السلام فرمود: «ذوو العیوب یحبون إشاعه معایب الناس لیتسع لهم العذر فى معایبهم» (ابن محمد آمدی ،1378، 421) انتقاد مىكند كه فلانى و فلانى خراب كردند تا بگوید اگر خودش هم خراب كرد طورى نیست و همه همین طور هستند.عیبهاى جزئى و فردى و شخصى باید كتمان بماند و افشاگرى گناه است و غیبت است اما گاهى مسأله حكومت است و اگر افشا نشود، در سمت وزیر ونماینده حقوق مردم را پایمال مىكند. پس افشاگرى در مسائل شخصى گناه و در مسائل اجتماعى و حكومتى جایز است.در مسائل علمى رسم علما انتقاد است و خود فقیه به فقیه اشكال مىكند.نقل شده است امام (ره) در نجف درس مىگفت و اشكال نمىكردند و ایشان فرمود مگر روضه است كه اشكال نمىكنید. بیان انتقاد باید با صفا و محبت همراه باشد. حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «الْمُؤْمِنُ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ» (ابن علی بن شعبه ،پیشین، 171) آنقدر آینه جلا دارد از روى صفا و صافى عیب تو را نشان مىدهد و مؤمن هم باید همین طور باشد چون على علیه السلام فرمود: «فَأَعِینُونِى بِمُنَاصَحَهٍ خَلِیَّهٍ مِنَ الْغِشِّ» (انصاریان،1388، خ 118 ، 269) كمكم كنید طورى كه در انتقادتان غش و حیله و كلك نباشد.
یکی دیگر از ملزومات انتقاد سالم انصاف است. انتقاد بایددر برخی مواقع مخفیانه باشد. على علیه السلام فرمود: «النصح بین الملأ تقریع» (ابنابىالحدید،1404، ج 20 ، 341) اگر روبروى جمعیت انتقاد كنى طرف را شكستهاى. «الْقارِعَهُ مَا الْقارِعَهُ» (قارعه/ 2- 1) یعنى كوبنده. آینه داد نمىزند.اینجا این سوال مطرح می شود که چرا برخى انتقادهای نا بجا به جامعه و روزنامه و رسانه ها کشیده می شوند؟همچنین برخی انتقادات باید