واقعیت این است که این بلای خانمان سوز سریع تر از طاعون گسترش مییابد و خطرناکتر از آن نابودی جامعه را در پی دارد. از این رو، لازم است، با تجدید نظر در مسائل فرهنگی، اجتماعی و حقوقی واقعیت های جامعه را درک نموده و بیرون را آن گونه که هست بنگریم نه آن چنان که می پنداریم.
ماده ۱- ۲۲۱:” قوادی عبارت است از به هم رساندن دو یا چند نفر برای زنا یا لواط مشروط بر اینکه زنا یا لواط تحقق یابد.
تبصره- در قوادی تکرار عمل شرط نیست.”
جمع فاعلهای زنا یا لواط مطابق نص روایات قوادی است لکن بنابر اجماع فقها در خصوص جمع فاعلین برای مساحقه نیز عنوان قوادی صدق میکند، که قانونگذار نیز به نظر فقها توجه نموده است.
بعد از اصلاح لایحه تنها چیزی که به ماده ۲۴۲ اضافه شده این است که اگر زنا یا لواط به وقوع نپیوست عامل را مستحق تعزیر دانسته است.
ماده ۳- ۲۲۲: ”در صورتی که کسی دو یا چند نابالغ را برای زنا یا لواط به هم برساند، موجب حد نیست؛اما به مجازات تعزیری به تناسب جرم وشخص مجرم تا۷۴ ضربه شلاق محکوم می شود.”
علت حکم این ماده بدان جهت است که امکان تحقق جرم اصلی که همانا زنا یا لواط است از سوی آن ها قانوناً متصور نیست و شارع مقدس در صورت ارتکاب این اعمال از سوی آن ها قائل به اجرای حد در خصوص ایشان نیست.
تنها تغییری که در ماده ۲۴۴ بعد از اصلاح لایحه آمده است در مجازات میباشد مجازات در لایحه جدید از تا ۷۴ ضربه شلاق به ۳۱ تا ۷۴ ضربه شلاق و حبسی تعزیری درجه ۶ تغییر یافته است.
گفتار سوم: قذف
قذف نوعی دشنام و به معنای متهم کردن شخصی به زنا یا لواط است[۱۲۷] [۱] و در فقه اسلامی و حقوق کیفری ایران جرم دانسته میشود. فقهای شیعه به طور اجماع بر اساس آیه ۴ سوره نور قذف کننده را مستحق مجازات، به میزان هشتاد ضربه شلاق دانستهاند[۱۲۸] [۲] آنان شرایط قذف را در «کتاب حدود» مقرر کردهاند، قانون مجازات اسلامی ایران نیز به پیروی از آن و با ترجمه عبارات کتب فقهی مواد ۱۳۹ تا ۱۶۴ خود را (کتاب حدود، باب پنجم، قذف) به این موضوع اختصاص دادهاست.
مباحث مربوط به قذف در لایحه عمدتاً مطابق با موارد مطروحه در قانون مجازات اسلامی است لذا به منظور پرهیز از اطاله کلام از تکرار آن ها پرهیز می شود.
گفتارچهارم: سبالنبی
سبّ در لغت به معنای فحش و ناسزا و اهانت است و اما در اصطلاح روائی، فقهی و حقوقی، سب، معنای ویژه ای دارد و به ناسزا گوئی خاصی اطلاق میگردد سب در روایات، منابع فقهی و حقوقی، عبارت از این است که: کسی پیامبراعظم علیه السلام یا یکی از ائمه هدی(علیهم السلام) و همچنین حضرت فاطمه زهرا را ناسزا بگوید. در این صورت، دشنام دهنده محکوم به قتل است و هر کسی بشنود کشتن دشنام دهنده، بر او واجب است.[۱۲۹]
در کتاب شرایع الاسلام،به جواز کشتن، نظر داده شده است «من سب نبیا جاز لسامعه قتله ما لم یخف الضرر علی نفسه او ماله او غیر من الایمان وکذا من سب احد الائمه»[۱۳۰] و کشتن او منوط به اجازه امام و حاکم شرع نیست البته بشرطی که مستلزم فتنه و خوف تلف نفس و مال خود و مؤمنین نباشد.
حکم ساب النبی در ادله اربعه و بین تمام مسلمانان قتل است و نیز روایات معتبر زیادی در حکم مسئله سبّ امام علی(ع) و سایر امامان(ع) و صدیقه طاهره(ع) وجود دارد که بر قتل سابّ اهل بیت و امامان دلالت دارد.
ماده ۱- ۲۲۴: ”هر کس پیامبر بزرگوار اسلام (ص ) را دشنام دهد یا قذف کند،سبالنبی بوده ومحکوم به حد قتل میشود.
تبصره- قذف یا دشنام به هریک از ائمه معصومین و یا حضرت فاطمه زهرا(س)در حکم سب النبی (ص) است.”
در این ماده تغییرات عمدهای به نسبت ماده ۵۱۳ قانون مجازات اسلامی میبینیم: اول آنکه این عنوان مجرمانه را از تعزیر خارج و وارد حدود نموده است دوم آنکه عبارات مقدسات اسلام و انبیای عظام را نیز حذف نموده است. سوم آنکه به جای مجازات اعدام، حد قتل را جایگزین نموده است چهارم آنکه عبارت ذیل آن ماده (۵۱۳) را نیز حذف نموده که میگفت در غیر اینصورت به ۱ تا ۵ سال حبس محکوم میشود. حال با حذف این عبارت یک سوال مطرح میشود و آن اینکه در تعریف سابالنبی در ماده (۱- ۲۲۴) تنها به دشنام و قذف استناد شده است و سایر اعمال توهین آمیز ذکر نشدهاند آیا اعمالی توهین آمیز مثل افترا، کذاب خواندن و امثالهم را که چهره پیامبر و ائمه و حضرت فاطمه(ع) را مخدوش میکند با چه مادهای باید رسیدگی نمود؟ آیا صرفاً باید با عمومات مواد تعزیری در این باره مورد بررسی قرار گیرند؟ در پاسخ باید گفت که توهین به گذشتگان و افرادی که زنده نیستند با موارد توهین در قانون تعزیرات اسلامی همخوانی ندارد و به سختی بتوان این مورد را با آن مواد قابل مجازات دانست.ماده ۲- ۲۲۴: ”در تحقق سب معصومین قصد جدی شرط است. بنابرین هرگاه متهم به سب ادعا نماید که اظهارات وی از روی اکراه یا غفلت یا سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده است یااینکه اصلاً مقصود او سب نبوده، ساب محسوب نمیشود وادعای او مسموع است.”
در این ماده برای اولین بار از عبارت قصد جدی در قوانین ما استفاده شده است لکن به نظر نگارنده ایراد عمدهای بر آن بار است و آن اینکه ما عنوانی به نام قصد جدی نداریم، شخص یا قاصد است یا غیر قاصد فرضاً اگر شخص به عنوان شوخی چیزی را گفته باشد قاصد نیست و نباید بگوئیم که قصد شوخی داشته است زیرا این یک عبارت عوامانه است و جای طرح آن در کتب قانون نیست. نکته دوم که به نظر میرسد توسعه علل رافعه جرم در این ماده است بگونهای که غضب، سبق لسان، عدم توجه به معانی را نیز در عداد اموری که مجازات سبالنبی را از متهم دفع میکنند آورده است، به نظر با توجه به اینکه این موارد در جهت تقنین قوانین به نفع متهمین است لذا چندان جای مخالفت نیست.
در آخرین اصلاحات ماده ۱-۲۲۴ در ماده ۲۶۳ آمده است و تنها تغییری که صورت گرفته است هر یک از انبیای عظام الهی هم مشمول ساب النبی گردیده اند و ماده ۲-۲۲۴ تماماً حذف گردیده است.
ابهامی که در ماده ۲۶۳ لایحه جدید به چشم میخورد منظور از انبیای عظام کدام پیامبر هستند در اینجا بایستی قبل از تصویب لایحه این ابهام رفع گردد.
گفتار پنجم: بحث ارتداد، بدعتگذاری، سحر
“