2-16-2- تحقیقات داخلی کشور—— 29
2-17- فرضیه ها—- 48
فصل سوّم: فرایند روش شناختی
3- فرایند روش شناختی————- 50
3-1- مقدمه —– 50
3-2- جامعه آماری روش نمونه گیری — 50
3-3- ویژگیهای نمونه ————— 51
3-4- ابزارهای گردآوری اطلاعات و اعتبار و پایایی بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد——- 51
3-5- اعتبار و پایائی مقیاس افسردگی کودکان (CDI)بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد— 51
3-6- اعتبار پایائی پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد(DAS)بلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد- 53
3-7- روش اجرای تحقیق ———– 54
3-8- روش تجزیه و تجلیل داده ها—– 58
فصل چهارم: یافته های پژوهش
4- یافته های پژوهش—————- 60
1-4- مقدمه——- 60
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5- بحث و نتیجه گیری————— 73
1-5- یافته های پژوهش————- 73
2-5- پیشنهادات— 78
2-5-1- پیشنهادات مبتنی بر نتایج تحقیقبلافاصله پس از پرداخت لینک دانلود فایل در اختیار شما قرار می گیرد————- 78
2-5-2- پیشنهاد به پژوهشگران بعدی– 78
3-5- محدودیت پژوهش———— 79
منابع فارسی —— 81
منابع انگلیسی—— 89
– مقدمه
افسردگی مرضی[1]، به قدری شایع است که سرماخوردگی روانپزشکی، لقب گرفته است. (سلیگمن، 1975، به نقل از هاوتون، سالکوس و کلارک[2] 1942) در هر مقطع معینی اززمان، 20-15 درصد بزرگسالان، در سطح قابل توجهی، از نشانه های افسردگی، رنج میبرند. حداقل، 12 درصد به میزانی از افسردگی که آنها را
در
مرحلهای از زندگی، به سمت درمان بکشاند، مبتلا هستند و حدس زده میشود که حدود 75 درصد موارد بستری در بیمارستانهای روانی را موارد افسردگی تشکیل میدهند. به دلایلی که هنوز روشن نیست، در جوامع صنعتی غرب، افسردگی در بین زنان، تقریباً دو برابر این میزان در مردهاست (براون و هریس، 1978، به نقل از هاوتون و همکاران، 1942).
بنظر نمیرسد که فقط یک عامل بتواند وقوع افسردگی را تبیین کند، بلکه افسردگی از تعامل بین چندین عامل مختلف، حاصل میشود و شروع و سیر آن به متغیرهای مختلف زیستشناختی، سابقه بیماری، محیطی و روانی- اجتماع مربوط میشود. از میان این متغیرها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اختلال در کارکرد
ناقلهای عصبی، سابقه افسردگی یا الکلیسم در خانواده، از دست دادن والدین در دوران کودکی و یا مورد بیتوجهی آنان قرار گرفتن، رویدادهای منفی اخیر در زندگی، داشتن همسر عیبجو یا متخاصم، فقدان حمایت اجتماعی مناسب و فقدان دراز مدت احساس ارزشمندی (هاوتون و همکاران، 1942).
محتوای تفکر افسرده ساز برحسب «مثلث شناختی» طبقه بندی شده است. این مثلث، شامل نگرش مخدوش و منفی نسبت به موارد زیر میشود:
1- خویشتن («به هیچ دردی نمیخورم»)؛
2- تجارب فعلی («هیچ یک از کارهایی که میکنم درست از آب درنمیآیند»)؛
3- آینده («هیچ وقت حالم بهتر نخواهد شد») (هاوتون و همکاران، 1942).
وقتی بیمار قادر شد که با مهارت، افکار خود آیند منفی خود را تشخیص دهد و با آنها چالش کند، کانون درمان به فرصتهای ناکارآمد زیرساخت آنها منتقل
میشود.این فرضها چند مشخصه قابل تمیز دارند:
1- واقعیت تجربه انسانی را منعکس نمیسازند.
2- انعطافناپذیر، بیش از حد تعمیم یافته و افراطی هستند و تغییرپذیری در شرایط مختلف، در آنها مورد توجه قرار نمیگیرد.
3- به جای آنکه رسیدن به هدف را آسانتر سازند، دشوارتر میگردانند.
4- در برابر تجارب معمولی نسبتاً مقاومند.
لام (1998) بیان میدارد که نگرشهای ناکارآمد[3] بعنوان یک عامل زمینهساز در شروع دوره های افسردگی بصورت مستقیم و یا بعنوان یک عامل آسیبپذیری[4] تحت شرایط فشارزای محیطی تلقی شده است.مطالعات با روش مقطعی نشان دادند که نگرشهای ناکارآمد با شیوع افسردگی ارتباط دارد. سطوح بالای نگرشهای ناکارآمد با دوره های طولانیتر حملات افسردگی و بازمانهای کوتاهتر بین دوره های عود همبستگی دارد (ابراهیمی، نشاطدوست، کلانتری، مولوی و اسداللهی، 1386).
نوجوانی با تغییرات فیزیکی بلوغ آغاز میگردد. نوسان هیجانی شدید و دشوار آغاز نوجوانی را گروه همتایان همان جنس میتوانند تعدیل را اداره کنند. ارتباط گروهی، واسطه روند هیجانی نفوذ- جدایی[5] از والدین میباشد و باعث افزایش تکامل احساس هویت میشود، زیرا تأثیر گروه در تکامل نوجوان مهم است.گروه یک درمان طبیعی و بدیهی و انتخابی برای نوجوان است (وینر[6]، 1997، به نقل از شکیبائی، تهراندوست، شهریور، آثاری، 1383).
در دو دهه گذشته افسردگی در کودکان و نوجوانان موضوع نظری و بالینی مورد توجهای بوده است. افسردگی در هر سنی قابل توجه است دانشمندان معتقدند که افسردگی حاد[7] در بین کودکان بسیار شایع است. حدود 2 درصد کودکان 12-6 ساله و 4 درصد نوجوانان به افسردگی مبتلا هستند. کودکانی که مبتلا به افسردگی عمده هستند بیشتر احتمال دارد که تاریخچه خانوادگی افسردگی را داشته باشند، همچنین نوجوانانی باافسردگی احتمالاً تاریخچه خانوادگی افسردگی را دارند با این وجود، عوامل خطرساز برای گسترش افسردگی در این دوره عبارتند از: فشارروانی و کشیدن سیگار، بیماریهای مزمن مانند دیابتها، سوءاستفاده یا نادیده انگاشتن و دیگر ضربهها، مانند بلایای طبیعی (لوینسون[8] و همکاران، 1998، به نقل از رجبی، 1382).
بیر ماهر (1989) بیان میدارد که اختلالات افسردگی در دوران کودکی و نوجوانی می تواند منجر به بیماری، مشکلات بین فردی و روانی- اجتماعی شود. همچنین این اختلال در نوجوانان می تواند خطر افزایش سوء مصرف مواد و رفتار خودکشی را افزایش دهد (رجبی، 1382).
با توجه به شیوع افسردگی که 75% موارد بستری را در بیمارستانهای روانی به خود اختصاص داده است. روان درمانی فردی نمی تواند پاسخگوی این مشکل باشد. ا
این مطلب را هم بخوانید :
دانلود پایان نامه با موضوع میزان استفاده، مقایسه
ز این رو کارشناسان این رویکرد کوشیدهاند که از گروه درمانی بجای روان درمانی فردی که از نظر هزینه وحدت درمان با صرفهتر است با عنوان گروه درمانی شناختی- رفتاری[9] سود جویند (هاوتون و همکاران، 1990، به نقل از نصرآبادی و همکاران 1382).
رویکرد روان نمایشگری[10] تقریباً با دیدی منحصر به فرد به افراد و مشکلات آنها مینگرد و همچنین روش های بسیار بدیعی را برای درمان و بهبود این مشکلات پیشنهاد می کند این روش ترکیب فوقالعاده ماهرانهای از روانشناسی و هنر است که توسط مورنو[11] ابداع شد. مورنو عقیده دارد که گروه به خودی خوددرمان بخش است و استفاده از هنر ایفای نقش راه چاره جدیدی برای حل مشکلات روانی- اجتماعی است. از دید او مشکل یک شخص، ناتوانی در اجرای وظایف مربوط به یک نقش اجتماعی است و این رویکرد راهی برای تمرین نقشهای اجتماعی در بستری گروهی است (حسینی، 1390).
به نظر میرسد که تشکیل گروه درمانی برای نوجوانان نتیجه بخشتر است و در بین روشها رویکرد روان نمایشگری برای گروه نوجوانان شیوه بسیار با ارزش و کارآمدتری است، زیرا ضمن ایجاد فضایی امن، به وسیله فراهم کردن فرصت برای تعویض نقشها، به درک بهتر آنان از نحوه ارتباط در وقایع جاری و گذشته و دیدن جهان از دریچه چشم دیگران، کمک می کند ضمن اینکه به نوجوان فرصت بیرونریزی چیزهایی را میدهد که هرگز در جهان واقعی امکان یا اجازه آن برای او فراهم نمیشود. همچنین در سایکودراما، فرصت بهبود روابط بین فردی (حرفهای- مشخصی) از طریق بازی نقش و گفتگو درآینده و دستیابی به نتایج علمی و تجربی آن مهیا میگردد (حسینی، 1390).
کودکان زندانی غالباً کسانی هستند که در کانون خانوادهای نابسامان،
خانوادهای که از فروغ پرتو محبت، گرم و روشن نشده است، پا به عرصه وجود نهادهاند و یا احیاناً از کودکی بنا به عللی، مفهوم زندگی ثابت خانوادگی را درک نکرده اند و یا حداقل به جای محبت از ترحم دیگران برخوردار شده اند و در نتیجه رشد عاطفی شخصیت آنان متوقف مانده است. این محرومین لطف و محبت، این قربانیان جهل و بیمهری خانواده و محیط، ناچار نیاز به خودنمایی و جلب توجه خود را از راه های دیگر که به زیان اجتماع است، ارضا می کنند. دختران زندانی چه بسا به فحشا تن درمیدهند، و به خاطر اطفاء عطش محبت خویش به سهولت فریب تملق و زبان بازی مردان هوسران را میخورند و پسران زندانی ممکن است به آسانی علیه قانون و اجتماع قدبرافراشته و دستهای خود را به جرم و جنایت بیالایند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدی و پستی تن بدهند و غالباً بدبین و کینهتوز نسبت به همه کس باشند (قرمز چشمه، 1384).
1-2- بیان مسأله
افسردگی یکی از شایع ترین مشکلات حیطه سلامت روان در جهان و علائم افسرده ساز، رایج ترین شکایت نوجوانان می باشد. میزان شیوع افسردگی در کودکان 4/0 تا 5/2 درصد و در نوجوانان 4 تا 8 درصد در