رساله ی قشیریه، کشف المحجوب، کیمیای سعادت و مرصاد العباد تشریح نموده ام، و اگر در این کتب نیز مطلبی مربوط به اصطلاحی بیان نشده بود، از منابع دست اول – به خصوص فرهنگ های عرفانی- و منابع دست دوم استفاده کردم تا آن اصطلاح را تشریح نمایم. در پایان هر اصطلاح عرفانی نیز، اگر تفاوتی میان دیدگاه های عرفا وجود داشته ذکر شده است.
فصل اول: شرح حال عرفا
1-1- شرح حال ابوالقاسم قشیری
زین الاسلام ابوالقاسم عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک بن طلحه بن محمد قشیری از اکابر و علما و کتّاب و شعرا و متصوّفه ی قرن پنجم هجری است که در سال 386 هجری قمری در ناحیه ی استوا (قوچان کنونی) دیده به جهان گشود.[1]
نام او عبدالکریم، کنیه اش ابوالقاسم و القابش امام، استاد و زین الاسلام بوده است. او از خاندان «بنی قشیر» بوده که به خراسان آمدند و در آن جا سکونت گزیدند. از طرف پدر «قشیری» و از طرف مادر «سلمی» بود، ابوعقیل سلمی دایی او بود. وی در دوران کودکی پدرش را از دست داد.
ابوالقاسم الیمانی تربیت او را عهده دار شد و قشیری نزد او مقدمات زبان و ادبیات عرب را فرا گرفت. سپس به نیشابور سفرکرد و حال و هوای معنوی شهر تاثیر
فراوانی در او گذاشت. ابوعلی دقّاق در آن شهردستگاه ارشاد داشت و قشیری نیز به مجلس درس او راه یافت، جاذبه و سیطره ی معنوی دقّاق تمام وجود او را فراگرفت به طوری که تا آخر عمر نتوانست از آن رهایی یابد.
چون استاد آثار و نشانه های کمال و نجابت را در او مشاهده کرد او را پذیرفت و سرانجام نیز دخترخود- ام البنین فاطمه- را به عقد نکاح او درآورد، ازدواج او بین سال های 410 تا 415 هجری اتفاق افتاده است.
طریقت استاد مبتنی بر زهد و شریعت بوده، قشیری بنابرتوصیه ی وی برای تحصیل علوم شرعی از محضراستادان بسیاری بهره برد. از جمله استادان او می توان به ابوبکرمحمدبن ابوبکر طوسی، امام ابوبکر بن
فورک و ابواسحاق ابراهیم بن اسفراینی اشاره کرد.[2]
ابوعلی دقّاق درسال 405 یا 406 هجری چشم ازجهان فروبست. قشیری پس از وفات او به حلقه ی صحبت ابوعبدالرحمن سلمی پیوست.[3] او علاوه برشهرهای خراسان، دوبار نیز به بغداد و مکّه مسافرت کرد.
قشیری شش پسر داشت که همگی از علمای عصرخود محسوب می شدند. یکی از دختران او امه الرحیم نام داشت که مادر عبدالغافر فارسی بود. او زن دیگری به جز فاطمه داشت که دختر احمد بن محمد چرخی بلدی بود و به جز امه الرحیم چهار دختر هم داشت که نام یکی از آن ها ماهک بود.
وی در سال 455 هجری به نیشابور بازگشت، و تا پایان عمرش به درس، وعظ و املای حدیث ادامه داد و شاگردان زیادی را پرورش داد تا این که صبح روز یکشنبه
این مطلب را هم بخوانید :
پایان نامه : فرهنگ و روابط با همسال - مجله علمی دانش بنیان رضوی
شانزدهم ربیع الاول سال456 هجری چهره در نقاب خاک کشید و در آرامگاه ابدیش و در کنار پیر خود آرام گرفت. او تقریباً هشتاد و نه سال و یک ماه عمرکرد.[4]
آثار قشیری
او بیشتر عمر خود را صرف تعلیم و تربیت خاندان خویش کرد و «دارای تالیفات و منشات بوده و شعر هم می گفته» از مکتوبات او می توان به «تبیین کذب المفتری» و «طبقات الشافعیه» اشاره نمود.
به گفته ی سبکی از مولفات او می توان تفسیر کبیر، التّحبیرفی التذکیر، آداب الصوفیه، لطائف الاشارات، الجواهر، عیون الاجوبه فی اصول الاسوله، کتاب المناجاه، نکت اولی النهی، نحو القلوب کبیر، نحو القلوب،