2-4-3-4 هوش سازمانی از دیدگاه کارل آلبرخت…………… 36
2-4-3-5 دیدگاه معرفت شناختی………………………………. 37
2-4-4 چهار توانمندساز کلیدی هوش سازمانی…………….. 37
2-4-4-1 رهبران فکری………………………………………. 38
2-4-4-2 انجمن های ذینفع………………………………………. 38
2-4-4-3 ادهوکراسی………………………………………. 38
2-4-4-4 سکوی دانش………………………………………… 38
2-4-5 دلایل استفاده از هوش سازمانی در سازمان ها …………39
2-5- پیشینه تحقیق………………………………………. 39
2-5-1 تحقیقات انجام شده در داخل کشور………………….39
2-5-2 تحقیقات انجام شده در خارج از کشور…………….. 46
2-6 جمع بندی………………………………………. 51
فصل سوم: روش شناسی تحقیق
3-1- مقدمه……………………………………… 54
3-2- روش تحقیق………………………………………. 54
3-3- جامعه آماری………………………………………. 54
3-4- نمونه آماری………………………………………. 54
3-5- روش جمعآوری داده ها……………………………………… 55
3-6- متغیرهای تحقیق………………………………………. 55
3-7- روش و ابزار گردآوری داده ها………………………… 55
3-8- روشهای آماری تحقیق………………………………………. 56
فصل چهارم: تحلیل یافته های تحقیق
4-1- مقدمه……………………………………… 58
4-2- یافته های پژوهش………………………………………… 58
4-2-1 یافته های توصیفی………………………………………. 58
4-2-2 بررسی فرضیه پژوهش………………………………… 61
4-2-2-1 فرضیه اول………………………………………. 61
4-2-2-2 فرضیه دوم……………………………………… 62
4-2-2-3 فرضیه سوم……………………………………… 62
4-2-2-4 فرضیه چهارم……………………………………… 63
4-2-2-5 فرضیه پنجم………………………………………. 63
4-2-2-6 فرضیه ششم………………………………………. 64
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری
5-1- مقدمه……………………………………… 67
5-2- خلاصه تحقیق………………………………………. 67
5-3- بحث و نتیجه گیری………………………………………. 69
5-4- پیشنهادهای تحقیق. ………………………………………77
5-4-1 پیشنهادهای مبتنی بر یافته های تحقیق……………. 77
5-4-2 پیشنهادهایی برای محققان دیگر…………………….. 78
منابع و مآخذ………………………………………. 79
فهرست منابع فارسی………………………………………. 79
فهرست منابع لاتین………………………………………. 82
پیوست ها……………………………………… 84
پیوست الف) پرسشنامه هوش سازمانی……………… 84
پیوست ب) پرسشنامه مدیریت دانش…………………. 87
چکیده انگلیسی………………………………………87
چکیده:
هدف از این تحقیق بررسی ارتباط بین مؤلفه های مدیریت دانش و هوش سازمانی در کارکنان هیئتهای ورزشی استان کرمان بود. جامعه آماری این تحقیق را کلیه کارکنان هیئتهای ورزشی استان کرمان(120نفر) تشکیل میدادند، که نمونه این تحقیق نیز برابر با کل جامعه (کل شمار) بود. از بین پرسشنامه های توزیع شده تعداد 114 پرسشنامه برگشت داده شد. برای سنجش میزان مدیریت دانش نمونههای تحقیق از پرسشنامه مدیریت دانش با الگوگیری از کار خامدا (خامدا، 1388) استفاده شد. این پرسشنامه نیز دارای چهار قسمت خلق و اکتساب دانش، تسهیم دانش، سازماندهی و ذخیره سازی دانش و کاربرد دانش بود. بعلاوه برای سنجش و اندازه گیری میزان هوش سازمانی از پرسشنامه هوش سازمانی آلبرشت (2003) که شامل 36 سؤال است و هوش سازمانی کل و هفت مؤلفه آن را مورد سنجش قرار می دهد، استفاده شد. روایی پرسشنامهها به تأیید اساتید و متخصصین مدیریت ورزشی رسید. پایایی پرسشنامهها با بهره گرفتن از آلفای کرونباخ برای پرسشنامه مدیریت دانش(89/0) و برای پرسشنامه هوش سازمانی (90/0) به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد بین مدیریت دانش و همچنین مؤلفه های آن با هوش سازمانی ارتباط معنی داری وجود دارد. بهعلاوه نتایج آزمون رگرسیون نشان داد، مدیریت دانش می تواند پیش بین مناسبی برای هوش سازمانی باشد. استفاده از هوش سازمانی می تواند قدرت رقابت پذیری یک سازمان را افزایش دهد و از دیگر سازمان ها متمایز نماید، که یکی از این عوامل می تواند ارتقاء مدیریت دانش در سازمان باشد.
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1- مقدمه
فناوریهای نوین با سرعتی سرسامآور در حال پیشرفت هستند، به طوری كه جوامع به صورت عام و بازار به صورت خاص با شتابی وصف ناپذیربه دنبال ترفندهایی میگردند كه بقایشان را در این عرصه آشفته و متلاطم تضمین كنند. سازمانها باید بپذیرند كه فلسفه حیاتشان تغییركرده است و دیگر زنده بودن به معنای رسیدن به وضعیت سوددهی مداوم نمیباشد و باید به دنبال رقابت و ابزار آن باشند، چرا كه امروزه كمتر شركتی در این عرصه به صورت سنتی و به دور از قواعد جدید بازی كسب و كار میكند و برای اینكه بتواند پا به پای رقبا باقی ماند یا شاید به سختی و با مهارت بسیـار بتـواند یک قدم از آنها پیش گرفت، میبایستی به قواعد بازی كاملاً مسلط بوده تا شاید روزی بتوان خود یک قاعده جدید انگاشت. بنابراین تسلط بر فناوریها وابزارهای جدید در كسب و كار یک الزام و ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی شود (باقری 1389، 5).
یكی از ابزارهای بینظیر و جدید به منظور بقا در میان رقبای خویش استفاده از هوش سازمان میباشد. هوش سازمانی به عنوان راهبردی مهم و ضروری برای حفظ مزیت رقابتی سازمانها و صنایع توسعه یافته و به عنوان یک ضرورت برای دستیابی به بهرهوری بیشتر در سازمانها و صنایع كوچك و بزرگ مطرح شده است. شناسایی هوش سازمانی این امکان را به سازمان میدهد که بتواند نیاز به تغییرات را تشخیص دهد و امکان بهینه سازی فرایند و بهبود عملکرد خود و زیر مجموعه وابسته را فراهم سازد و با به کارگیری راه حلهای هوش سازمانی می تواند میزان تعهد کارکنان نسبت به سازمان را افزایش داده و زمینه مناسبی جهت شکوفایی
این مطلب را هم بخوانید :
استعدادهای بالقوه کارکنان و افزایش بهرهوری در سازمان را فراهم نمایند. بررسی های محققان نشان داده است که هوش سازمانی تحت تأثیر یک سری عوامل تعیینکننده مانند مدیریت دانش، فرهنگ، استراتژیهای سازمانی و ساختار سازمانی میباشد، که توجه به آنها می تواند گامی مهم در جهت بهبود کارایی و اثر بخشی و افزایش هوش سازمانی در سازمان باشد (کهنسال 1388، 12).
همانگونه که بیان شد یکی از عوامل مؤثر و تأثیرگذار بر هوش سازمانی، مدیریت دانش میباشد.
مدیریت دانش از طریق اطلاعات و دانش به برنامه ریزی، هدایت و تصمیم گیری صحیح درسازمان كمك میكند. دانش می تواند در سازمان توزیع شود و مهمتر آنكه برای اتخاذ تصمیمات مناسب باشد و از این طریق منجر به كسب رقابتی برای سازمان گردد و در نهایت میزان هوش سازمانی را به صورت چشمگیر افزایش دهد .
هوش سازمانی سبب میشود كه سازمانها آگاهتر در بازار رقابتی ظاهر شوند و همانند انسانها كه از طریق هوش خود با محیط به ارتباط می پردازد و از دانش وتجربه خود برای حل مشكلات استفاده میكنند. سازمانها نیز در كسب و كار از طریق ابزارها، چهارچوبها و روشهای هوش سازمانی به صورت هوشمندانه به تطبیق با محیط، حل مشكلات، كاهش هزینهها و افزایش سود می پردازد. سرمایه گذاری در این زمینه سبب كسب مزیت رقابتی برای سازمان میشود. از سوی دیگر مدیریت دانش به عنوان فرایندی منسجم دانش ضمنی و صریح را برای نیل به این هوشمندی فراهم میسازد واین تعامل به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم حاصل میگردد. مدیریت دانش از طریق گامهای خود به صورت متمایز با چرخه هوشمندی سازمان ارتباط برقرار میكند و از طریق ایجاد و كسب دانش به هدایت و برنامه ریزی بهتر و دقیقتر هوشمندی كمك میكند. در این مسیر، دانش صریح از كل سازمان گردآوری و در اختیار برنامه ریزان و هدایتگران سازمانی قرار میگیرد. این دانش میتوان در قالب الكترونیكی به عنوان ورودی برای ابزارهای سازمان باهوش مورد استفاده قرار گیرد (بیک زاده و همکاران 1389، 19).
دانش و تجربه افراد در كنار هم ، بویژه در تنظیمات سازمانی موجب توسعه هوش سازمانی میگردد. هدف كلیدی هوش سازمانی نگهداشتن سازمان در وضعیت مناسب اطلاعاتی و ایجاد آمادگی برای سازمان در مقابل چالشها است. اتحاد و هم افزایی میان هوش سازمانی و مدیریت دانش به تعیین جریان دانش و شكافها برای ارزیابی بهتر موقعیتی كه سازمان در آن قرار دارد، آنچه لازم است بداند و آنچه بهتر است دنبال كند، كمك میكند. مدیریت دانش از طریق مدیریت بهتر ایدهها، افزایش توانمندی و بهرهوری كاركنان و رهبری مؤثر دانش می تواند منجر به افزایش هوش سازمانی گردد. بنابراین مدیریت دانش از طریق تزریق اطلاعات و دانش در سازمانها به هوش سازمانی در فرایند تصمیمگیری، برنامه ریزی، هدف گذاری كمك میكند (طاهری 1389، 23). بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین مؤلفه های مدیریت دانش و هوش سازمانی در کارکنان هیآتهای ورزشی استان کرمان بود.
2-1- بیان مسئله
دانش سازمانی به زعم غالب مدیران موفق دنیا، یکی از مهمترین سرمایهی شرکتهای سده بیست و یکم محسوب میشود که مدیریت بهینه آن موجب ارتقا سطح کیفی سازمان میگردد(شاهین 1390، 19). مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها در شناسایی، انتخاب، سازماندهی، انتشار و انتقال اطلاعات مهم و مهارتهایی که بخشی از سابقه سازمان هستند و عموماً به صورت ساختار نیافته در سازمان وجود دارند، یاری میرساند (ستاری قهفرخی 1386، 8). در واقع مدیریت دانش”فرایند نظاممند و یکپارچه هماهنگی در سطح سازمانی به منظور دستیابی به اهداف سازمانی است”، که هدف از فعالیتهای آن در سازمان، اطمینان از رشد و تداوم فعالیتها در جهت حفظ دانش حیاتی در تمام سطوح، به کارگیری دانش موجود در تمام چرخهها، ترکیب دانش در جهت هم افزایی، کسب مداوم دانش مربوطه و توسعه دانش جدید از طریق یادگیری مداوم است که به وسیله تجارب درونی و دانش بیرونی ایجاد میشود (کان یی وونگ 2005، 13). از طرفی دیگر امروزه صحبت از انواع مختلف هوش است. در هر مورد، هوش به توانایی دریافت، درك و كاربرد نمادها و سمبلها كه نوعی توانایی انتزاعی است، اشاره دارد. امروزه هوش، پیشوند بسیاری از مفاهیم مدیریتی شده است و این نشان دهنده تغییر نگاه سازمانها و متفكران سازمانی از هوش تستی بر رویكردهای نوین به مقوله هوش