خانواده و همسال از بافتهای اجتماعی مهم در زندگی نوجوان محسوب میشوند که هر یک بر دیگری تأثیر میگذارد. برخی پژوهشگران (برای مثال، ماونتس۱، ۲۰۰۲، نقل از ماونتس و کیم۲، ۲۰۰۷) تأثیر مستقیم اعضای خانواده، بهویژه والدین، را بر روابط با همسال نوجوانان مورد بررسی قرار دادهاند. در این مقوله فعّالیّتهای والدین، مراقبان، خواهر و برادران و اعضای خانواده گسترده که چه بهطور عمدی و چه غیر عمدی، تأثیر مستقیم و بدون واسطهای بر ماهیت تعاملها یا روابط با همسالان دارند، بررسی میشود. اغلب مطالعهها جهت تأثیر را به شیوهای یک طرفه نشان دادهاند؛ بهطوری که اعمال والدین بر رفتارهای نوجوانان تأثیر میگذارند ولی نوجوانان تأثیری بر والدین ندارند اما در واقعیت این طور نیست و نوجوانان معمولاً در این فرایند نقشی ابزاری بازی میکنند. با رشد نوجوانان، فرصت والدین برای نظارت مستقیم کاهش مییابد و آنها نیاز پیدا میکنند که اعمال خود را در وهله اول بر اطلاعاتی که نوجوان از همسالان فراهم میآورد، مبتنی سازند. نوجوانان برای سانسور اطلاعات در مورد همسالان یا محدود کردن دسترسی والدین به این اطلاعات، راهبردهای گوناگونی اتخاذ میکنند و از این طریق بر سطح مهاری که والدین اعمال میکنند، تأثیر میگذارند (براون و ماونتس، ۲۰۰۷).
پژوهشگران به اینکه چگونه روابط با همسال بر روابط خانوادگی و پویاییهای خانوادگی تأثیر میگذارد، توجه کمی داشتهاند. در نوجوانی، روابط با همسالان گستردهتر، با ثباتتر و عمیقتر میشود و ظرفیت لازم را مییابد که به عنوان عامل تأثیرگذار عمل کند. همسالان تأثیر چشمگیری بر رفتار والدگری دارند. تیلتون ـ ویور۳و گالامبوس (۲۰۰۳) به این نتیجه دست یافتند که والدین زمانی بیشتر از رفتارهای مدیریت همسالان استفاده میکنند که احساس کنند همسالان، کودکشان را به رفتار نامناسب سوق میدهند یا امنیت و بهزیستی کودک تهدید میشود. پژوهشگران (برای مثال، فرستنبرگ[۱]۴، کوک۵، اکلز و الدر۶، ۱۹۹۹، نقل از براون و ماونتس، ۲۰۰۷) استدلال کردهاند که یک محیط همسال خطرناک در مناطق شهری محروم از نظر اقتصادی (میزان بالای رفتار بزهکارانه) علت تمایل والدین به اتخاذ شیوههای والدگری محدودکننده و استبدادگر در این مناطق است.
آری۷و دیگران (۱۹۹۹، نقل از باررا۸، بیگلان۹، آری و لی۱۰، ۲۰۰۱) بر اساس مطالعات طولی که در گروه نوجوانان انجام دادهاند، بر مبنای یافتههای به دست آمده از تأثیرات خانواده و همسال بر رفتار مشکلآفرین، الگویی از تأثیرات خانواده و همسال بر تحول رفتار مشکلآفرین در دوره نوجوانی، تدوین کردهاند (شکل، ۱۰ـ۲).
روابط مثبت خانواذگی |
تعارض خانوادگی |
زیرنظرگرفتن ناکافی والدین |
ارتباط با همسالان منحرف |
رفتار مشکلآفرین |
رفتار ضد جتماعی |
عملکرد تحصیلی ضعیف |
فراوانی مصرف مواد |
شکل ۱۰ـ۲ الگوی فرضی رفتار مشکلآفرین (آری و دیگران، ۱۹۹۹، اقتباس از باررا و دیگران، ۲۰۰۱، ص.۱۴۵)
بر اساس الگوی مذکور، تعارض خانوادگی اثری تخریبکننده بر روابط خانوادگی مثبت دارد و در عوض، روابط مثبت خانوادگی میتواند بر شیوههای زیرنظرگرفتن والدین تأثیر بگذارد و زیرنظرگرفتن ناکافی والدین میتواند در ارتباط نوجوانان با همسالان منحرف و رفتارهای مشکلآفرین گوناگون نقش داشته باشد. در مورد تأثیر تعارض خانوادگی بر روابط مثبت خانوادگی و سپس زیرنظرگرفتن ناکافی والدین، آری، دانکن، دانکن و هوپس۱[۲](۱۹۹۹) به پژوهشهایی اشاره میکنند که پترسون و همکاران ( برای مثال، پترسون، رید۲و دیسهیون، ۱۹۹۲؛ پترسون، ۱۹۸۲) در مجموعهای از مطالعات بر مبنای مشاهده مستقیم فرایندهای خانوادگی انجام و نشان دادند که خرانه رفتاری پرخاشگرانه و فاقد حس همکاری کودکان در یک فرایند مبادله اجباری۳ با اعضای دیگر خانواده شکل میگیرد. اجبار، فرایندی است که در آن رفتار مخالفتآمیز یک عضو خانواده به وسیله توقف رفتار مخالفتآمیز عضو دیگر خانواده تقویت میشود. برای مثال، مادر از کودک میخواهد که لباسهایش را مرتب کند. کودک با داد و فریاد (نق زدن) پاسخ میدهد. اگر مادر درخواست خود را متوقف سازد و با نرمش با کودک صحبت کند، نق زدن کودک با توقف درخواست، و تغییر رفتار مادر با توقف نق زدن کودک تقویت میشود. بنابر این، هر طرف بهطور منفی با توقف رفتار مخالفتآمیز شخص دیگر تقویت میشود. چنین کودکانی احتمالاً از سوی همسالان خود طرد میشوند، در مدرسه شکست میخورند و دوستیهایی را با کودکان مطرود دیگر برقرار میکنند. در این گروههای همسال است که” آموزش۱“رفتار ضد اجتماعی و نیز مصرف مواد بهوقوع میپیوندد.
۱٫ Mounts, N.S. | ۵٫ Cook, T.P. | ۹٫ Biglan, A. |
۲٫ Kim. H.S. | ۶٫ Elder, G.H. | ۱۰٫ Li, F. |
۳٫ Tilton-Weaver, L.C | ۷٫ Ary, D. | |
۴٫ Furstenberg, F.F. | ۸٫ Barrera, M. |
۱٫ Hops, H. | ||
۲٫ Reid, J.B. | ||
۳٫ coercive |