فرهنگ و روابط با همسال
بافت فرهنگی در تحول ویژگیهای فردی و رفتاری و روابط با همسال نقش مهمی دارد. در نتیجه، کودکان متعلق به فرهنگهای متفاوت به انواع متفاوت تعاملهای اجتماعی میپردازند و انواع متفاوتی از روابط را گسترش میدهند. افزونبر این، ارزشها و باورهای فرهنگی، بهویژه آنهایی که به اهداف تحولی و شیوههای اجتماعیشدن مربوط میشوند، کنش و سازمان روابط همسالان را تحت تأثیر قرار میدهند. بهطور اختصاصی، از هنجارها و ارزشهای فرهنگی به عنوان مبنایی برای تفسیر رفتارهای بهخصوص (برای مثال، پرخاشگری، اجتماعطلبی۲) و قضاوت در مورد متناسببودن این رفتارها استفاده میشود. تفسیر و ارزشیابی رفتارهای اجتماعی بهنوبهخود برای فرایندهای تعامل با همسالان و شکلگیری روابط دو نفره و گروهی مضامین فراگیر دارد (چان و دیگران، ۲۰۰۶).
ردّ پای فرهنگ در روابط با همسالان را میتوان در چند سطح مشاهده کرد. چان و دیگران (۲۰۰۶، صص.۷ـ۱۰) در باب نقش فرهنگ در سطوح متفاوت روابط با همسالان میگویند:
باورها و ارزشهای فرهنگی در هر سطحی از روابط با همسالان از جمله تعاملها، دوستیها، شبکههای اجتماعی و پذیرش و طرد در گروه همسال گستردهتر، احتمالاً انعکاس مییابند. در سطح تعاملی، هنجارها و ارزشهای فرهنگی بر اینکه کودک چقدر در تعاملهایش با همسال، اجتماعی یا فعال باشد، تأثیر دارند. برای مثال، دسوزا۳[۱]و چان (۲۰۰۵) اخیراً به این نتیجه دست یافتند که کودکان پیشدبستانی کانادایی در مقایسه با همتایان چینی خود، در مشارکت در تعامل با همسالان، فعالترند. در مقابل، کودکان چینی در مقایسه با کودکان کانادایی، بیشتر به رفتارهای غیر اجتماعی همچون بازیهای فعلپذیر انفرادی و موازی میپردازند.
ویژگیهای متمایز فرهنگی را ممکن است در چگونگی رفتارهای خاص مربوط به آغاز و پاسخ
دادن به تماس اجتماعی نیز یافت. کودکان متعلق به جوامع آمریکایی اروپاییتبار بهگونهای اجتماعی میشوند که رفتارشان توأم با استقلال عمل، خودرهنمونکننده[۲] و جسورانه۲ باشد. افزونبر این، در فرهنگهای فردنگر غربی افراد اغلب تشویق میشوند که رغبتهای خود را دنبال کنند و خودشان در مورد ایجاد روابط اجتماعی تصمیم بگیرند. از کودکان انتظار میرود که استقلال عمل و آزادی شخصی را طیّ تعاملهایشان با همسالان حفظ کنند و به این کار تشویق هم میشوند (لارسون، ۱۹۹۹؛ تریاندیس، ۱۹۹۵). به علاوه، تعاملات با همسالان به منزله یک بافت اجتماعی برای پیشرفت صلاحیتهای فردی، بسیار مهم تلقی میشوند. در بسیاری از جوامع گروهمحور آسیایی و آمریکایی لاتینی تبار، مشخصه تعاملات با همسالان، فعالیتهای پیوندجوتر و توأم با همکاری و خودمهاری بیشتر است. به عنوان یک هدف اجتماعیشدن، کودکان تشویق میشوند که مهارتها و رفتارهایی را که برای همکاری بین شخصی و کنشوری گروهی مناسباند، یاد بگیرند (چان، ۲۰۰۰؛ گرینفیلد۳و یوزوکی۴، ۱۹۹۸). در نتیجه، کودکان در این جوامع استقلال عمل و رقابتجویی نسبتاً کمتر و حساسیت و پذیرش متقابل بیشتر را در تعاملات اجتماعی نشان میدهند.
ممکن است ارزشهای فرهنگی در ویژگیهای ساختاری و کنشی دوستی و روابط گروهی انعکاس یابد. فرنچ و دیگران (زیر چاپ) به این نتیجه دست یافتند که نوجوانان کرهای در مقایسه با همتایان اندونزیایی و آمریکاییشان تمایل دارند که شبکههای دوستی انحصاری کوچکتری تشکیل دهند.
تفاوتهای بین فرهنگی در مورد نقشهای کنشیای که دوستیهای کودکان و شبکههای گروه همسال متحقق میسازند، در چندین مطالعه گزارش شده است (برای مثال، چان و دیگران، ۲۰۰۴). برای مثال، در فرهنگهای غربی، ارتقاء حرمت خود بین دوستان اهمیت دارد اما این امر در میان کودکان چینی و اندونزیایی بهطور خاص برجسته نیست. بر همین منوال، در حالی که در فرهنگهای غربی به پیوندجویی گروهی به منزله برآوردکننده نیازهای روانشناختی فردی همچون تحول هویت خود و ارتقای احساس خودارزشمندی نگریسته میشود (برای مثال، روبین، بوکوفسکی۵ و پارکر، ۱۹۹۸؛ سالیوان، ۱۹۵۳)، در برخی فرهنگهای آسیایی بر رشد رفتار توأم با همکاری و اطاعت از دیگران و نه متمایز بودن به عنوان فرد، تأکید بیشتری وجود دارد (چان و دیگران، ۲۰۰۴). بر این اساس، دوستیها و گروههای"خوب"آنهایی هستند که اهداف و هنجارهای از نظر اجتماعی ارزشمند را ترغیب میکنند و روابط"بد"آنهایی هستند که رفتارهای انحرافی و غیرمسئولانه را تقویت و تسهیل میکنند.
از نظر اسمارت[۳](۱۹۹۹) دوستیها در فرهنگهای آسیایی، دست کم در فرهنگ چینی، ابزاری[۴]و نه هیجانی هستند. این استدلال اخیراً از سوی چان و همکاران (۲۰۰۴) مورد چالش قرار گرفته است. چان و همکاران (۲۰۰۴) در مطالعات بین فرهنگی خود به این نتیجه دست یافتند که گرچه ممکن است کودکان چینی بیشتر از کودکان کانادایی به ارزش ابزاری دوستیهایشان اهمیت بدهند، هم کودکان چینی و هم کانادایی گزارش میدهند که همنشینی و خودافشاگری صمیمانه در دوستیهایشان از کمک ابزاری، مهمتر است.
در نهایت، در سطح پذیرش کلی همسالان، ارزشهای فرهنگی، در تعیین استانداردهای پذیرش و طرد کودکان واجد نیمرخهای متفاوت اجتماعی و غیر اجتماعی، نقش عمدهای بازی میکنند. فرهنگ از طریق تدارک یک چهارچوب داوری برای ارزشیابی اجتماعی رفتارها، رفتارهای مناسب و نامناسب را تعریف میکند (بورنشتاین[۵]، ۱۹۹۵؛ چان، ۲۰۰۰ ؛ کلاینمن[۶]، ۱۹۸۸). ارزشیابی اجتماعی بهنوبهخود بر اینکه در تعاملهای اجتماعی کودکان چگونه رفتارهای یکدیگر را تفسیر میکنند و به یکدیگر واکنش نشان میدهند، تأثیر میگذارد و در نهایت تعیین میکند که آیا کودک از سوی همسالان پذیرفته میشود یا نمیشود.
۱٫ training | ||
۲٫ sociability | ||
۳٫ Desouza, A. |
۱٫ self-directive | ۳٫ Greenfield, P.M. | ۵٫ Bukowski, W.M. |
۲٫ assertive | ۴٫ Suzuki, L.K. |
- Smart, A.
- instrumental
- Bornstein, M. H.
- Kleinman, A.