گردیده است. شرکتهای متخلف اینگونه اندیشیدهاند که رعایت اصول اخلاقی در بازاریابی از میزان دسترسی آنها به اهداف اقتصادی میکاهد، از این رو عملکرد آنها در گذشته همواره دارای تخلفاتی بوده که عامل ایجاد دیدگاه منفی نسبت به بازاریابی شدهاست. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هم اکنون نه تنها تصویر ارائه شده از بازاریابی مخدوش شده، بلکه با گذشت زمان برخلاف تصورات سودگرایانه مدیران، از میزان سودآوری شرکتهای متخلف نیز کاسته شدهاست. لذا باید گفت آن چه که می تواند اعتماد و اطمینان بین دو طرف را دوباره بازسازی نماید و سازمانها را به انباشت سرمایه و سوددهی هدایت کند، وجود فضایی آکنده از اعتماد در کسبوکار است. در سالهای اخیر توجه بزرگان مدیریت به روح انسانی و جامعه معطوف شده است. توجه به بعد غیر جسمانی انسان که همان روح حقیقت طلب او است، منجر به تغییر اساسی در چشمانداز، ماموریت، اهداف، استراتژی و کارکرد سازمانها میگردد. در واقع به جای توجه صرف به نیاز مصرف کننده باید به مصالح جامعه و تنظیم خلقت نیز توجه نمود.
2-1- بیان مسئله
همگام با فرایند جهانی شدن در تمامی عرصهها، دربهای بازارهای جهانی به روی شرکتها گشوده شده است. رقبا از اقصی نقاط دنیا با فرهنگها و امکانات و تجهیزات مختلف به رقابت باهم میپردازند. بازارها رفته رفته رقابتیتر شده و مملو از کالاها و خدمات شرکتهای رقیب می گردند، تا جایی که بازار به درجه ای از اشباعیت میرسد(Kotler, 2010). از مشخصههای این نوع بازارها، افزایش حجم تولید و تنوع محصولات از سوی رقبا، افزایش سرعت تکامل فناوریها، انعطافپذیری بالای صنایع و تنوع گراتر شدن مصرف کنندگان میباشد(Hambrick, 1983). از طرفی دیگر، شرکتها امروزه با فعالیتهای تبلیغاتی گستردهای از سوی رقبا برای جذب مصرف کنندگان رو به رو شده اند، به طوری که هر مصرف کننده روزانه با حجم وسیعی از تبلیغات مواجه می گردد(Story & French, 2004). تعداد
اندکی از این تبلیغات مورد توجه قرار گرفته و تعداد کمتری از آنها توسط مصرف کنندگان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند(Hoch et al, 1992). پر واضح است كه مصرف کنندگان پیش از آن که پیامی را درک نمایند، از میان یک فرایند تصمیم گیری عبور می کنند(Wansink et al, 1998)، در نتیجه دیگر استراتژیهای پیشین جوابگو نخواهد بود، شرکتها باید در پی تکنیکهای جدید و خلاقتری باشند تا بتوانند علاوه بر حفظ سهم بازارشان، سهم بازار رقبا را نیز از آن خود نمایند. یكی از تكنیكهای موثر در عصر حاضر نفوذ ویژه بنگاهها در رفتار مصرف کنندگان است كه به واسطه فعالیتهای مسئولانه تجاری، اخلاقی، بشردوستانه و زیستمحیطی جهت اثرگذاری بر مصرف کنندگان و جامعه به کار گرفته میشود، مجموعهی این فعالیتها را، فعالیتهای مسئولیتاجتماعی شرکت نام نهادهاند(Gu et al, 2013; Margolis et al, 2007; Lee et al, 2013; Kacperczyk,2009; Velaz et al, 2007; Paek et al, 2013; Vong & Wong, 2012; Caroll A. ,1979). بدین طریق آنها خواهند توانست با تحت تأثیر قراردادن حس مسولیت پذیری و انسان دوستانه مصرف کنندگان، راهی جهت نفوذ در بازارهای بیش از حد رقابتی و گاه اشباع شده بیابند (کاتلر، ص 158، 1390).
این مطلب را هم بخوانید :
نگاهی گذرا به ادبیات مسئولیتاجتماعی شرکتها نشان از این است که مطالعات پیشین به طور عمده در پی توصیف مسئولیتاجتماعی شرکتها و کشف ابعاد آن بودند(Gu et al, 2013; Margolis et al, 2007; Vong & Wong, 2012). گروهی از پژوهشگران به بررسی تاثیر مسئولیتاجتماعی شرکت بر نوع دیدگاه و نگرش مصرف کنندگان پرداختند(Brown & Dacin, 1997; Murray & Vogel, 1997)، عدهای دیگر پیامد رفتارهای اجتماعی مثبت و منفی شرکتها را بر مصرف کنندگان مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند(Baron, 1999; Pits et al, 1991) و برخی از محققان نیز تاثیر عوامل مسئولیتاجتماعی شرکت را بر نیت و قصد خریداران کنکاش نموده اند(Gupta & Sen, 2013; Cone, 2010; Irwin & Naylor, 2009; Eyval et al, 2009; Liberman & Trope, 1998).
در راستای تحقیقات گستردهای که در زمینه مسئولیت اجتماعی شرکتها انجام گرفته است و در پاسخ به سوال اصلی پژوهش (آیا بین مسئولیت اجتماعی شرکتها و تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان در بازار در حال