تعلل ورزی تحصیلی
تعلل ورزی آموزشی یکی از شایعترین مشکلات در سطوح مختلف تحصیلی است. تعلل ورزی یا به آینده موکول نمودن کارها آنقدر متداول است که شاید بتوان آن را از تمایلات ذاتی انسان برشمرد. اگرچه تعلل ورزی همیشه مسئله ساز نیست اما در اغلب موارد می تواند از طریق ممانعت از پیشرفت و عدم دسترسی به اهداف، پی آمدهای نامطلوب و جبران ناپذیری به همراه داشته باشد. در تعریف این سازه، محققان به کاهلی و امروز و فردا کردن در انجام کارهای مهم (در زمان مورد انتظار) همراه با تجارب ذهنی ناراحت کننده اشاره نموده اند (الیس و جیمز نال، ۱۳۸۲؛ لای، ۱۹۸۶؛ سنکال، کوئستنر و والرند، ۱۹۹۵).
تعلل ورزی با توجه به پیچیدگی و مولفه های شناختی، عاطفی و رفتاری آن تظاهرات گوناگونی دارد، از جمله، تعلل ورزی تحصیلی (هیل، هیل، چابوت و بارال، ۱۹۷۸؛ زیسات، روزنتال و وایت، ۱۹۷۸)، تعلل ورزی در تصمیم گیری، (ایفرت وفراری، ۱۹۸۹)، تعلل ورزی روانرنجورانه، (الیس و ناوس، ۱۹۷۹)، و تعلل ورزی وسواس گونه (فراری، ۱۹۹۱). اما، متداول ترین شکل آن، تعلل ورزی تحصیلی است (بروتن و وام بچ[۶]، ۲۰۰۱؛ مون و ایلینگ ورث، ۲۰۰۵). راث بلوم، سولومون و مواکامی (۱۹۸۶) این نوع تعلل ورزی را تمایل غالب و همیشگی فراگیران برای به تعویق انداختن فعالیت های تحصیلی تعریف نموده اند، که تقریبا همیشه با اضطراب توأم است. نمونه بسیار آشنای آن، به تعویق انداختن مطالعه درس ها تا شب امتحان و شتاب و اضطراب ناشی از آن است که گریبان گیر دانش آموزان یا دانشجویان می شود. والترز[۷] (۲۰۰۳)، معتقد است صرف نظر از سبب شناسی، تعلل ورزی، به دلیل پیآمدهای شناختی و هیجانی منفی که دارد، رفتاری ناسازگارانه است.
در خصوص پیشایندهای تعلل ورزی، محققان و نظریه پردازای به عوامل مختلفی اشاره نموده اند، از قبیل: اضطراب و وابستگی، ترس از ارزیابی منفی، عزت نفس پایین (فراری، ۱۹۹۲)، ترس از شکست، تنفر از کار، فقدان انرژی (سولومون و راث بلوم[۸]، ۱۹۸۴؛ اسکوئنبرگ و لای[۹]، ۱۹۹۵)، کمال گرایی (جانسون و سلانی[۱۰]، ۱۹۹۶)، درماندگی آموخته شده (مک کین[۱۱]، ۱۹۹۴)، خود کم بینی، پایین بودن سطح تحمل و عصبانیت (الیس و جیمز نال، ۱۳۸۲).
در سالهای اخیر، تعلل ورزی تحصیلی به عنوان نوعی «نقص در خودنظم جویی»، مطرح شده است، یعنی ناتوانی فرد در کنترل افکار، هیجانات، عواطف و عملکرد خود مطابق با معیارهای مورد نظرش (فوس، و بامیستر، ۲۰۰۴). یکی از جلوه های نقصان خودنظم جویی، در تعلل ورزی تحصیلی، عبارت است از تمایل به “تنزیل موقت” که فرد در آن پاداش های کوچک اما در دسترس را به پاداش های بزرگ اما دور از دسترس ترجیح می دهد، یعنی تنزیل دادن ارزش پاداش ها (دویت و شونبرگ[۱۴]، ۲۰۰۲؛ هاول، واتسون، پاول و بیورو[۱۵]، ۲۰۰۶؛ شونبرگ و گرون وود[۱۶]، ۲۰۰۱). به عنوان مثال، دانشجو به دلیل آنکه پاداش زحماتش دور از دسترس هستند (مثل نمره خوب آوردن در امتحان)، مطالعه برای امتحان را به شب امتحان، که فاصله زمانی کمی با پاداش دارد، موکول می کند. مطابق این دیدگاه، تنزیل موقت و به تبع آن تعلل ورزی تحصیلی تابع برخی عامل موقعیتی، نظیر تأخیر در پاداش و آزارندگی تکلیف، و ویژگی های شخصیتی، از قبیل خودآگاهی کم، بی نظمی ذهنی، خودکنترلی کم، و نقصان انگیزش پیشرفت است (استیل[۱۸]، ۲۰۰۷).
[۱] -Procrastination
[۲] -Academic Procrastination
[۳] -Decisional Procrastination
[۴] -Neurotic Procrastination
[۵] -Compulsive procrastination
[۶] -Brothen & Wambach
[۷] -Walters
[۸]- Solomon & Rothblum
[۹] -Schouwenburg & Lay
[۱۰]- Johnson & Slaney
[۱۱]- McKean
[۱۲]- Failure in self-regulation
[۱۳]- Temporal discounting
[۱۴]- Dewitte & Schouwenburg
[۱۵]- Howell, Watson, Powell, & Buro
[۱۶] -Schouwenburg & Groenewoud
[۱۷] -Task aversiveness
دیدگاه های موجود در مورد تعلل ورزی
دیدگاه های مرتبط با تعلل در یک طیف خوشبینانه تا بدبینانه قرار دارند. دیدگاه های خوشبینانه بر این اساس اند که خصوصیاتی چون رفتار، شناخت و انگیزش عامل مهم بروز تعلل هستند، در حالی که دیدگاه های بدبینانه تعلل را نوعی عادت یا اختلال شخصیتی می دانند. دیدگاه های عمده موجود در مورد تعلل عبارتند از:
تعلل به عنوان یک مشکل رفتاری
در این دیدگاه هدف درمان کاهش نسبت یا درصد زمان تعلل و افزایش نسبت یا درصد مطالعه یا فعالیت می باشد. برای کاهش تعلل از روشهایی چون الگوسازی، شرطی سازی، مدیریت زمان و فنون برنامه ریزی استفاده می شود.
تعلل به عنوان یک مشکل شناختی
در این دیدگاه مبنای تعلل، افکارو باورهای غلط در مورد چگونگی شرایط و نتایج فعالیت ها می باشد. ویژگی رایج در چنین باورهایی، غیرمنطقی بودن آنهاست. درمان متداول در این دیدگاه رفتاردرمانی منطقی هیجانی (REBT) می باشد.
تعلل به عنوان یک مشکل انگیزشی
در این دیدگاه تعلل به دلیل تنبلی یا بی انگیزگی نیست، بلکه از آن جهت انجام می گیرد که افراد تعلل ورز علاقمند به انجام فعالیت دیگری هستند. برای کاهش این نوع تعلل باید انگیزه فرد برای انجام تکلیف را افزایش داد.
تعلل به عنوان یک عادت
در این دیدگاه تعلل به عنوان یک عادت مطرح است و در نهایت منجر به کاهش انتظار خودکارآمدی فرد می شود. در این روش، از مداخله هایی چون مدیریت تکلیف که بر تجدید ساختار محیط، آموزش رفتارهای سازگارانه، افزایش مسئولیت پذیری فردی و استفاده از نفوذ اجتماعی تأکید دارد، استفاده می شود.
تعلل به عنوان یک اختلال شخصیتی
در این دیدگاه تعلل به عنوان ضعف وجدان (با ویژگیهایی چون، بی ارادگی، نداشتن پشتکار، تنبلی، عدم توجه و ضعف قدرت طلبی) شناخته شده است. برای کاهش آن انواع روش های روان درمانی (با توجه به سطح اختلال و واکنش فرد) استفاده می شود (اسکوونبرگ و همکاران، ۲۰۰۴).
شیوع تعلل ورزی
شیوع تعلل ورزی در بین دانشجویان را بین ۲۰ تا ۷۰ در صد گزارش نموده اند. تشخیص اینکه چه میزان تعلل ورزی مسئله ساز می باشد، به ملاک تعیین شده برای تعلل ورزی بستگی دارد. اسکوونبرگ (۲۰۰۴) در تحقیق خود ۱۰ درصد نمره های بالا در پرسشنامه تعلل ورزی را به عنوان ملاک تعلل ورزی در نظر گرفت. در پژوهش پوتز (۱۹۸۷) تقریبا ۷۵ درصد دانشجویان دانشجویان خود را تعلل ورز می دانست. در پژوهش های دیگر افرادی که خود را تعلل ورز دایم دانسته و تعلل ورزی را یک مشکل گزارش نمودند، حدود ۵۰ درصد بودند (دی، منسینک و اوسلیوان، ۲۰۰۰؛ های کوک، ۱۹۹۳؛ میسک[۸]، ۱۹۸۲؛ انوگیبوزی، ۲۰۰۰؛ سولومون و روتبلوم، ۱۹۸۴). حتی دانشجویان متوسط از نظر درسی در یک سوم از فعالیت های روزانه خویش از تعلل رنج می برند (پسیل[۱۲]، لی، تیبودیو و بلونت، ۲۰۰۰). میزان تعلل ورزی در بزرگسالان در حدود ۱۵ تا ۲۰ در صد گزارش شده است (هاریوت و فراری، ۱۹۹۶)، که این میزان تا سال ۲۰۰۳ تغییری نکرده است (استیل، ۲۰۰۳). در پژوهشی ۵۳ درصد دانشجویان تعلل را عنوان مشکل جدی خود معرفی نمودند و برای کاهش آن خواستار کمک شدند (گالاهر، ۱۹۹۲). به نظر برخی از محققان، تعلل مشکلی جدی برای ۲۰ الی ۳۰ درصد دانشجویان می باشد و بر پیشرفت تحصیلی و کیفیت زندگی آنها اثر منفی داشته است (مک کان، ۱۹۸۶؛ سولومن و همکاران، ۱۹۸۴). بررسی های انجام شده نشان می دهد که تعلل برای حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد افراد همیشگی و به عنوان یک مشکل مطرح است (استیل، ۲۰۰۳). در گزارشی دیگر میزان تعلل ورزی در زن ها و مردهای دانشجو برابر گزارش شده است (مک کان، جانسون و پتزل، ۱۹۸۹).
[۱] -Rational-Emotive Behavior Therapy (REBT)
[۲]-reconstructing
[۳] -Potts
[۴] -Day
[۵] -Mensink
[۶] -O’Sullivan
[۷] -Haycok
[۸] -Micek
[۹]-Onwegbuzie
[۱۰] -Solomon
[۱۱] -Rothblum
[۱۲] -Pychy
[۱۳]- Lee
[۱۴]-Thibodeau
[۱۵]-Blunt
[۱۶]-Harriot
[۱۷] -Gallagher
[۱۸]-McCown
[۱۹]-Hohnson
برخی پژوهش ها نشان داده اند که ترس از شکست و تنفر از انجام تکلیف می توانند دو انگیزه اساسی برای افراد مبتلا به تعلل ورزی تحصیلی باشند (بلونت و پسیل، ۱۹۹۸؛ میلگرام، باتوری و ماورر، ۱۹۹۳؛ اسکوونبرگ، ۱۹۹۳؛ سولومون و همکاران، ۱۹۸۴). همچنین تعلل ورزی می تواند به شکل تحصیلی و غیرتحصیلی ظاهر شود. تعلل ورزی تحصیلی در رفتارهایی چون حاضر شدن برای امتحان، انجام تکلیف خانه و نوشتن مقاله های درسی و تعلل غیرتحصیلی در رفتارهایی چون پرداخت قبض آب و برق، شستن ظروف، جواب دادن به تلفن و پست الکترونیک ظاهر می شود. بین تعلل ورزی تحصیلی و غیرتحصیلی همبستگی ۶۵% دیده شده است (میلگرام، می تال و لویسون، ۱۹۹۸).در پژوهش های مختلف تعلل ورزی به شیوه های متعدد طبقه بندی شده است، که اغلب بر مبنای مشاهدات بالینی پژوهشگران انجام شده است.
بورکا و یوئن (۱۹۸۳) طی مشاهدات بالینی خود، سه نوع افراد تعلل ورز را معرفی نمودند:
- مضطرب،
- معتقد به شانس و
- طغیان گرا.
در پژوهش مک کان و همکاران (۱۹۸۹) نیز سه نوع افراد تعلل ورز تشخیص داده شده است:
-
- افراد یک دنده برونگرا با اضطراب و مدیریت پایین،
- افراد روان نژند برون گرا و
- افراد روان نژند، افسرده و درون گرا.
بورکا و یوئن[۱۶] (۱۹۸۳) و ساپادین(۱۹۹۷) شش سبک تعلل ورزی را معرفی نمودند:
- کمال گرا،
- مبارزه گرا،
- خیال گرا،
- نگران،
- فزون کار و
- بحران ساز.
واکر (۱۹۸۸) بر منبای مصاحبه بالینی، چهار سبک تعلل ورزی را ذکر کرده است:
- کمال گرا،
- سیاست گرا،
- تعویق گرا و
- تنبیه گرا.
[۱]-Milgram
[۲]-Batori
[۳]-Mowrer
[۴]-Mey-Tal
[۵] -Levinson
[۶] -Burka
[۷] -Yuen
[۸] -anxious procrastinators
[۹]- luck procrastinators
[۱۰] -rebellious procrastinators
[۱۱]- tough minded extraverted
[۱۲] -neurotic extraverted
[۱۳]-neurotic
[۱۴] -depressed
[۱۵] -introverted
[۱۶] -Burka & Yuen
[۱۷]-Sapadin
[۱۸] -perfectionist
[۱۹]-defier
[۲۰] -dreamer
[۲۱] -worrier
[۲۲] -over doer
[۲۳] -crisis maker
[۲۴] -Walker
[۲۵]- politician
[۲۶]-postponer
شیوه های درمانی تعلل ورزی
برای کاهش تعلل ورزی شیوه های درمانی متنوعی به شرح زیر به کار برده شده است.
نظریه منطقی-هیجانی الیس
افکار افراد را به دو قسمت باورهای منطقی و باورهای غیرمنطقی دسته بندی نموده و بر این باور است که در روند درمان به تدریج افکار غیرمنطقی افراد تعلل ورز به افکار منطقی تغییر می یابد و به این طریق میزان تعلل ورزی کاهش خواهد یافت (الیس، ۱۹۹۴؛ الیس و کنوس، ۲۰۰۲).
نظریه درمان شناختی
این نظریه تقریبا مشابه نظریه الیس بوده و بر این باور است که از طریق راهبردهای متعدد یادگیری می توان در افراد تعلل ورز رفتار سازگارانه تر و خودکارآمدتر ایجاد نمود و از این طریق به کاهش رفتار تعللی کمک نمود (بک، ۱۹۷۶).
نظریه خودناهمگنی
این نظریه نیز برای غلبه به تعلل ورزی تلاش می نماید تا فاصله بین خود واقعی و خودآرمانی (که در افراد تعلل ورز خیلی زیاد است) را کاهش دهند (هیگینز، ۱۹۸۷).
نظریه مدیریت زمان
این نظریه بر داشتن برنامه و برنامه ریزی بر مبنای SMART تأکید دارد. در این برنامه، شرکت کنندگان برنامه های خاص «S» را بر مبنای رفتارهای قابل اندازه گیری «M»، پذیرش خویشتن «A»، واقع گرایانه «R» و با تعیین زمان «T» انتخاب می نمایند.
نظریه پردازش اطلاعات
این نظریه تلاش می کند با افزایش درک و فهم افراد تعلل ورز از علل رفتاری خود و نتایج آن رفتارها، آنها را کاهش دهد و بر این باور است که کاهش ابهام خود موجب افزایش خودکارآمدی و احساس مهارت در انجام کار می شود (اسن، هیول و اسبارد، ۲۰۰۴).
نظریه مدیریت رفتار
این روش بر تغییر مشخص رفتار ناسازگار افراد تعلل ورز تأکید دارد و نقش چندانی برای بینش قائل نیست. این روش در راستای این هدف راهبردهای عملیاتی مشخصی برای کاهش تعلل ورزی ارائه نموده است (نیوتنز، ۲۰۰۴).
نظریه انگیزشی
نظریه انگیزشی دلایل عمده تعلل ورزی را دشواری تکالیف می داند و برای کاهش تعلل ورزی ترکیبی از نظریه خودکنترلی و نظریه ارزش انتظار را مورد توجه قرار می دهد (اسکوونبرگ، ۲۰۰۴).
ارتباط میان تعلل ورزی و سایر ویژگی های روانشناختی
تحقیقات نشان می دهند که بین اضطراب و تعلل ورزی (توپمن، کروز و بیجنی، ۲۰۰۴) و خودکنترلی و تعلل (اسکوونبرگ، ۲۰۰۴) رابطه معناداری وجود دارد. به نظر فراری و همکاران (۱۹۹۵) رفتار تأخیری تحصیلی می تواند به عنوان بهترین شاخص پیش بینی کننده خصیصه تعلل، در یک موقعیت تحصیلی باشد (اسکوونبرگ، ۲۰۰۴). همچنین، بین افسردگی و تعلل ورزی (پسیل و بیندر، ۲۰۰۴)، روان نژندی و تعلل ورزی (ون ارد، ۲۰۰۴)، دشواری و علاقمندی به انجام تکلیف با تعلل (پسیل و همکاران، ۲۰۰۰؛ سنکال، لاوی و کوئستنر، ۱۹۹۷)، خوشبینی و بدبینی با تعلل ورزی (لی و برنز، ۱۹۹۱)، کمال گرایی با تعلل ورزی (فلت، بلانک اشتین، هویت و کلدین، ۱۹۹۲؛ استوبر و جورمن، ۲۰۰۱)، تعلل ورزی و خودگردانی (لی و اسکوونبرگ، ۱۹۹۳؛ ون ارد، ۱۹۹۸)، فعالیت های مغزی با تعلل ورزی (اسکولیز و ساگان، ۲۰۰۲؛ روبینسون و بریج، ۲۰۰۳)، شیوه های فرزندپروری و تعلل ورزی (فراری و اولیوت، ۱۹۹۳؛ پنسیل، کوپلان و رید، ۲۰۰۲)، نوع تکلیف، تنفر، ناخوشایندی و دشواری با علل ورزی (پسیل و همکاران، ۲۰۰۰؛ شیر، فراری، ۲۰۰۰)، باوجدان بودن و تعلل ورزی (کوستا و مک کری، ۱۹۹۲؛ اسکوونبرگ، ۱۹۹۷؛ پانونن و آشتون، ۲۰۰۱)، انتظار خودکارآمدی و تعلل ورزی (فراری، پارکر و وار، ۱۹۹۲؛ گراهام، مک آرتور و شوارتز، ۱۹۹۵؛ توپمن و استوتجسدیک، ۱۹۹۸)، ترس از شکست و ترس از موفقیت با تعلل ورزی (تایس و بامیستر، ۱۹۹۷) و درون گرایی و برون گرایی با تعلل ورزی (اسکوونبرگ، ۲۰۰۴)، همبستگی معناداری وجود دارد.
[۱]-Beck
[۲]-self discrepancy
[۳]-Higgins
[۴]- time management
[۵] -specific
[۶]- measurable
[۷] -acceptable
[۸] -realistic
[۹]- timed
[۱۰]- Information proccessing
[۱۱]-Essen
[۱۲]-Heuvel
[۱۳]-Ossebaard
[۱۴]-Newtons
[۱۵]-Topman
[۱۶]-Kruise
[۱۷]-Beijne
[۱۸]-Binder
[۱۹] -Van Eerde
[۲۰]-Senecal
[۲۱] -Lavoie
[۲۲]-Koestner
[۲۳]- Burns
[۲۴]-Flett
[۲۵]-Blankstein
[۲۶] -Hewitt
[۲۷]-Koledin
[۲۸]-Stober
[۲۹]-Joormann
[۳۰]-Skolyes
[۳۱]-Sagan
[۳۲] -Robinson
[۳۳]-Berridge
[۳۴]-Olivette
[۳۵]-Scher
[۳۶]-Costa
[۳۷]-McCrue
[۳۸]-Paunonen
[۳۹]-Ashton
[۴۰]-Parker
[۴۱] -Ware
[۴۲]- Graham
[۴۳] -MacArthur
[۴۴] -Schuwarts
[۴۵] -Stoutjesdijk
[۴۶] -Tice